به گزارش مجله خبری نگار،پرویز پورحسینی منجیلی (۲۰ شهریور ۱۳۲۰ [الف]– ۷ آذر ۱۳۹۹) هنرپیشه اهل ایران بود. وی در سال ۱۳۴۸ وارد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و از رشته بازیگری در سال ۱۳۵۴ دانشآموخته شد.
او در کارهای کارگردانان نامداری، چون پیتر بروک، بهرام بیضایی، علی حاتمی، حمید سمندریان، آربی اوانسیان، مسعود کیمیایی، داوود میرباقری، فریدون جیرانی، و امرالله احمدجو بازی کردهاست. در بخش فرهنگ و هنر از سری مطالب هنرمندان بیوگرافی پرویز پورحسینی را بخوانید.
نام: پرویز
نام خانواگی: پورحسینی
تاریخ تولد: ۱۳۲۰
محل تولد: تهران
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل بازیگری
وضعیت تاهل: متاهل
همگی با چهره آرام و متین او آ شنا هستیم، چهرهای که نقش آ فرینیهای زیبایش در فیلمها و سریالهای بیشماری همچون امیرکبیر، شب دهم، ملاصدرا، روزی روزگاری و… هیچ گاه از یادها نمیرود; «جدیت» و «مهربانی» دو خصوصیت متفاوتند ولی آ نچنان هم زیستی زیبا و شگفت انگیزی در خطوط چهره او دارند که هرگز نخواهی فهمید در درون نگاه پر راز او چه میگذرد…
او آموزش بازیگری را از سال ۱۳۳۹ در کلاسهای شبانه اداره هنرهای دراماتیک آغاز کرد و در سال ۱۳۴۰ نمایش «مرد گل بدهی» را بهمراه فنی زاده و به کارگرانی سمندریان در تلویزیون اجرا کرد.
با تشکیل گروه پازارگاد و نمایشهای «شش شخصیت در جستجوی نویسنده»، «لئو کادیا»، «مرغ دریایی و آندورا»، را با این گروه به صحنه برد و در سال ۱۳۴۶ دو نمایش «حکومت زمان خان» و «استریپ تیز و کارول» را در اداره تئاتر کار کرد. در سال ۱۳۴۸ همکاری اش را با کارگاه نمایش آغاز کرد که حاصل کار این دوره نمایشهای پژوهشی «اودیپ»، «معلم من پای من»، «باغ آلبالو»، «ویس و رامین»، «انسان، حیوان، تقوا»، «جان نثار کالیگولا و اورگاست» بود. او همچنین با گروه تئاتر پیاده دو نمایش به نامهای «شهر ما»، «نظاره مرگ» را نیز اجرا کرد.
در سال ۱۳۵۵ با یک گروه تئاتری در تئاتر شهر همراه گردید که حاصل کار این دوره نمایشهای «خاطرات و کابوسها»، «شیون»، «استعاذه»، و «جنایت و مکافات» بود.
عکس جوانی پرویز پورحسینی
پورحسینی پس از انقلاب نیز به فعالیت خود در عرصه تئاتر ادامه داد و با نمایشهای «شاه اسکوریال»، «تف»، «سیرک با شکوه» را در تئاتر شهر و نمایشنامههای «دکتر فاستوس»، «ماهان کوشیار»، «معمای ماهیار معمار»، «چراغ گاز» «افسانه اندوه» و «شب یهودا» و «بازجوئی» را در اداره تئاتر به اجرا درآورد.
در سال ۱۳۷۱ «یادگار سالهای شن» را در تالار وحدت اجرا کرد. پورحسینی علاوه بر فعالیت در عرصه تئاتر به ایفای نقش در سریالهای تلویزیونی نیز پرداخت که از مهمترین آنها میتوان به سریال های: «زهر کوی»، «امیرکبیر»، «روزی روزگاری»، «دومین انفجار»، «اتومبیل»، «تصویر یک رویا»، «بافتههای رنج»، «روز ایپریت»، «حضرت مریم»، «همسفر»، «شب دهم»، «ملاصدرا»، «باران عشق» و «روزهای بیاد ماندنی» نیز اشاره کرد.
پورحسینی به فعالیت هنری خود در عرصه سینما نیز ادامه داد با درخشش خود در جشنواره فیلم فجر توانست کاندیدای بهترین بازیگر نقش مرد برای فیلمهای «اوینار» و «طلسم» شود. او همچنین برای بازی خوب خود در فیلم «مریم مقدس» موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره فوق شد.
وی تاکنون بازی در بیش از صدها فیلم سینمایی و سریال در کارنامه خود دارد.
پرویز پورحسینی در سال ۱۳۷۴ همسر خود، ناهید ارسباران را که او نیز بازیگر بود، به دلیل ابتلا به سرطان از دست داد. فرزند وی، پورنگ پورحسینی میباشد.
همسر پرویز پورحسینی
در کودکی ناچار به کار کردن بودم و شغل من کار در یک صحافی بود. در صحافی کتابها و مجلات زیادی از زیر دستم میگذشت و در مواقع استراحت بسیاری از آنها را مطالعه میکردم و گاهی آنقدر محو خواندن میشدم که به من ایراد میگرفتند.
اکثر کتابها تاریخی بود و گاهی کتابهای نادر و کمیاب و از همین جا بود که من به کتاب علاقهمند شدم. وی افزود:در خانه وقتی همه میخوابیدند چراغ نفتی را بالای سرم میگذاشتم و انار دانه شده با گلپر میخوردم و کتاب میخواندم و لذت این گونه کتاب خواندن آن هم در آن سکوت عمیق هنوز برایم شیرین است و اینگونه بود که من به ادبیات علاقهمند شدم.
در خانه وقتی همه میخوابیدند چراغ نفتی را بالای سرم میگذاشتم و انار دانه شده با گلپر میخوردم و کتاب میخواندم و لذت اینگونه کتاب خواندن آن هم در آن سکوت عمیق هنوز برایم شیرین است و اینگونه بود که من به ادبیات علاقمند شدم.
پورحسینی با شاره به تاثیر مطالعه بر اندیشه خود بیان کرد:داستانهای ویکترو هوگو را میخواندم و با خودم فکر میکردم چطور یک نفر ویکتورهوگو میشود و از خود کاری برجای میگذارد که تا این حد بر من و دیگران اثرگذار است و ناخودآگاه به این نتیجه رسیدم که باید در این دنیا اثری از خودم باقی بگذارم.
این بازیگر ضمن مقایسه زمان گذشته و حال در خصوص کتاب و کتاب خوانی گفت:در کودکی ما سرگرمیهای کمتری نسبت به امروز داشتیم و به همین دلیل کتاب خوانی بیشتر بود و آدمها فرصت زیادی برای کتاب خواندن داشتند، اما در حال حاضر آنقدر سرگرمیهای متنوع وجود دارد و آنقدر آدمها گرفتار شده اند و آنقدر کار میکنند که زمان و حال کتاب خواندن ندارند.
پور حسینی در پایان گفت:سرگرمیهای ارزان قیمتی جایگزین کتاب خوانی شده که انسان را با خود میبرد؛ اما کتاب خواندن به انسان عمق میبخشد.
انسانی که جامع است و وقتی در چشم هایش نگاه میکنی شعور و فهم و درایت را در آن میبینی و این است که انسان را زیبا میکند نه آرایش زیبا و بینی عمل شده.
جذابیت آدمها به چیزی است که از درون شان تراوش میکند.
آشپزی واصول تغذیه ایی ما ایرانیها
خوشبختانه همسر من غذا را خراب نمیکند؛ یعنی سعی میکند تا حد امکان غذا سالم بماند و با پختن یا جوشاندن زیاد، له و بی خاصیت نشود؛ بنابراین بیشتر غذای ساده و سالم میخوریم.
البته خود من اصلا شکمو نیستم و غذا، برای من مساله مهم و تعیین کنندهای نیست و به مقدار کمی غذای ساده بسنده میکنم.
همسر من مخالف غذاهای فوری یا فست فود است و بیشتر غذا را آ ب پز میکند یا میگذارد با روغن خودش بپزد؛ یعنی روغن استفاده نمیکند و همیشه سعی دارد که کیفیت غذا حفظ شود.
در منزل ما، کولا مصرف نمیشود و فقط دوغ یا ماءالشعیر مینوشیم. مصرف سبزیجات هم بالاست و حتی اگر سالاد کنار غذا نباشد چند پر کاهو را حتما با غذا میخوریم.
در مورد مصرف ماهی نیز حداقل هر هفته یکبار ماهی میخورم. با خوراکیهایی مثل چیپس و پفک هم میانهای ندارم. در زمانهای قدیم مصرف برگه، توت خشک، پسته و بادام رسم بود.
بعضی از افراد به قدری در خوردن زیاده روی میکنند و شیفته غذا هستند که تنها زمانی که پزشک به آ نها هشدار جدی بدهد، به فکر تعدیل رفتار خود میافتند و این به فرهنگ افراد برمی گردد؛ به اینکه چقدر غریزی فکر میکنند، به اینکه هر آ نچه را که در لحظه دوست دارند، بدون فکر و اندیشه میخورند و با بی تفاوتی میگویند: «فوقش چند سال زودتر میمیریم!» و این یعنی زندگی برای مان مهم نیست و سلامتی را جدی نمیگیریم.
ولی به همین افراد اگر گفته شود که بیمارند و خدای ناکرده تا شش ماه بعد میمیرند، تا آ خرین لحظه عمر خود تلاش میکنند و با بیماری میجنگند که نمیرند. آ نها برای ماندن تلاش میکنند و آ ن وقت قدر سلامتی را میدانند.
رابطه بین آشپزی و برقراری یک رابطه گرم و صمیمی بین افراد
اگر راستش را بخواهید، به رابطه صمیمی که بخواهد در گروی غذا پختن زن خانه باشد، به هیچ وجه اعتقادی ندارم. اداره کردن مهمانی و پختن غذا برای زن خانه سخت است. در مهمانیها اغلب خانم خانه خسته و بی رمق است و به او خوش نمیگذرد و این حالت بر روحیه و چهره اش اثر میگذارد.
به نظر من هیچ ایرادی ندارد که گاهی اوقات زن خانه آ شپزی نکند و غذا از بیرون تهیه شود؛ به این ترتیب به خانم خانه فشار نمیآ ید. به نظر من مردها باید یاد بگیرند گاهی ظرف بشویند یا حتی غذا بپزند و اگر بلد نیستند از بیرون غذا تهیه کنند.
به خصوص زنهایی که شاغل هستند به هیچ وجه فرصتی برای استراحت ندارند. بنابراین، به نظر من «پیوند خانواده» نباید بر مبنای غذا پختن زن خانه باشد و اصلا آ شپزخانه را کانون محبت خانواده نمیدانم!
بهترین تجربه حرفهای ام را نمیتوانم انتخاب کنم. نمیتوانم از یک کار به خصوص اسم ببرم ولی از هر کارم، از جنبهای آموخته ام.
در بعضی کارها از کارگردانها آموخته ام و در بعضی کارها از شرایطی که ایجاد شده بود و من به واسطه اش توانستم تجربیات خودم را به اجرا درآورم آموخته ام. این به خصوص در تئاتر، در کار با کارگردانهای متفاوت اتفاق افتاده.
گاهی تعطیل میکنم
برای الهام گرفتن در فعالیت هنری ام گاهی همه کارهایم را تعطیل و با خودم خلوت میکنم و گاهی با فیلمها و کتابها به این خلوت میرسم و از آنها میآموزم.
تعریف هنر؟
اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم که به نظر من هنر را نمیشود تعریف کرد. هنر تعریف شدنی نیست.
بزرگترین معلمم
بزرگترین معلمم شخص خاصی نبوده بلکه مجموعه آدمهایی که با آنها کار کردم، با آنها رفاقت کردم و با آنها زندگی کردم، هرکدام به نوعی مهمترین معلمهای من بوده اند و از آنها آموخته ام.
راه ماندگاری در هنر
اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار شد، تلاش مستمر است تا روزی که نفس میکشیم و داشتن صداقت است در کاری که انجام میدهیم.
بازگشت به گذشته
اگر در رشته هنری ام به عقب برگردم آرزو میکنم که شاید کار دیگری در کنار بازیگری داشتم. درحال حاضر به نسل جوان توصیه میکنم که در کنار کار هنری، شغل دیگری برای امرارمعاش داشته باشند. چون هنر در کشور ما درحال حاضر به عنوان یک شغل به رسمیت شناخته نمیشود.
شاید اگر به عقب برگردم، شغل دیگری هم در کنار بازیگری خواهم داشت؛ یعنی اگر میدانستم که وضع این گونه خواهد شد، ممکن بود شغل دیگری هم در کنار بازیگری داشته باشم. شغلی که به حرفه ام لطمه وارد نکند را برای روزهای مبادا انتخاب میکردم، چون دیده شده اکثر پیش کسوتان ما در شرایط بدی روزهای آخر عمرشان را گذرانده اند.
یک آرزو
اگر بازیگر نمیشدم، حتما دوست داشتم در کار چاپ و نشر کتاب فعالیت کنم. آرزوی زندگی ام هم، خیلی خصوصی است.
پرویز پورحسینی در سال ۱۳۲۰ در تهران متولد شد. او آموزش بازیگری را از سال ۱۳۳۹ در کلاسهای شبانه اداره هنرهای دراماتیک آغاز کرد و در سال ۱۳۴۰ نمایش «مرد گل بدهی» را بهمراه فنی زاده و به کارگرانی سمندریان در تلویزیون اجرا کرد.
با تشکیل گروه پازارگاد و نمایشهای «شش شخصیت در جستجوی نویسنده»، «لئو کادیا»، «مرغ دریایی و آندورا»، را با این گروه به صحنه برد و در سال ۱۳۴۶ دو نمایش «حکومت زمان خان» و «استریپ تیز و کارول» را در اداره تئاتر کار کرد. در سال ۱۳۴۸ همکاری اش را با کارگاه نمایش آغاز کرد که حاصل کار این دوره نمایشهای پژوهشی «اودیپ»، «معلم من پای من»، «باغ آلبالو»، «ویس و رامین»، «انسان، حیوان، تقوا»، «جان نثار کالیگولا و اورگاست» بود.
او همچنین با گروه تئاتر پیاده دو نمایش به نامهای «شهر ما»، «نظاره مرگ» را نیز اجرا کرد. در سال ۱۳۵۵ با یک گروه تئاتری در تئاتر شهر همراه گردید که حاصل کار این دوره نمایشهای «خاطرات و کابوسها»، «شیون»، «استعاذه»، و «جنایت و مکافات» بود.
پورحسینی پس از انقلاب نیز به فعالیت خود در عرصه تئاتر ادامه داد و با نمایشهای «شاه اسکوریال»، «تف»، «سیرک با شکوه» را در تئاتر شهر و نمایشنامههای «دکتر فاستوس»، «ماهان کوشیار»، «معمای ماهیار معمار»، «چراغ گاز» «افسانه اندوه» و «شب یهودا» و «بازجوئی» را در اداره تئاتر به اجرا درآورد. در سال ۱۳۷۱ «یادگار سالهای شن» را در تالار وحدت اجرا کرد.
پورحسینی علاوه بر فعالیت در عرصه تئاتر به ایفای نقش در سریالهای تلویزیونی نیز پرداخت که از مهمترین آنها میتوان به سریال های: «زهر کوی»، «امیرکبیر»، «روزی روزگاری»، «دومین انفجار»، «اتومبیل»، «تصویر یک رویا»، «بافتههای رنج»، «روز ایپریت»، «حضرت مریم»، «همسفر»، «شب دهم»، «ملاصدرا»، «باران عشق» و «روزهای بیاد ماندنی» نیز اشاره کرد.
پورحسینی به فعالیت هنری خود در عرصه سینما نیز ادامه داد با درخشش خود در جشنواره فیلم فجر توانست کاندیدای بهترین بازیگر نقش مرد برای فیلمهای «اوینار» و «طلسم» شود. او همچنین برای بازی خوب خود در فیلم «مریم مقدس» موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره فوق شد.
در ۲۴ آبان ۱۳۹۹ اعلام شد که پرویز پورحسینی مبتلا به ویروس کرونا شده و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری گردیدهاست. وی پس از چند روز مبارزه با بیماری، در ۷ آذر ۱۳۹۹ در بیمارستان فیروزگر تهران، در سن ۷۹ سالگی درگذشت. پیکر پرویز پورحسینی، ۹ آذر ۱۳۹۹ در طبقهٔ بالایی آرامگاهِ همسرش ناهید ارسباران، در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.