به گزارش مجله خبری نگار تنها یک هفته به پایان دوران ریاست جمهوری میشل عون باقی مانده و لبنان به زودی دست خوش تحولات سیاسی و اقتصادی خواهد بود. تا کنون رایزنیها برای انتخاب رئیس جمهور جدید لبنان رنگ و بوی جدی به خود نگرفته و به عقیده صاحب نظران، لبنان هنوز در ابتدای راه طولانی انتخاب رئیس جمهوری است. در این بین سفارت سوئیس در لبنان هفته گذشته از برگزاری ضیافتی بین نمایندگان تمامی احزاب سیاسی لبنان در منزل سفیر این کشور خبر داد که قرار بود شامگاه سه شنبه گذاشته برگزار شود، اما سپس به زمان نامعلومی موکول شد. هدف از این ضیافت حمایت از روند گفتگو بین تمامی احزاب لبنانی و همچنین زمینه سازی کنفرانس ژنو با همین هدف در ماه آینده بود.
برخی از شنیدههای غیر رسمی در محافل سیاسی لبنانی از این حکایت داشت که سوئیس قصد دارد طرفهای سیاسی لبنانی را برای تجدید نظر در پیمان طائف و رسیدن یه یک پیمان دیگر ترغیب کند، پیمانی جدید که نواقص طائف را نداشته و از میزان بحرانهای سیاسی و اقتصادی در لبنان بکاهد.
در این بین، ولید البخاری سفیر عربستان در لبنان بلافاصله پس از انتشار این خبر با انتشار پیامی در حساب توئیتر خود هرگونه تغییر در پیمان طائف را مردود شمرد و پیمان جدید را عامل تجزیه لبنان دانست.
سفیرعربستان به این میزان نیز اکتفا نکرده و دوشنبه گذشته با میشل عون رئیس جمهور و نبیه بری رئیس مجلس لبنان دیدار کرد و پس از پایان دیدارها محل را بدون مصاحبه با خبرنگاران ترک کرد، اقدامی که معمولا در لبنان مثبت تلقی نمیشود.
سفارت سوئیس سپس در بیانیهای لغو ضیافت را اعلام و آن را به زمان دیگری موکول کرد، اما این پرسس مطرح است که چرا اقدام اخیر سفارت سوئیس، عصبانیت مقامات عربستان را برانگیخت؟ پاسخ به این سوال نیازمند نگاهی گذرا پیشینه نوع نگاه سعودیها با لبنان و روابط آنها با جریانهای سیاسی دارد.
نقش مخرب سعودیها در تحولات سالهای اخیر لبنان
پس از به روی کار آمدن میشل عون رئیس جمهور وابسته به جریان ملی آزاد که متحد اصلی حزب الله در بین مسیحیان به شمار میآید، عربستان سعودی به دلیل آنکه این موضوع را شکست در برابر حزب الله لبنان در عرصه سیاست تلقی میکرد، سیاست بایکوت عون در سطح منطقهای و بین المللی را در پیش گرفت. اهداف عربستان از این سیاست را میتوان در تلاش برای به شکست کشاندن دوران ریاست جمهوری میشل عون، تضعیف پایگاه اجتماعی مقاومت و در نهایت ایجاد یک درگیری داخلی در لبنان عنوان کرد؛ امری که در نهایت باوجود همکاری کامل سفارت آمریکا در لبنان توفیق چندانی برای سعودیها به همراه نداشت.
گرچه همزمان با انتخاب میشل عون، سعد الحریری نزدیکترین چهره سیاسی به عربستان نخست وزیری لبنان را بر عهده گرفت، اما خشم سعودیها همچنان پا برجا ماند که در ماجرای معروف گروگانگیری الحریری در نوامبر ۲۰۱۷ و استعفای اجباری وی از نخست وزیری لبنان علنیتر خود را نشان داد، هر چند این ماجرا با درایت جریانهای سیاسی و مقامات لبنانی و فشارهای بین المللی، به بازگشت الحریری به عرصه قدرت منجر شد.
اوج دخالتهای سعودی – آمریکایی در بحرانهای اخیر لبنان را میتوان در حمایت تمام قد این دو از ریاض سلامه حاکم بانک مرکزی لبنان دانست. سلامه که از سال ۱۹۹۳ تاکنون ریاست بانک مرکزی را بر عهده دارد. او طی این سالها با سیاستهای غلط مالی، لبنان را به کشوری کاملا بدهکار تبدیل کرد و در سالهای اخیر با بردن بخش اعظمی از ذخایر ارزی لبنان به خارج از کشور، ضربه اصلی را بر پیکره نحیف اقتصاد بحران زده لبنان وارد آورد. علیرغم تلاشهای فراوان میشل عون، واشنگتن و ریاض با اعمال شدیدترین فشارهای سیاسی تاکنون مانع عزل سلامه شده اند.
تلاشهای سعودی برای کشاندن لبنان به جنگ داخلی جدید به فشارهای سیاسی و اقتصادی ختم نشد. در اکتوبر ۲۰۲۱ شبه نظامیان حزب نیروهای لبنانی به ریاست سمیر جعجع مرتکب جنایت در منطقه "الطیونه" و تیراندازی به سوی فعالان نزدیک به جریان مقاومت و شهادت ۷ نفر شدند که با صبر و درایت حزب الله و جنبش امل، از ورود لبنان به تله خطرناک جنگ داخلی و خونریزی جلوگیری شد.
با نزدیک شدن به انتخاب رئیس جمهور جدید در لبنان روند دخالتهای سعودی وارد فاز تازهای شده است؛ به گونهای که سفیر عربستان در دیدار با سمیر جعجع رسما اعلام کرد که عربستان رئیس جمهوری از جریان نزدیک به مقاومت به نام گروه ۸ مارس را قبول ندارد. این گفته در دیدارهای بعدی سفیر سعودی با روسای سایر احزاب نزدیک به ریاض نیز تلویحا تکرار شد.
به نظر میرسد پس از شکست خفت بار عربستان در یمن و ناکامی ریاض در تحقق اهداف منطقهای خود و شکست طرح علنی کردن روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و همچنین متزلزل شدن روابط ریاض با غرب خصوصا آمریکا، سران عربستان به لبنان به عنوان تنها میدانی مینگردند که هنوز فضایی برای اعمال سیاستهای مخرب منطقهای خود دارد؛ میدانی که به دلیل ساختار سیاسی، این امکان را به ریاض میدهد تا از طریق وابستگان خود طرح هایش را پیاده کند که تاکنون جز شکست و ناکامی چیزی برای ریاض در پی نداشته است، زیرا پایگاه اجتماعی مقاومت نه تنها تضعیف نشده بلکه بیش از پیش تمسک خود را به مقاومت و سلاح آن اعلام کرده و جنگ داخلی نیز که مورد نظر سران ریاض بود، امروز امری غیر ممکن به نظر میرسد.