کد مطلب: ۱۷۲۴۷۶
۰۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۹

یادکردی از چشم انتظاری مادر شهدا در «دیدارِ جان»

«نمی‌دانم چند دقیقه است مات و مبهوت به این دوتکه استخوان و بادگیر پاره خیره شده‌ام. انگار توی این دنیا نیستم. ماتم برده است. یاد چشم‌هایت می‌افتم که پر از زندگی بود و حالا استخوان‌هایی را می‌بینم که سرد و بی روح است. با خودم فکر می‌کنم، مهدی، این تویی؟»

به گزارش مجله خبری نگار کتاب «دیدارِ جان» قصه انتظار یکی از همین مادر‌ها است. مادری که روز‌های انتظارش را با قربان و صدقه روی تار و پود قالی نقش می‌زند برای روز دیدار. آن روز که هنر دستانش را سجاده کند زیر پای فرزندش؛ اما بعد از سال‌ها فقط چندتکه استخوان به دستش می‌رسد. آنچه در این سال‌های انتظار بر این مادر گذشته است به قلم فاطمه وفایی‌زاده و بر اساس تحقیق زهرا زمانی به نگارش درآمده است.

شهید مهدی بخشی از فرمانده‌هان گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» شهید شد اما، به‌جای خبر شهادت، قصه انتظاری چند ساله رقم خورد. کتاب «دیدارِ جان» در ۱۶۰ صفحه با قیمت ۸۰۰۰ تومان توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«نمی‌دانم چند دقیقه است مات و مبهوت به این دوتکه استخوان و بادگیر پاره خیره شده‌ام. انگار توی این دنیا نیستم. ماتم برده است. یاد چشم‌هایت می‌افتم که پر از زندگی بود و حالا استخوان‌هایی را می‌بینم که سرد و بی روح است. با خودم فکر می‌کنم، مهدی، این تویی؟»

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر