به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: تبهکار ۳۸ سالهای که به اتهام سرقت مسلحانه از طلافروشی نصرآباد تربت جام دستگیر شد با بیان این که ۱۳ سال زندان فقط با یک نخ سیگار در دوران تحصیلم رقم خورد، درباره سرگذشت خود به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: دو ساله بودم که فرزند طلاق نام گرفتم، اما وقتی پدرم با زن دیگری ازدواج کرد، احساس حقارت و تبعیض در وجودم شعله ور شد؛ چراکه پدر و مادرم برادر ناتنی مرا بیشتر دوست داشتند و تنها به خواستههای او اهمیت میدادند.
به همین دلیل با آن که به مدرسه میرفتم، اما بیشتر اوقاتم را با دوستان هم محلهای ام میگذراندم که ترک تحصیل کرده بودند و کنار یکدیگر سیگار میکشیدند. من هم اولین نخ سیگار را در کلاس اول دبیرستان لای انگشتانم گذاشتم و این گونه روزگار سیاهم را رقم زدم. حالا دیگر در دورهمیهای دوستانه و حتی سر کوچه و خیابان آشکارا سیگار میکشیدم تا این که خیلی زود به مواد مخدر آلوده شدم و در کلاس دوم دبیرستان ترک تحصیل کردم. از آن روز به بعد برای تامین مخارج اعتیادم به دله دزدی روی آوردم، اما برای اولین بار هنگامی که در سرویس بهداشتی یک پاساژ کیف مدارک را سرقت کرده بودم، روانه زندان شدم آن زمان ۲۴ سال بیشتر نداشتم، ولی بعد از آزادی بلافاصله سراغ ساقی شیشه رفتم و دوباره سرقت هایم را شروع کردم.
حالا دیگر هیچ وقت بیشتر از ۲ یا ۳ ماه در بیرون از زندان نبودم. البته خودم دوست داشتم کار کنم، اما هیچ کس به یک فرد سارق و سابقه دار کار نمیداد. همزمان با افزایش مصرف و بهای مواد مخدر، من هم سرقتهای بیشتری از داخل خودروها انجام میدادم. شیوه سرقت خودروهای مدل پایین را خوب بلد بودم؛ چون خیلی از رانندگان هم موارد ایمنی را در این گونه خودروها رعایت نمیکردند.
خلاصه ۱۳ سال از عمرم را پشت میلههای زندان گذرانده بودم که آخرین بار با اسماعیل (صاحب پرورشگاه سگ) در زندان آشنا شدم.
وقتی از زندان بیرون آمدم دوباره سرقت خودروها را آغاز کردم و سپس با پیشنهاد «اسماعیل» به یکی از روستاهای نصرآباد رفتم و شب را در کنار کارگر اسماعیل کریستال مصرف کردم. قرار بود با خودروی پرایدی که من از مشهد سرقت کرده بودم به طلافروشی دستبرد بزنیم، به همین دلیل من به اتفاق دیگر افرادی که آن جا بودند، در حالی به طرف طلافروشی حرکت کردیم که اسلحه کلاشینکف دست فردی به نام «محمد پشتو» بود. از سوی دیگر من از این سرقتهای خرد خسته شده بودم و میخواستم پول بیشتری به دست بیاورم.
این بود که با «محمد پشتو» وارد طلافروشی شدیم و او به سمت طلافروش شلیک کرد. با وجود این، طولی نکشید که کارآگاهان پلیس آگاهی در مشهد به سراغم آمدند و مرا در حالی دستگیر کردند که مقادیری از طلاها را فروخته بودم ...
این گزارش حاکی است این دزد ۳۸ ساله در ادامه به سوالات تخصصی کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) پاسخ داد و زوایای دیگری از ماجرای دستبرد مسلحانه به طلافروشی را فاش کرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی