به گزارش مجله خبری نگار، پس از سالها ابهام نسبی در پایان سریالهای پرطرفدار، هیچکس انتظار نداشت که پایان سریال بریکینگ بد (Breaking Bad) تا به این اندازه مورد بحث و علاقه بینندگان آن قرار بگیرد. زمانی که فصل ۵ این سریال تحسین شده AMC به روی آنتن رفت، مخاطبان انبوهی به لطف محبوبیت بریکینگ بد در سرویس استریمینگ نتفلیکس، با این سریال آشنا شدند – نشانهای اولیه از اینکه صنعت تلویزیون در حال تغییر مسیر به کدام سمت است. برخلاف بسیاری از سریالهایی که یک جریان سینوسی از بینندگان را به خود جلب میکرد، وینس گیلیگان، خالق این سریال، نمیخواست از استقبالی که از سریالش شده بود سوء استفاده کرده و تصمیم گرفت سریال را پس از پنج فصل و ۶۰ قسمت به پایان برساند.

در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۳، جهان مشتاقانه منتظر بود که ببیند چگونه حماسه ظهور و سقوط شکسپیری والتر وایت (برایان کرانستون) در اپیزود پایانی سریال، به نام «فلینا» (Felina) به پایان میرسد. بعد از اینکه همه چیز گفته شد و داستان به پایان رسید، Breaking Bad به شکلی رضایت بخش و با تایید مخاطبان خاتمه یافت. علیرغم اینکه بریکینگ بد سریالی در مورد اینکه چگونه یک مرد خوش برخورد و با اخلاق زندگی خود و اطرافیانش را به ویرانه تبدیل میکند بود، گیلیگان تصمیم گرفت در بحبوحه خودویرانی والت راه حلی مناسب پیدا کند.

در قسمت ماقبل آخر بریکینگ بد، «Granite State»، والت در دونترین جایگاه خود قرار دارد. معلم سابق شیمی دبیرستان که با بی میلی و تردید به یک آشپز مواد مخدر صنعتی شده بود، دیگر وجود ندارد، در حالی که والت با ظاهری ژولیده، هیولای درون خود را پذیرفته است. هنک (دین نوریس) به دست جک ولکر (مایکل بوون) و گروهش کشته شده است. آنها پول مواد مخدر والت را دزدیده و او به عنوان یک فراری، در کلبهای در جنگلهای نیوهمپشایر در انزوا زندگی میکند. خانواده او، دارایی ارزشمندی که امپراتوری قاچاق مواد مخدر و شخصیت هایزنبرگی او بر پایه آن بنا شده بود، اکنون از او متنفرند. او میخواهد خود را به پلیس تسلیم کند، اما کمی قبل از عملی کردن این تصمیم، تلویزیونی در داخل یک کافه، فرصتی برای رستگاری را در اختیار او قرار میدهد. والت دوستان و همکاران قدیمیاش، گرچن (جسیکا هچت) و الیوت (آدام گادلی) را میبیند که در برنامه چارلی رز شرکت میکنند و او نقشه مبتکرانه دیگری را برای تسویه حساب با آنها و جبران برخی از گناهانش و البته کمک به خانواده خود میکشد.

اپیزود «فلینا» به نویسندگی و کارگردانی گیلیگان، والت را در شرایطی دنبال میکند که او تلاش دارد نقشه اش برای تامین نیازهای خانواده اش را بدون حفره و نقطه ضعف عملی کرده و با تهدید، این دو فرد خیر را که روزگاری به او خیانت کرده اند، وادار کند مابقی پول نقد باقیمانده برای او را در شکلی قابل قبول، در جشن ۱۸ سالگی والتر جونیور (پسرش) به او بدهند. والتر در بازگشت به آلبوکرکی، با اسکایلر (آنا گان) صحبت میکند و برای آخرین بار از دور به پسرش خیره میشود. او مانند یک گاوچران در حال مرگ در غرب وحشی، به مخفیگاه جک و آزمایشگاه تولید مواد میرود و درگیری خونینی با این دار و دسته نازی دارد و همزمان جسی پینکمن (آرون پال) را نیز از اسارت آنها نجات میدهد.

پس از اینکه والتر با پیشرفتهترین استفاده از دنیای گجتها در قالب یک مسلسل خودکار با کنترل هوشمند در داخل ماشین، تیم جک را نابود کرد، خود را به آزمایشگاه تولید مواد مخدر میرساند. قبل از آن میبینیم که او از ناحیه شکم گلوله خورده است و رفتار و چهره آرام او نشان میدهد که آماده مرگ است. در حالی که والتر در آزمایشگاه با زحمت قدم میزند و لذت و رضایتی را که تولید متامفتامین به او داده بود را به یاد میآورد، آهنگ راک Baby Blue از گروه بدفینگر پخش میشود. در فضای داستان، عنوان آهنگ (زیبای آبی رنگ) به محصول والت با درجهای بی سابقه از خلوص اشاره دارد. لحن غم انگیز آهنگ والت را نشان میدهد که به سرنوشت خود و اشتیاق بی پایانش به تولید متامفتامین فکر میکند.

مانند اشعار آغازین ترانه «بیبی بلو»، والت مطمئناً به آنچه که لیاقتش را داشت میرسد، اما او به سختی از کارهای خود پشیمان میشود، در حالی که عشق بی پایانش به متامفتامین آبی رنگ محبوبش را به گور خواهد برد. از این گذشته، او در گفتگوی خود با اسکایلر در این اپیزود، در نهایت انگیزه ظاهری و بهانه «این کار را برای خانواده انجام میدهم» کنار میگذارد و اعتراف میکند که به دلیل لذت بردن از این کار، تبدیل به یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر شده است. او قبل از به زمین افتادن و خونریزی کردن، دست خونینش را روی مخزن فلزی میکشد که ردش باقی میماند. با رسیدن پلیس به صحنه جرم، از زاویه بالا، دوربین به آرامی از چهره والت دور میشود.

در طول پخش خود، داستان سرایی سریال بریکینگ بد به شدت فشرده و پرجزییات بود. هر قسمت فوقالعاده جذاب بوده و در پایان هر فصل هر چیز قابل تصوری به دقیقترین و کاملترین شکل ممکن روایت شده بود. طرح دقیق سریال، آن را به یکی از سرگرم کنندهترین و رضایت بخشترین سریالها برای نمایش روی صفحه کوچک تبدیل کرد. در “فلینا”، همه چیز کمی بیش از حد تمیز و کاملاً حل شده به نظر میرسد. در طرح بزرگتر ماجراها، داستان والت یک افسانه پریان نیست، در حالی که زمانی او یک مرد خانواده دوست داشتنی بود که غرورش او را از پذیرفتن کمکهای گرچن و الیوت باز داشت و به تولید مواد مخدر متوسل شد که به گرفتن جانهای بی شماری در این مسیر ختم گردید. اپیزود «Ozymandias» که بهعنوان بهترین اپیزود بریکینگ بد و یکی از بهترین اپیزودهای تاریخ تلویزیون شناخته میشود، عواقب هولناک و باورنکردنی اعمال والت و تأثیر فروپاشی امپراتوری تبهکاری او را در زمان واقعی نشان داد. او مسئول مرگ هنک بود، به جک اجازه داد جسی را با خود برده و شکنجه کند، خانواده اش را دچار آسیب روانی کرد و بدون ذرهای شرافت به نیوهمپشایر گریخت.

در چارچوب اپیزود پایانی سریال، والت بهترین نتایج قابل دستیابی را در تلاش ناامیدانه اش برای حل و فصل مشکلات قدیمی بدست میآورد. حتی پس از اینکه والتر جونیور با تمسخر پول پدرش را رد میکند، والتر نقشهای میکشد تا یک اندوخته قابل اطمینان برای بچه هایش به جای بگذارد. در حالی که دیدار آخر مناسبی نیست، اما موفق میشود یک لحظه آخر را با هر یک از اعضای خانواده خود داشته باشد. او هر نیروی متخاصمی را که بر سر راهش قرار دارد میکشد، از جمله لیدیا (لورا فریزر) که با استفاده از ریسین او را مسموم میکند، ماده سمی مشهوری در سریال که بالاخره به کار گرفته میشود. این اپیزود میخواهد باور کنیم که جسی علیرغم نابود کردن زندگی اش، والت را بخشیده است. «فلینا» به قدری فشرده است که هنگام تماشای آن به سختی میتوانید نفس راحت بکشید. در «Ozymandias»، والتر آلبوکرکی را به عنوان یک موجود وحشی ترک کرد که روح ارزشمندترین افراد از نگاه خودش را نابود کرده بود، اما وینس گیلیگان تصمیم گرفت در یک سقوط فاجعهبار ضدقهرمانی، سرنوشت والتر وایت به پایان برسد.

از آنجایی که همه چیز برای والتر خوب پیش رفت، طرفداران حدس میزدند که اتفاقات “فلینا” ممکن است فقط یک رویا بوده باشد. امیلی نوسبوم، روزنامهنگار نیویورکر، در بررسی خود از این اپیزود مدعی شد که حس فراگیر پایان یافتن مناسب و بدون ابهام، دنیایی شبیه رویا را تداعی میکند. این نظریهها حاکی از آن هستند که والت در لحظات ابتدایی اپیزود در ماشینش مرده است و هر چیزی که بعد از آن میبینیم در ذهن او رخ میدهد، نه در واقعیت. برخلاف ویرانی هولناک و غم و اندوهی که در «Ozymandias» و «Granite State» نشان داده میشود، پایان حماسی اپیزود آخر برای شخصیت جنایتکار والتر وایت بسیار پرسروصداست.
این اپیزود سعی میکند از طریق بر جای گذاشتن اندوختهای برای خانواده اش، یک جنایتکار بیرحم که دست به کشتاری انتقام جویانه زده و سکانسی پایانی با موزیک بیبی بلو برای یک شرور تراژیک، بار دیگر بر مرد خانواده بودن والتر وایت تاکید کند و به این باور اعتبار ببخشد. با این حال، با توجه به سیر وقایع قبل از آن، تأثیر تلخ و تکان دهنده صحنه پایانی کاهش مییابد. درست چند لحظه قبل تر، والتر به یک یاغی شبیه کلینت ایستوود تبدیل میشود، جنگجویان دشمن را بدون عذاب وجدان از پای در میآورد و قبل از اینکه بتواند آخرین کلماتش را به زبان بیاورد، به جک شلیک میکند (انتقام از جک که هنک را قبل از اتمام آخرین جملاتش اعدام کرد).
در سرتاسر اپیزود «فلینا»، والت به عنوان یک شرور «باحال» به تصویر کشیده میشود، که طبیعت سلطهجوی او در برابر گرچن و الیوت و دوئل وسترن گونه اش در مخفیگاه جک به خوبی نمایانگر آن است. در نگاهی به گذشته، سریال بریکینگ بد با نالهای شوم به پایان میرسد، زیرا به طور غیرمستقیم به گفتمان ریاکارانه و سوء نیتی که در سراسر اپیزود وجود داشت، اعتبار میبخشد. در حالی که جنبه ضد قهرمانی والتر مورد تجلیل قرار میگیرد، اسکایلر به دلیل اینکه سد راه آزاردهندهای برای موفقیت همسرش به عنوان یک قاچاقچی مواد مخدر بود، به چهرهای منفور تبدیل میشود. گیلیگان و نویسندگانش در دو قسمت قبلی سخت تلاش کرده بودند تا والتر را از هرگونه همدردی شخصیتهای سریال و حتی مخاطبان محروم کنند، اما رمانتیسیسم لحظات پایانی اپیزود «فلینا» با آنچه ما از درامهای عصر طلایی تلویزیون با محوریت ضدقهرمانها انتظار داریم، در تضاد است.
این پایان، به طور کلی با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان مواجه شد، در درجه اول به دلیل ماهیت رضایت بخشی آن. در مقایسه با ابهام و عدم وضوح شفاف در پایان سریالهای سوپرانوز و مردان دیوانه، که پایانشان با ابهامات اسرارگونهای همراه شده است که مردم هنوز در مورد آن بحث میکنند، نتیجهگیری نهایی سریال بریکینگ بد نشاندهنده بیعلاقگی برای آشفته و بی پاسخ رها کردن سرنخها بود. وینس گیلیگان همانند شخصیت اصلی سریال خود خیلی دقیق و حساب شده داستان را روایت کرد و هر شخصیت و قوس داستان را با دقتی علمی مدیریت میکرد، حتی زمانی که زندگی والتر وایت به سقوط آزادی مطلق منتهی شد.
منبع:روزیاتو