به گزارش مجله خبری نگار،در کشور ما نیز در سالهای اخیر چند مورد مشابه رخ داده است، اما عموما اگرچه این افراد مورد هجوم مخالفان به دلایل مختلف قرار میگیرند، ولی نهایتا به یک عذرخواهی یا یک پست توجیهی در فضای مجازی ختم میگردد و اثرات بلند مدت آن شاید کمرنگ شدن این افراد برای مدتی کوتاه در برنامههای آتی خود خواهد بود؛ اما این موضوع در کشوری مثل کره جنوبی بسیار متفاوت است.
از سال ۲۰۰۰ و بعد رکود بزرگ اقتصادی در این کشور، کره جنوبی تصمیم گرفت با استفاده از صنعت سرگرمی برای ساخت یک برند ملی و در کنار آن افزایش درآمد ملی اقدام کند به همین منظور سرمایه گذاری زیادی در این زمینه انجام داد، ولی طبیعتا صنعت سرگرمی زمانی مفید خواهد بود که مخاطب داشته باشد به همین منظور از لحاظ فرهنگی فعالیت زیادی برای رواج صنعت کیپاپ و کیدراما در این کشور صورت گرفت، همین امر باعث شد که نظر افکار عمومی درباره یک فیلم، شخصیت و سلبریتی بسیار با اهمیت باشد به گونهای که با فشار افکار عمومی بر یک فرد خاص تمام زندگی حال و آینده او نیز تحت تاثیر قرار میگیرد. این امر باعث میشود کوچکترین فعالیتهای غیرقانونی و یا حتی خلاف ذائقه مخاطب و همچنین فعالیتهای مثبت آنها زیر ذره بین مردم قرار بگیرد. با توجه به نظر مردم این امر میتواند باعث ترقی یک شبه و یا حذف این افراد از صنعت سرگرمی شود. همین امر باعث شده است که سلبریتیها در این کشور بسیار بر روی رفتار خود تمرکز داشته باشند و تنها در حوزه تخصصی خود ورود کنند و تا حد ممکن زندگی خصوصی خود را عمومی نکنند.
قدرت افکار عمومی به لطف شبکههای اجتماعی امروزه میتواند خط مشی خیلی از سیاستهای دولتی، اقتصادی و فرهنگی یک کشور را تحت تاثیر قرار دهد و این در عین حال که در برخی موارد میتواند اثرات سوء داشته باشد، ولی بسیار از مواقع میتواند یک نقش یک هیئت نظارت بزرگ را ایفا کند و خطاهای اجتماعی را از سوی افراد موثر جامعه کاهش دهد.
این هیئت نظارت عمومی اگر مورد توجه سیاست گذاران کشوری قرار گیرند میتوانند کمک حال کشور باشند بخصوص در موضوع گسترش فرهنگ عمومی و هدایت افکار.
در سالهای اخیر این امر در ایران نیز تا حدودی گسترش یافته، اما هنوز بیشتر در فضای مجازی و برای بالا بردن صفحات مختلف و سلبریتی ساختن از افراد کم ارزش میتوان آن را حس کرد.
همین امر باعث شده افرادی که به لطف اقبال عمومی در شبکههای اجتماعی یک شبه تبدیل به سلبریتی شده اند راه خود را به شبکههای صداوسیما نیز باز کنند در حالی که افراد صاحب هنر و توانمند تنها به دلیل دوری از این گونه فضاها از دور رقابت خارج شوند.
افکار عمومی شاید خیلی وقتها درست نباشد و فرد را مورد یک قضاوت بی رحمانه قرار دهند، ولی این شرایط به خوبی نشان میدهد که در هر کشور سیاست گذاران فرهنگی به راحتی میتوانند با کمک افکار عمومی و جهت دهی به آن سمت و سوی فرهنگی کشور را به دست بگیرند و آن را در جهت درست هدایت کنند و در کنار آن از این هیئت نظارت عالیه برای بهبود شرایط موجود استفاده کنند، اما متاسفانه در ایران این موضوع چندان مورد توجه قرار نگرفته و حتی بدتر از آن در برخی موارد با بی ملاحظگی و عدم توجه به واکنشهای جمعی عموم اقداماتی صورت میگیرد که نتیجهای عکس را رقم میزند.
انتظار میرود مراجع فرهنگی و سیاست گذاری به جای سیستمهای دستوری و قهری با یک بازنگری در رفتارشناسی مخاطب و انجام کارهای فرهنگی علاوه بر کاهش تنشهای موجود در فضای مجازی که متعاقبا باعث بازخورد در فضای حقیقی میشود از این فرصت بالقوه نهایت استفاده را در جهت هدایت افکار جمعی ببرند.