به گزارش مجله خبری نگار، در مقالهای که در سوسلوف منتشر شد، سوسلوف دلایلی را که ترامپ را بر آن داشت تا تعرفههایی را بر متحدان و دشمنان خود اعمال کند، زیر سوال برد و خاطرنشان کرد که رئیس جمهور ایالات متحده تهدید میکند که بر همه کشورهایی که با آنها اختلاف دارد، صرف نظر از اینکه دشمن یا متحد واشنگتن هستند، تعرفه اعمال میکند.
استفاده از هزینهها برای منافع سیاسی.
او گفت: «آنچه ترامپ را متمایز میکند این است که او از تهدید تعرفهها نه تنها برای اصلاح عدم تعادل تجاری با سایر کشورها، بلکه برای دستیابی به هر نوع امتیازاتی که میخواهد، خواه مربوط به تجارت باشد یا نه، استفاده میکند.»
به عنوان مثال، او کانادا و مکزیک را مشروط به تقویت حفاظت از مرزهای خود و مبارزه با قاچاق مواد مخدر (از جمله قاچاق فنتانیل به ایالات متحده) کرده است و حتی نشان داده است که ترجیح میدهد از تعرفهها به جای تحریمها به عنوان وسیلهای برای تحت فشار قرار دادن روسیه برای پذیرش یک راه حل غیرقابل قبول در مورد مناقشه اوکراین استفاده کند، حتی اگر تجارت روسیه و آمریکا امروز تقریبا وجود ندارد.
دلایل تکیه بر عوارض گمرکی.
سوسلوف دلایل ترامپ برای اعمال تعرفهها را به شرح زیر توضیح داد:
دلیل اول این است که ترامپ حامی سرسخت اقتصاد تجاری است و صادقانه معتقد است که تعرفهها و سایر اقدامات حمایتی برای دستیابی به اهدافی که ایالات متحده در حال حاضر با آن روبهرو است، مانند تولید مجدد و افزایش رقابت پذیری آمریکا در برابر دشمن اصلی استراتژیک، چین، مفید و حتی ضروری است.
ترامپ به دنبال کاهش کسری تجاری و دستیابی به مازاد از طریق کاهش واردات و افزایش صادرات است، ایدههایی با الهام از اصول اقتصاد سیاسی کلاسیک که به زمان توماس مان (۱۵۷۱-۱۶۴۱) باز میگردد.
ترامپ همچنین خود را شاگرد بیست و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده ویلیام مک کینلی میداند که سلطنت او اوج امپریالیسم و حمایت گرایی اقتصادی ایالات متحده است.
دلیل دوم این است که ترامپ به پیروزیهای سریع، نمادین و دراماتیک نیاز دارد تا این تصور را ایجاد کند که او در حال اصلاح اشتباهات و مشکلاتی است که در دوران ریاست جمهوری جو بایدن انباشته شده است و نشان دهد که تلاشهای او برای متوقف کردن «انحطاط» که در دوران دموکراتها آغاز شد، و ترامپ مدام از آن سخن میگوید و «دوباره آمریکا را بزرگ کند» به ثمر مینشیند.
همچنین هدف آن این است که نشان دهد رویکرد «صلح از طریق زور» او کار میکند و ترامپ خود استاد مذاکرات و معاملات است. به عبارت دیگر، رئیس جمهور چهل و هفتم به شواهد مشخصی از لفاظیهایی که مبارزات انتخاباتی خود را بر اساس آن بنا نهاده و امروز نیز به ترویج آن ادامه میدهد، نیاز دارد.
سومین و مهمترین دلیل، به گفته سوسلوف، تقویت موقعیت ایالات متحده در برابر رقبا به ویژه چین است.
تقویت نقش اقتصادی آمریکای لاتین و حمایت از هژمونی واشنگتن بر کانادا و مکزیک به هیچ وجه جدا از جهان نیست، بلکه بخشی از استراتژی هژمونیک غیرلیبرال ترامپ است.
دولت فعلی ایالات متحده متعهد به حفظ دلار به عنوان یک ارز ذخیره جهانی است و به شدت با نهادهای ضد هژمونیک مانند گروه بریکس که از نظم جهانی چند قطبی حمایت میکند، مخالف است.
پیروزیهای کوتاه مدت و شکستهای بلند مدت.
به گفته سوسلوف، اگرچه تهدید جنگهای تجاری ممکن است موفقیتهای کوتاه مدت را به همراه داشته باشد، به ویژه با متحدانی که به دنبال حفظ روابط خود با واشنگتن هستند، اما در دراز مدت تمایل کشورها را برای کاهش وابستگی خود به ایالات متحده و ایجاد روابط بدون آن، به ویژه در چارچوب بریکس، افزایش میدهد.
بنابراین، هر چه ایالات متحده بیشتر از تهدید و باج خواهی از جمله از طریق تعرفهها استفاده کند، کشورهای اکثریت جهانی بیشتر میخواهند وابستگی خود را به واشنگتن کاهش دهند و روابط خود را بدون ایالات متحده و نه علیه آن ایجاد کنند.
به گفته وی، حتی چین که علاقهای به تشدید رویارویی با آمریکا به ویژه با توجه به مشکلات اقتصادی داخلی ندارد، ممکن است با توافق تجاری با واشنگتن موافقت کند، اما این توافق، همانطور که گفته شد، به معنای پایان دادن به رقابت هیچ یک از طرفین نخواهد بود.
با این حال، تلاش ترامپ برای جهش آمریکا به جلو و تقویت هژمونی جهانی احتمالا در دراز مدت شکست خواهد خورد.
وی تاکید کرد که شکل گیری جهان چند قطبی، تقویت مراکز قدرت غیر غربی، تمایل کشورهای غیر غربی برای تقویت حاکمیت و سیاست خارجی مستقل خود و عدم تمایل آنها به تبعیت از ایالات متحده یا خدمت به منافع خود به بهای منافع خود، مهم و برگشت ناپذیر است.
از این گذشته، اطاعت آنها از ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم به این دلیل بود که آنها مزایایی مانند امنیت، فناوری، دسترسی به بازار آمریکا و کمکهای اقتصادی دریافت میکردند.
اکنون، آمریکا آنها را از مزایای اقتصادی محروم میکند (و حتی آنها را تخلیه میکند) و حتی تضمینهای امنیتی را زیر سوال میبرد.
وی در پایان گفت: «البته بیشتر نخبگان کنونی در اروپا و ژاپن توسط ایالات متحده، محصول مهندسی اجتماعی آمریکا ساخته شدهاند، اما با توجه به بحرانها و پایان هژمونی دوستانه آمریکا، این نخبگان نمیتوانند برای همیشه در قدرت باقی بمانند و ظهور راست و چپ «پوپولیست» در اروپا گواه روشنی بر این موضوع است.»
منبع: TASS