به گزارش مجله خبری نگار، کارنامه کاری اش حکایت از دقت و تامل در هر انتخاب دارد. کارنامهای که صبورانه برای آن تلاش کرده است و با اینکه همیشه در معرض تیغ تیز انواع انتقادها و اتهامات بوده، اما باز خسته نشده و ادامه داده است.
وقتی اسم مهتاب کرامتی به میان میآید سخت است بگوییم اول چهره او خودنمایی میکند یا هنر بازیگری اش. چیزی که ظاهرا دغدغه همیشگی این بازیگر شناخته شده است. او سالها سعی کرد انتخابهای درستی انجام بدهد و هر مبلغ و قراردادی وسوسه اش نکند. این ادعا نیست و کارنامه کاری اش حکایت از دقت و تامل در هر انتخاب دارد. کارنامهای که صبورانه برای آن تلاش کرده است و با اینکه همیشه در معرض تیغ تیز انواع انتقادها و اتهامات بوده، اما باز خسته نشده و ادامه داده است.
با اینکه او تلاش بسیاری کرده و ریسک بازی در نقشهای متفاوتی، چون زنان بیمار، دیوانه، مریض و معتاد و ... پذیرفته، اما باز هم منتقدان نکته سنج و ریزبین او را به صدر جدول راه نمیدادند. جایگاهی که به نظر میرسد بالاخره این روزها با نقش «آوا» در «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به دست آورده است. نقی که دست بر قضا اتفاقا مثل زن کارگر و فقیر «بیست» یا زن معتاد «اسب حیوان نجیبی است» یا زن مالیخولیایی «آلزایمر» و ... متفاوت و خاص هم نیست با مهتاب کرامتی درباره همه انتقادهایی که به بازی هایش میشود، تحولی که با «آوا» پیدا کرده، تجربه بازی در کنار ابراهیم حاتمی کیا، مواجهه اش با میانسالی و حتی تصمیمش برای جراحیهای زیبایی تا سابقه کارش در حوزه لباس صحبت کردیم با صحبتهای ستارهای که میخواهد با زیبایی اش قضاوت نشود، همراه باشید:
آن چیزی که بازخوردهای فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» نشان میدهد ظاهرا نقش «آوا» به شما خوب نشسته یا به عبارت درستتر شما به این نقش خوب نشستهاید. همکاری شما با روح الله حجازی چطور شکل گرفت؟ و چطور به کارگردانی جوان و تازه کار اعتماد کردید؟ چون به هر حال این دومین فیلم بلندشان بود و به نظر میآید شما پیشنهادهایی از این دست هم کم ندارید که خیلی هایشان را هم قبول نمیکنید.
- دوست دارم با کارگردانهای جوان کار کنم. فکر میکنم کارنامه کاریام هم این را نشان داده. من همیشه علاقه داشتم در جشنوارههای فیلمهای کوتاه شرکت کنم. البته الان که خیلی هم تعدادشان زیاد شده به هر حال از قدیم در جشنوارههای فیلمهای کوتاه با خیلی از این کارگردانهای جوان آشنا شدم. به نظر من آنها یک انگیزه خاص و نگاه متفاوتی برای حضور در سینما دارند. این نگاه قابل ستایش است. من هم سعی کردم با کارگردانهای جوان کار کنم ولی کارگردانهای جوانی که حداقل یک نمونه کار از آنها دیده باشم که بتوانم به آنها اعتماد کنم.
برای اینکه من از آن دسته بازیگرانی هستم که دوست دارم بتوانم به کارگردانم اعتماد کنم. من با آقای کاهانی در اولین فیلمشان، «آدم»، همکاری کردم. با کیوان علی محمدی و امید بنکدار وقتی هنوز خیلی سابقه حضور در سینما نداشتند در مستندهایشان همکاری کردم و همینطور در دومین فیلم بلند سینمایی شان، «شبانه روز»، حضور داشتم و از دوستان خوب من هستند.
همینطور با فردین صاحب الزمانی در اولین تجربه سینمایی اش، «چیزهایی هست که نمیدانی»، همکاری کردم. قطعا همکاریام با آقای حجازی هم در همین راستا بوده. آشنایی من با ایشان به فیلم اولشان، در «میان ابرها» برمی گردد.
این فیلم به نظرم خوب بود و نشان میداد که یک کارگردان مستعد دارد پا به عرصه فیلمسازی میگذارد برای همین وقتی پیشنهاد این کار را به من دادند کنجکاو بودم که فیلمنامه را بخوانم. فیلمنامه اولیه را خیلی دوست داشتم. میگویم اولیه چرا که ماقبل از شروع فیلمبرداری نشستهایی با نویسنده فیلمنامه، کارگردان و فیلمبردار داشتیم و درباره فیلمنامه و ایدههای مختلف مان صحبت میکردیم. عملا فیلمنامهای که کار کردیم نتیجه تعامل و یک کار گروهی خیلی خوب بین ما بود.
باید بتوانم مخاطبینم را بیشتر کنم
در سالهای اخیر همانطور که خودتان هم میدانید و منتقدها هم روی آن تاکید داشتند شما نقشهای زن بیمار، مالیخولیایی و معتاد و از این دست کم نداشتید. مثلا در «آدمکش» نقش زنی را داشتید که به او انگ دیوانگی و قتل خورده بود یا در «آلزایمر» باز زنی که به نظر مجنون و بیمار میرسد یا در «اسب حیوان نجیبی است» نقش معتاد را داشتید، اما «آوا» از جنس هیچ کدام از اینها نیست از آن زنان فقیر و بدقیافه «بیست» یا زنان جنوبی و مسن «خاک سرخ» هم نیست او زنی جوان و زیبا و عادی است مثل خیلی از زنان. این به نظر از نوعی تغییر رویه در مسیر کاری شما حکایت میکند. چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟
- فیلمنامه که برایم جذاب بود ولی اگر که بخواهم از ابتدا توضیح بدهم خب تمام تلاشم را کردم که کلیشه نشوم.
تعریف شما از کلیشه چیست؟
- توجه به چهره فقط این برای من خیلی جذاب نیست که فقط براساس چهرهام قضاوت بشوم و نقشهایی به من سپرده شود که بر اساس چهره هستند.
یعنی نقشهایی که فقط مهم این بوده که یک زن زیبا آن را بازی کند؟
- بله و من نمیخواستم این اتفاق بیفتد. برای همین این ریسک را کردم و رفتم دنبال نقشهایی که حتی به طور کامل چهره من را به هم بریزند ولی قرار نیست آن نقشها تکرار بشود. در سینمای ما همه چیز زود کلیشه میشود حتی آن به هم ریختگی صورت هم میتواند کلیشه بشود. الان به جایی رسیده که اگر قرار بشود فیلمنامهای ساخته شود که قرار است شخصیت زن داستان چهره به هم ریختهای داشته باشد و بازیگر تغییر چهره بدهد و صورت درب و داغانی داشته باشد احتمالا به اولین موردی که فکر میکنند من هستم.
پس من باید برای فرار از کلیشه شدن این موضوع را هم مد نظر قرار بدهم و سعی کنم به این ورطه هم نیفتم ولی اینکه بخواهم نقش معتاد یا آدمی روان پریش یا نقشی مدل «آلزایمر» را بازی کنم، آره دغدغه هر بازیگری این است که نقشهای متفاوت را تجربه بکند. من با این ریسکی که با کار کاهانی در «بیست» کردم و ایشان هم به من اطمینان کرد، این را نشان دادم که شما میتوانید مهتاب کرامتی دیگری را هم متصور بشوید و این به من کمک میکند دایره نقشهایی را که درباره آنها به من فکر میکنند بزرگتر بشود ولی قرار نیست در یک سیر تسلسل بیفتم.
من با قبول این نقشهای متفاوت نمیخواهم همه چیز را کتمان کنم. این چهره من است و چقدر هم خوب است چنین نقشهایی به من پیشنهاد میشود، اما من دلم میخواست آن محدوده را بزرگتر کنم. این نقشها باشد و به اضافه آن نقشهایی که ممکن بود برای ایفای آن به من فکر نکنند.
به هر حال چهره در بازیگری مهم است و این هم یک واقعیت است که شما زن زیبایی هستید و ممکن هم است نقشهایی را باز بکنید که نقش زنی زیبا باشد. مثل همین «آوا»، اما مسئله صرفا زیبا بودن یا نبودن او نیست. این گاردی که شما نسبت به چهره تان دارید برای چیست؟ آیا شما ترسی از قضاوت دیگران دارید که بگویند تکیه شما فقط به چهره تان است؟
- بله. من باید بتوانم مخاطبینم را بیشتر کنم. به عنوان بازیگری که دارد این مسیر را طی میکند و حرفه اش بازیگری است و دوست دارد در سینما باقی بماند و کار بکند باید بتوانم مخاطبان متفاوتی را داشته باشم. به علاوه اینکه باید بتوانم فیلمهایی را بازی کنم که هم مخاطبان عام را راضی بکند و هم منتقدین را منتقدین برای من خیلی مهم هستند. البته نمیتوانم بگویم فقط به منتقدین فکر میکنم. ایده آل من این است که نقشهایی را بازی کنم که هر دو طرف را راضی کنم.
خیلی هم رضایت این دو گروه از هم دور نیست. فیلم خوب را هم مردم میفهمند و هم منتقدین.
- بله من هم کاملا به این موضوع اعتقاد دارم که تماشاچی ما را نمیشود گول زد. تماشاچی ما باهوش است و میداند میخواهد بیاید چه فیلمی را ببیند.
این من هستم کاری هم نمیتوانم بکنم
یک اتهامی همیشه نسبت به بازی شما وجود داشته. این اتهام در مورد «خاک سرخ»، «بیست» و ... هم مطرح شده و آن این است که میگویند مهتاب کرامتی هر کاری که بکند و متفاوتترین نقشها را هم بازی کند باز یک جور شیکی، تشخص و محترم بودنی دارد که از نقش بیرون میزند و البته شخصا معتقدم «آوا» توانسته بر همه اینها غلبه کند.
- به نظر من مهتاب کرامتی به عنوان بازیگر باید این پروسه را طی میکرد تا به «آوا» برسد. اینکه کارگردان بتواند به من این اطمینان را داشته باشد که میتواند نقشهای متفاوتی را به من واگذار کند اول از تغییر چهره شروع میشود. من در این مرحله نشان دادم که میتواند این اطمینان را بکند، بعد جلو میآییم و میرسیم به جایی که دیگر قرار نیست آن تغییرات خیلی فاحش و همیشگی باشند حالا دیگر چهره مجزا میشود و به بازی میرسد.
یعنی شما میپذیرید که این حالت در بازی شما بوده است؟ جاهایی بوده که شما نتوانستید خیلی بر آن شیکی و تشخصی غلبه کنید؟
- این موضوع را نمیشود کتمان کرد که من از یک فیزیکی برخوردارم که میتواند اینطور تعریف شود. این من هستم کاری هم نمیتوانم کنم، اما اگر این قرار بود تکرار بشود به ضرر من میبود. پس به عنوان یک بازیگر باید تلاشم را کنم که این دیدگاه را تغییر بدهم.
فکر میکنم روش کاری و کارنامه کاریام نشان داده که این آمادگی را دارم. قطعا در این پرونده کاری اشتباه هم بوده. غلط داشتم، اما سعی کردم به یک جایی برسم که کم غلطتر باشم. فکر میکنم «آوا» در «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به من این امکان را داد که بتوانم بدون تغییر چهره خیلی فاحش خودم باشم.
ولی با بازی باورپذیرتر؟
- صددرصد.
خیلی تاکسی سوار میشوم
شما برای رسیدن به این نقطه و ارتقای کیفی بازی تان چه میکنید؟ یعنی در فاصله بین دو کار چطور خودتان را رشد میدهید و آماده نگه میدارید؟
- زندگی. سعی میکنم حافظه دیداریام را قویتر کنم. این کار را هم از طریق تماشای فیلم، کتاب خواندن، تجربههایی که در اجتماع دارم و ... انجام میدهم. سعی میکنم محدوده حافظهام را وسیعتر کنم که بتوانم در فیلم بعدی برای ایفای نقشم محدوده بیشتری برای مراجعه داشته باشم.
این تقویت حافظه دیداری آن بخش فیلم و کتابش مشخص است، اما اینکه گفتید تجربههای اجتماعی چقدر یک ستاره مشهور مثل شما میتواند به اجتماع مراجعه داشته باشد؟ به هر حال تعداد زیادی از مردم شما را میشناسند و احتمالا حضور در اجتماع برای شما خیلی راحت، معمولی و بی دردسر نیست. شما یکسری محدودیتهایی در معاشرتها و بودن با مردم دارید. شاید مثلا اصلا هیچ وقت سوار تاکسی نشوید.
- اتفاقا خیلی زیاد سوار تاکسی میشوم. من سعی میکنم خیلی زیاد در اجتماع باشم و نمیگذارم که شناخته شده بودنم محدودم کند. محدودیتهای من برمی گردد به آن جمعهایی که بودن یا نبودنم در آنها تاثیری ندارد مثل مهمانی و عروسی و این چیزها. آنها را کم کردم. اگر نه در اجتماع و با مردم بودن را خیلی زیاد دارم. بابت وظیفهای که در یونیسف دارم به اقصا نقاط ایران سفر میکنم و با افراد متفاوتی از قشرها، گروهها و طبقات و در سنین مختلف برخورد دارم. این تماسها به من خیلی کمک میکند و محدودیتی از این نظر ندارم.