به گزارش مجله خبری نگار، قلدری یعنی من توان، زور و قدرت دارم و، چون این امکان برایم در دسترس است که از قدرتم استفاده کنم، پس میتوانم و اجازه دارم هرطور دلم خواست برخورد کنم و هر کاری دلم خواست را انجام دهم تا به خواسته و هدفم دست یابم. این دقیقا همان رفتاری است که چند شب پیش از «کیلیان امباپه»، مهاجم تیم ملی فرانسه و پاریسنژرمن سر زد و ویدئوی آن در شبکههای اجتماعی پربازدید شد. در ادامه، خیلی خلاصه از ماجرای این رفتار امباپه خواهیم گفت و از منظر روانشناسی به آن خواهیم پرداخت که چرا قلدری اشتباه است و در چنین مواقعی، چطور بر خودمان مسلط شویم؟
امباپه در ابتدای بازی برابر مونپولیه یک پنالتی از دست میدهد. در دقایق پایانی بازی، دوباره تیمش صاحب ضربه پنالتی میشود و زمانی که نیمار توپ را زودتر برمیدارد تا پنالتی را بزند، با رویکردی قلدرمآبانه تلاش میکند به همتیمیهای قدیم و جدیدش نشان دهد که در «پارک دو پرنس» رئیس کیست! در ویدئوی منتشر شده، وقتی به سمت نیمار میرود، در مسیرش تنهای هم به لیونل مسی میزند که ستاره آرژانتینی را غافلگیر میکند. او بعد از مشاجره برای گرفتن توپ از نیمار با بیتوجهی مهاجم برزیلی تیمش مواجه میشود و کنار میرود. اما آیا این روش امباپه یعنی تنه زدن و مشاجره، راه درستی برای رسیدن به خواستههاست؟
همه ما تا بهحال با افراد قلدر روبهرو شدهایم یا خودمان هم گاهی از این حربه برای رسیدن به خواستههایمان استفاده کردهایم. فرد قلدر زمانی که چیزی مخالف میلش باشد با استفاده از زورگویی تلاش میکند حق خود (البته حق از نظر خودش) را بگیرد و حالا زورگویی میتواند با رفتار و اعمالی مثل کتک زدن، هل دادن و ...
همراه باشد یا با کلام مثل داد و فریاد.
فحاشی و .... یک مدل دیگر هم، قلدری اجتماعی است شامل محروم کردن فردی دیگر، به اشتراک گذاشتن عکس یا اطلاعاتی از او که اثرات بدی برای فرد دارد و .... در این ماجرای امباپه، او از دو مدل قلدری فیزیکی با تنه زدن به مسی و قلدری کلامی در زمان صحبت با نیمار، استفاده کرده است.
قلدری میتواند فرد را با مشکلات جدی زیادی همراه کند. افرادی که قلدر هستند بیشتر در خطر رفتارهای بزهکاری یا زورگیری و خشونت و اخراج شدن از مدرسه یا محل کار و ... هستند. جالب است بدانید فرد قلدر و قربانی هردو بیشتر از افراد دیگر که درگیر این ماجرا نبودهاند دچار افسردگی شده و این باعث مشکلات روانی، اضطراب، افسردگی، تنهایی و انزوایاجتماعی خواهد شد. اما چه کنیم تا قلدر نشویم؟
خود به معنی وجود و شخصیت و خصوصیاتی است که شاکله وجودی و دنیای درونی ما از آن ساخته شده و دیگران ما را از آن طریق میشناسند. مثل افکار، آرزوها، عقاید، احساسات و رفتارهایی که از ما سر میزند. تسلط داشتن برخود یعنی بدانیم کجا و چهموقع، چطور درست و صحیح رفتار کنیم. شاید بپرسید که چطور میشود بر افکار، کنترل و تسلط پیدا کرد؟ یک روش کنترل ذهن از طریق ذهنآگاهی است. ذهنآگاه یعنی ذهنی که اختیارش در دست خود من است و من هستم که حواسم به جریان افکارم هست.
توصیه دیگر، بالا بردن احساس پذیرش بهجای مقابلهبهمثل و برخورد است. گاهی دیگران با رفتارشان باعث بالارفتن احساسات منفی در ما مثل خشم و عصبانیت میشوند. در این حال ما تصمیم به مقابله به مثل میگیریم، اما گاهی بهتر است احساس منفیمان را بپذیریم و سعی کنیم به جای برخورد، خودمان را آرام کنیم.
من باید با کمک اهداف و ارزشهایی که برای خودم در زندگی تعیین کردهام، رفتارم را کنترل کنم و بر تناقضهای بین استانداردهای ارزشی با موقعیتهای در لحظه حال که برای من پیش میآید، کنترل و نظارت داشته باشم. شناخت ارزشهای شخصی و اهداف در زندگی کمک زیادی به کنترل رفتار میکند، زیرا فرد اگر بداند در دنیا چه میخواهد و ارزشهای مهم زندگیاش چه چیزهایی هستند، سعی میکند خطوط قرمزی را برای رفتارش تعیین کند و حتی در لحظاتی که احساساتش به اوج میرسد، باز هم به خود اجازه نمیدهد خیلی از کارهایی را که مخالف ارزشها و اهدافش است، انجام دهد.
کنترل درونی داشتن به معنای این است که بدانم مسئولیت رفتارم با خود من است و اگر اشتباهی از من سر زد، آن را بر گردن دیگری نیندازم و خودم را در مقابل رفتارم با دیگران، پاسخ گو بدانم. این مسئله هم در کاهش زورگویی موثر است.
منبع: خراسان