به گزارش مجله خبری نگار/ایران: با وقوع جنگ روسیه و اوکراین، رسانههای غربی مانع شنیده شدن روایت روسی از جنگ شدند. الگوریتمهای پایه در فضای مجازی به تحریم مطالب روسی پرداختند و رسانههای بینالملل روسیه نیز از دسترس مخاطبان خارج شدند. همچنین اقداماتی سختگیرانه علیه خبرنگاران آلترناتیوی در دستور کار غرب قرار گرفت. سایر مطالب هم که به دست مخاطبان میرسید، با برچسب محتوایی بی اعتباری به مخاطب نشان داده میشد. در این میان، روسیه استراتژی فیلترینگ پلتفرمهای غربی و ایجاد کوچ اجباری روسها به نمونههای شرقی مانند تیک تاک را در پیش گرفت. همچنین از رسانههای برون مرزی برای روایت جنگ از دیدگاه خود استفاده کرد.
مشاهده سرکوب محتوایی بیسابقه توسط رسانههای غربی پس از وقوع جنگ اوکراین و روسیه، نشان داد که غرب میتواند بدون ملاحظه ارزشهای لیبرالی و بدون فوت وقت، یک رژیم سانسوری شدید را علیه معارضین خود ایجاد کند. سانسور گسترده میتواند در هر زمانی (و نه محدود به جنگ) با شدت و ضعفهایی اعمال شود. همچنین هر نزاع احتمالی بین جمهوری اسلامی و دولتهای متخاصم، میتواند سبب بروز تحریم رسانهای شود و این تک صدایی شرایط جنگ را بحرانیتر از آنچه هست گرداند. هدف از این پژوهش، درک توان و گستره عملیاتی قطع جریان رسانه توسط کشورهای غربی است و همچنین تلاش برای ارائه راهکارهایی در صورت وقوع وضعیت مشابه نسبت به ایران جهت برون رفت از چنین بحرانی خواهد بود تا بتوان حقیقت را ورای پرده آهنینی که اینک کشورهای اروپایی و امریکایی بر مردم خود ایجاد کردهاند، رسانید.
فعالیتهای کمپین غربی برای حذف روایت روسی از جنگ را میتوان در چند نوع از سانسور دستهبندی کرد. هر یک از این پنج بخش، وظیفه حذف دایرهای از مخاطبین را برعهده دارند، لذا برای فهم این روند، لازم است که هر بخش به طور جداگانه بررسی شود:
در عصر تولید میلیاردها بایت اطلاعات در لحظه، مهمترین عنصر برای یک رسانه امکان دسترسی آن است. زمانی که دسترسی مخاطبان به یک برون داد خبری بیش از چند ثانیه به طول انجامد، عملاً آن پایگاه خبری از منابع مورد مطالعه مخاطب خارج میشود؛ بنابراین صرف ایجاد تأخیر در فرایند دسترسی به یک منبع خبری، ضربهای جبرانناپذیر به آن پایگاه وارد میسازد، همچنین امکان دسترسی تا حد قابل توجهی از بین میرود. در جریان جنگ روسیه و اوکراین، پایگاههای خبری جریان اصلی، موتورهای جستوجو و برنامههای کاربردی خبرخوان غربی، در اقدامی هماهنگ دسترسی کاربران خود به رسانههای بینالمللی روسیه را محدود کردند.
افراد و شخصیتهایی که به ترویج چیزی جز روایت جریان اصلی از جنگ اوکراین بپردازند به طرق مختلف تحت پیگرد قرار گرفته یا سلب اعتبار میشوند. این مسیر از سرکوب محتوا به طور معمول در دو بخش سخت و نرم بروز مییابد. در پیگرد سخت، خبرنگاران که بیشتر مربوط به کشورهای هم مرز با روسیه هستند، تحت تعقیب قضایی، بازداشت و برخورد فیزیکی قرار میگیرند. پیگرد نرم، مجموعهای از فعالیتهایی است که طی آن خبرنگارانی که رویکرد آلترناتیوی نسبت به جنگ دارند به مرور سلب اعتبار شده و وجاهت خود را از دست میدهند. یکی از مرسومترین این نوع از مقابله، برچسب زنیهای توئیتر به این خبرنگاران به عنوان «رسانه دولتی روسیه» است.
در شبکههای اجتماعی به نام کمپینهای اطلاعات غلط، حجم انبوهی از محتوای مخالف جریان اصلی هر روزه حذف میشود. آنچه در خلال جنگ اوکراین قابل توجه است، حذف انبوهی از اکانتهای شخصیتهای معتبر و رسانههای آلترناتیوی است که به بهانههای مختلف به طور مستقیم حذف شدند.
آن دسته از محتوا که بتواند از حذف شدن به بهانه اطلاعات غلط رهایی یابد، بهطور خاص تحت سانسور الگوریتم پایه قرار میگیرد. در این شکل از سانسور، هوش مصنوعی در شبکههای اجتماعی دادههایی را که به عنوان روایت روسی از جنگ شناسایی کند بسختی به مخاطبان نمایش میدهد. از آنجایی که مخاطبان واقف به سانسور محتوا نیستند، لذا تلاشی برای یافتن منابع از دست رفته نشان نمیدهند. همچنین گستره محتوای یک سویهای که توسط کمپانیها به عنوان نمونه تصادفی از تمام محتوای موجود در پلتفرم به نظر مخاطب میرسد، دید دستکاری شدهای از او نسبت به فضای حاکم بر افکار عمومی نشان میدهد که این امر در موضعگیریهای او تأثیر خواهد گذاشت.
درصدی از مخاطبان فعال و ثابت، عموماً از این موانع عبور و به طرق مختلف به محتوای مورد نظر دست پیدا میکنند. یکی از شیوههای تخریب اعتماد و سلب اعتبار از اخبار و آن دسته از محتوایی که توسط فعالان اجتماعی مشاهده میشود، برچسب زنیهای محتوایی به منظور بی اعتبار عنوان کردن خبر یا تحلیل مورد مطالعه است.
فعالیتهای روسیه در زمینه مقابله با یکجانبهگرایی روایتها توسط رسانههای جریان اصلی را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد:
فعالیتهای ناظر بر کنترل افکار عمومی در داخل: اداره نظارت بر ارتباطات، فناوری اطلاعات و رسانههای جمعی روسیه، در پاسخ به حذف رسانههای روسی از شبکههای اجتماعی اقدام به فیلترینگ این بسترها کرد. استراتژی روسیه در این زمینه، کشاندن مخاطبان روس زبان از شبکههای اجتماعی غربی به زیرساختهای شرقی است. روسیه با بستن شبکههای اجتماعی غربی و باز گذاشتن تیک تاک گامی در این راستا برداشت و سبب کوچ مخاطبان روسی از بسترهایی مثل فیسبوک و توئیتر به تیک تاک شد.
فعالیتهای برون مرزی برای طرح روایتهای خود در خلال جنگ به مخاطب اروپایی و امریکایی: بار اصلی این مأموریت بر شانه رسانههای اصلی این کشور قرار دارد. استراتژی این رسانهها عموماً حرکت به سمت شبکههای اجتماعی آلترناتیو بوده است. شبکه RT در این زمینه بازوهای خود در تلگرام، رامبل، اودیسه و گب را به عنوان راههای ارتباطی جایگزین خود مطرح کرده است. روسیه در راستای نبردهای شناختی، با توجه به گزارش رسانههای غربی، مجموعهای از فعالیتهای پنهان را نیز برای تقویت روایت خود از جنگ اوکراین ارائه داده است.
آنچه واضح است این است که تهدید بالقوه قطع جریان مخابره اطلاعات به مخاطبان غربی، می تواند تا حد زیادی بر شرایط جنگ تأثیر گذاشته و در عنوان کردن یکی از طرفین درگیری به مثابه شیطان مجسم، شهروندان عادی را به جزئی از ماشین جنگی طرف غربی تبدیل کند. برای حل این معضل در دو سطح راهبردی و تاکتیکی، پیشنهاداتی ارائه میشود.
پیشنهادات راهبردی عبارتند از: تأسیس اتحادیه خبری شرق و ترویج تکثرگرایی رسانهای
تأسیس اتحادیه خبری شرق: با توجه به گسترش نفوذ رسانههای غربی از یک سو و عطش مخاطبان غربی برای مشاهده روایتهای غیر همسو با رسانههای جریان اصلی، تشکیل یک اتحادیه خبری بین کشورهای شرقی از جمله چین، روسیه، ایران و دیگر کشورهای مشترک المنافع، میتواند جریان خبری گستردهای را کلید بزند که روایت آلترناتیوی از صحنه نبرد، به گوش مخاطبان برساند.
ترویج تکثرگرایی رسانه ای: تکثر در بسترهای ارتباطی از شبکههای اجتماعی گرفته تا رسانههای خبری، فرایند سانسور غربی را با کندی مواجه خواهد کرد. وجود چنین تنوعی در بین مخاطبان غربی، علاوه براین، میتواند از تک صدایی رسانههای جریان اصلی بکاهد.
پیشنهادات تاکتیکی پژوهش حاضر عبارتند از: ایجاد بنگاههای خبری برای گروههای اجتماعی خاص، تمرکز بر بسترهای فرعی و شبکههای غیر اصلی، تمرکز بر شخصیتهای رسانهای و معرفی رسانههای مستقلتر بینالمللی برای پیگیری همه جانبه اخبار.
ایجاد بنگاههای خبری برای گروههای اجتماعی خاص: ایجاد رسانههای کوچک و پر تعداد که هر کدام قشر خاصی از مخاطبان غربی را هدف قرار میدهد، هم به نسبت هزینه کمتری از راهاندازی رسانههای کلان به خود اختصاص میدهد و هم در مواقع بحرانی، امکان بسیج اجتماعی بهتری را فراهم میسازد. چنین رسانههایی میتوانند تا حد زیادی بر سانسور الگوریتم پایه تفوق یافته و آن را دور بزنند.
تمرکز بر بسترهای فرعی و شبکههای غیر اصلی: جذب مخاطب برای رسانههای رسمی و بینالمللی جمهوری اسلامی در شبکههای اجتماعی آلترناتیو، باید در دستور کار این رسانه قرار گیرد.
تمرکز بر شخصیتهای رسانهای: یکی از ضعفهای اصلی در بعد رسانهای عدم توجه به شخصیتهای رسانهای است. تقویت چهره این افراد و به طور کلی ساخت و پرداخت چندین شخصیت رسانهای بینالمللی در مواقع بحرانی میتواند مفید باشد چه آنکه حذف دسترسی به افراد بسیار سختتر از حذف دسترسی به یک رسانه خواهد بود.
معرفی رسانههای مستقلتر بینالمللی: جهت حفظ افکار عمومی داخلی هنگام حملات شناختی غربی، یکی از راهکارهای موفق، معرفی رسانههای مستقلتر بینالمللی به مخاطبان داخلی است. عدم کنترل کشورهای غربی بر بسترهای ارتباطی، ابتکار عملشان در نبرد شناختی را تا حد زیادی از بین میبرد و حفاظت از افکار عمومی را بهبود میبخشد.