به گزارش مجله خبری نگار، «دختری نروژی، عصر یک روز تابستانی در سیدنی استرالیا ناپدید میشود. جنازهاش را چند روز بعد، پرتشده از صخرههای ساحلی، مثل فیلهماهی، تکهتکه، پیدا میکنند. این اتفاق چندان برای پلیس استرالیا عجیب نیست، اما نروژیها موضوع را جدی گرفتهاند.
پس کارآگاهی را از اسلو به سیدنی میفرستند تا موضوع را پیگیری کند: هری هولی، آدمی درب و داغان، خسته و نیمهالکلی.» رمان خفاش، نوشته یو نسبو، جنایینویس مطرح نروژی اینطور آغاز میشود. هواپیما فرود میآید و هری هولی، قهرمان قصههای یو نسبو کارش را هم در سیدنی وهم درذهن مخاطب آغاز میکند. نسبو تاسال۲۰۱۷بیش از۲۰جلد کتاب جنایی با محوریت «هری هولی» نوشته است. یکی ازدیگری موفقتر وهمچنان براساس یک تم تکراری: «کشتن.» داستانی که یو نسبو برایمان تعریف میکند، تنها یک رویداد نیست.
گزارش خبری نمیخوانیم. اوما را وارد یک فرهنگ گم شده میکندتا به بهانه آن درباره مسائل مهم انسانی حرف بزند. در «خفاش»، ازمرگ وزندگی وجاودانگی صحبت میشودوشنیدن افسانههای قبایل بومیهای استرالیا، راه گذر نویسنده ازداستانی جنایی به محتوایی فلسفی است. تمام تلاش نویسنده کتاب این است که به خواننده بفهماند کشتن چقدر سخت است. خفاش را اینطور باید بخوانیم.
نویسنده: یو نسبو
مترجم: عباس کریمی
نشر: چترنگ
سال انتشار: ۱۴۰۰