به گزارش مجله خبری نگار، سید محمود ابطحی در سخنان خود، خاطرهای نقل کرده و میگوید: «یک نفر به من گفت در نماز شبهایش، شاه را دعا میکند. به او گفتم حتماً شاه را دعا کن! چون او هر چه کرد، با دین مردم بازی نکرد، ولی ما بازی کردیم...».
اما سید محمود ابطحی درحالی میگوید شاه با دین مردم بازی نکرد، که اولین کسی که برای اولینبار در تاریخ ایران، حجاب را از سر زنان کشید، پدرِ همان شاه، یعنی رضاخان بود.
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایرانمدرن» مینویسد: «در ۱۷ دی ۱۳۱۴، رضاشاه به اتفاق ملکه و دو دختر بزرگش که بیحجاب بودند و لباس اروپایی [به تن]داشتند، در یکی از دبیرستانهای تهران حضور یافتند. از این زمان به بعد بود که حجاب ممنوع اعلام شد. مغازهها اجازهی خدماتدهی به زنان محجبه را نداشتند و خانمهای محجبه اجازه نداشتند در خیابانها راه بروند یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.»
همچنین رضاشاه علاوهبر دستور کشف حجاب، علناً عزاداری برای امام حسین علیه السلام را نیز ممنوع اعلام کرده بود.
محمدقلی مجد، مدرس خاورمیانهی دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد: «استعمال کلاه پهلوی و اجرای برنامهی کشف حجاب زنان بخشی از یک کارزار مستمر غربزدگی به حساب میآمد که هدف اصلی آن تضعیف اسلام و علما بود. در اواسط فروردین ۱۳۱۴شمسی، دولت محدودیتهای سفت و سختی را برای برگزاری مراسم عاشورای حسینی، حزنانگیزترین روز عزاداری که به مناسبت شهادت امام حسین برگزار میشود وضع کرد، راه افتادن دستههای عزاداری ممنوع شد.»
محمود ابطحی از شاهی تعریف و تمجید میکند که در ماه رمضان با ملکه انگلیس روزه خواری کرد و مشروب نوشید؛ که اسدالله علم در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است.
اسدالله علم وزیر دربار پهلوی، در خاطرات روز سهشنبه ۱ آبان ۱۳۵۲ [۲۵ رمضان]مینویسد: «.. علیاحضرت شهبانو تشریف داشتند، ولی کمتر در صحبت مداخله فرمودند. شر ناهار، معینیان، رئیسدفتر مخصوص شاهنشاهی هم بود. چون رمضان بود، ایشان که مرد بسیار خوب و صوفی و با صفات عالی است، متأسفانه مشروب نمیخورد.»
با همهٔ این اوصاف چگونه میتوان ادعا کرد که شاه با دین مردم بازی نکرد؟ این منبری درحالی میگوید شاه با دین مردم بازی نکرد، که شاه حتی به تاریخ هجری هم رحم نکرد و حرم امام رضا علیه السلام را از داشتن حوزه علمیه محروم کرد.
یان ریچارد برنارد هورکد و ژان پیر دیگارد، اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون و مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (CNRS) در کتاب «ایران در قرن بیستم: بین ملیگرایی، اسلام و جهانی شدن» میآورند: «برخی اصلاحات از جمله تغییر تقویم هجری شمسی که مبنای آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه بود، به تقویم شاهنشاهی که مبدأ آن بنیاد شاهنشاهی ایران به دست کورشکبیر بود، ایرانیان را ناگهان از ۱۳۵۵ شمسی به ۲۵۳۵ شاهنشاهی گذر داد. همچنین احتمال اینکه به جای جمعه، یکشنبهها روز استراحت عمومی باشد تا مبادلات بین المللی را تسهیل کند، بازهم به احساسات مذهبی-سنتی صدمه وارد ساخت. حرم مشهد از داشتن حوزه علمیه محروم شد و ساختمانهای آن هم با بازار قدیمی شهر در چارچوب اقدامات گسترده شهرسازی در مرکز تاریخی شهر، با خاک یکسان گردید.»
درباره اقدامات حکومت پهلوی در مواجهه با دین، مطالب دیگری نیز قابل توجه است؛ سینتیا هلمز، پژوهشگر آمریکایی و همسر ریچارد هلمز رئیس اسبق سیا و سفیر آمریکا در ایران در پنج سال آخر رژیم پهلوی، در کتاب «خاطرات یک همسر سفیر در ایران» مینویسد: «بازگشت به چادر، تا حدودی، واکنشی بود در برابر انحطاط غربی که بسیاری از مردم، تصور میکردند خاندان سلطنتی بر آنها تحمیل کرده و مستقیماً با اعتقادات مذهبی آنها منافات دارد. آگهیهای تبلیغاتی جنسی ظاهر شده بود که گاهی لوازم آرایش غربی را آگهی میکردند. فیلمهای * به کشور وارد شده و یا در تلویزیون به نمایش گذاشته میشد و در مطبوعات زنان جوان را علناً به خوانندگی تشویق میکردند. کلوپهای شبانه و قمار شیوع یافته بود و برادرانی که برای تحصیل به خارجه رفته بودند، داستانهایی از بیبند و باری جامعه در آمریکای مدرن را با خود میآوردند. بسیاری زنان جوان که با من حرف میزدند، این بیبند و باری را مایهٔ خوشبختی غربیان نمیدانستند.»
اگر این منبریها کمی بیشتر مطالعه کنند، هرگز چنین سخنانی به زبان نمیآورند؛ هرگز نخواهند گفت که شاه با دین مردم کاری نداشت. هرکسی هم که چنین حرفی بزند، یک آخوند هیچوقت نباید چنین مطلبی را عنوان کند. چرا که در همان دوره پهلوی بود که آخوندها به شدت مورد تعرض و هتک حرمت حکومت قرار میگرفتند و حتی اجازه کوچکترین اعتراضی را نداشتند.
ویلیام شوکراس، روزنامهنگار، نویسنده، گوینده و مدرس بریتانیایی، در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد: «رضاشاه مانند شاه حکومت میکرد تفویض اختیارات به شدت تمرکزگرا بود. او به درستی روحانیون را مانعی در برابر برنامههای مدرنیزاسیون خود میپنداشت. اجرای بسیاری از مراسم مذهبی و تعزیه را قدغن کرد. زنان را از پوشیدن چادر در اماکن عمومی منع کرد. یکی از روحانیان [آیتالله بافقی]را که جرئت کرده بود از رفتار زنان منسوب به شاه که بیچادر وارد حرم [قم]شده بودند، انتقاد کند، تبعید کرد. گفته میشد یکی از آجودان هایش با کفش وارد حرم مطهر شده و با این کارِ خود حرمت این مکان مقدس را زیر پا گذاشته و سپس ریش آن روحانی را گرفته و او را بیرون کشیده بود تا شاه شخصاً وی را به اتهام توهین به مقام سلطنت شلاق بزند.»
حال جالب این است که سخنانِ این منبری توسط صفحات سلطنتطلب که دائماً درحال تطهیر پهلوی هستند، بهطور گسترده درحال انتشار است؛ صفحات اینستاگرامی وابسته به پهلوی، از این منبری به عنوان «جناب سید محمود ابطحی» یاد میکنند؛ این درحالی است که کمتر کسی از مردم و یا حتی هیئتیها او را میشناسند. گویی مُد شده است که هرکس در این دوره میخواهد در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی مطرح شود، از پهلوی تعریف و تمجید میکند. حتی برخی اقتصاددان نیز بودند که کمتر از دو سال است که کمی معروف شدهان و تا زمانی که از پهلوی تعریف تمجید نمیکردند، کسی آنها را نمیشناخت.
اما در انتها قابل ذکر است؛ اگر این اقدامات پهلوی، اسمش بازی با دین مردم نیست، پس چیست؟