کد مطلب: ۵۲۸۷۷۵
۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۶
برای کسی که عاشق پیاده‌روی و پرسه‌زنی در شهر است هیچ چیز جذاب‌تر از فضای باز برای قدم زدن نیست و آنچه آدم را کلافه می‌کند وجود ماشین و موتور و مانع‌های بی‌دلیل شهری است. باید تمام فضا‌های شهر را برای قدم زدن مناسب کرد نه فقط برای ما که برای سالمندان و معلولان.

به گزارش مجله خبری نگار/ایران-ترانه بنی یعقوب: نمی‌دانم چقدر اهل پیاده‌روی و گردش در خیابان‌های شهرمحل زندگی‌تان هستید. منظورم این نیست که مثلاً به خاطردلیل خاصی مثل رفتن به سینما، رستوران یا رفتن به کافه یا هرمقصد دیگری... از خانه‌تان خارج می‌شوید، بلکه دقیقاً منظورم گشتن یا پرسه زدن در شهرتان است. چقدر اهلش هستید اینکه مثلاً به محله‌های مختلف شهرتان بروید و در پیاده‌رو‌ها و کوچه پس‌کوچه‌هایش قدم بزنید و از آب وهوا و رنگ و بوی هر فصل لذت ببرید و شهر و محله‌تان را کشف و تجربه کنید. اگر شما هم یک پرسه‌زن هستید، می‌دانید درباره چه چیزی حرف می‌زنم و آن وقت دقیقاً متوجه می‌شوید چه چیز‌هایی مانع از پرسه‌زنی‌تان است یا دقیقاً چه چیز‌هایی به شما کمک می‌کند تا در شهر محل زندگی‌تان راحت‌تر پرسه بزنید و بیشتر لذت ببرید.

پرسه‌زنی خودش یک ژانر است

توی پیاده‌رو‌ها میز وصندلی چیده‌اند، محله پراز کافه است و با صندلی‌های لهستانی تزئین شده. بوی قهوه و شکلات گیجت می‌کند. اصلاً این خیابان با بوی قهوه و شیرینی‌های محبوبش در ذهن می‌ماند. محله‌ای در مرکز شهر تهران.

به ویترین مغازه‌ها که نگاه می‌کنی رنگ‌های پاییزی خیره‌ات می‌کند. نارنجی و زرد در طیف‌های مختلف. برای تزئین ویترین‌ها از کدوحلوایی و برگ‌های نارنجی استفاده شده است. همه چیز رنگ وعطردلپذیر پاییزی دارد. کوچه پس‌کوچه‌ها پر از مغازه‌های هنری یا همان آرت شاپ‌هاست و آن‌هایی که چیز‌های متفاوت می‌پسندند، می‌توانند سری هم به این مغازه‌ها بزنند و یک طرف گوشواره‌ها و زلم زیمبوی رنگی ببینند و سمت دیگر کوسن‌های گلدوزی شده. البته گلدان‌های زیبای سبز و درخشان هم هست. کمی دیگر که دراین خیابان پرسه بزنید دلت می‌خواهد به خانه‌های قدیمی آجری‌اش بیشتر دقت کنی. راستی چند سال قبل بنا شده‌اند؟

بعد به خانه‌ای می‌رسید که تبدیل به موزه شده چقدر دلت می‌خواهد درباره تاریخچه‌اش بیشتر بدانی؟ می‌توانی چرخی دور خانه بزنی و بعد در اینترنت جست‌و‌جویش کنی اگر بیشترهم دلت خواست بدانی کسبه و مردم محله هستند. بعدهم خسته که شدی گوشه خیابان بنشینی و قهوه یا چای‌ات را بنوشی و از پرسه‌زدنت در یک روز زیبای پاییزی لذت ببری.

مثل علی که به قول خودش یک پرسه‌زن حرفه‌ای در شهر تهران است: «پرسه‌زنی برای خودش این روز‌ها تبدیل به یک ژانر شده برای همین هم حتی تور‌های مخصوص این کار راه افتاده که کمی تخصصی‌تر محلات را نشانت می‌دهند یا درباره تاریخچه بنا‌های محله برایت توضیح می‌دهند. اما برای پرسه زدن حتماً لازم هم نیست توربگیری و خرج کنی خودت می‌توانی یک محله را انتخاب کنی بعد بروی و توی کوچه پس‌کوچه‌هایش قدم بزنی و از آب وهوا و صحبت با اهل محل لذت ببری و از ویژگی‌های محله استفاده کنی. مثلاً اینجا که با هم حرف می‌زنیم خیابان میرزای شیرازی تهران است و رنگ و بوی خاص خود را دارد، اما هر خیابان و محله ویژگی خاص خودش را دارد. یکجا برای خرید مناسب است، جایی بورس یک چیزخاص است و جای دیگرهم ساختمان و بنا‌های تاریخی مخصوص خودش را دارد، یعنی هر کدام از محلات خاطره جمعی خودشان را دارند و تو به عنوان یک شهروند می‌توانی جزئی ازهمان خاطره باشی.»،

اما علی همین طور که از خوبی‌های پرسه زدن می‌گوید از مشکلاتی که شهر‌های بزرگ مثل تهران برای پرسه زدن دارند هم حرف می‌زند: «در برخی مناطق تهران دیگر به سختی می‌توان پرسه زد بس که پر از ماشین و موتور است یعنی وقتی می‌خواهی بروی و کمی برای خودت بچرخی و آب وهوایی عوض کنی آنقدرماشین و موتور ازکنارت رد می‌شود که پشیمان می‌شوی. بعضی محلات هم آنقدر پراز ماشین پارک شده است که دیگر نمی‌توانی راحت از معابر عبور کنی خلاصه اینکه ماشین و موتور دشمن اصلی پرسه‌زنی‌اند.»

با ماشین پرسه نزنید

«ما هروقت می‌خواهیم در تهران پرسه بزنیم با ماشین این ور و آن ور می‌رویم نمی‌دانم دقیقاً منظورت از پرسه زدن در شهر چیست؟» مونا این حرف‌ها را می‌زند.

او اصلاً اهل پرسه زدن توی این شهر نیست و به قول خودش همه جا با ماشین می‌رود، چون توی این شهر شلوغ حوصله گردش ندارد. «اگر توی شهر راه بروی دائم باید مراقب این باشی که ماشین و موتور بهت نزند یا گدا و کودک کاری جلویت را نگیرد. تهران پر از متکدی شده؛ شاید قبلاً از پرسه زدن توی این شهر خوشم می‌آمد، اما الان ترجیح می‌دهم بیشتر با ماشین این ور و آن ور بروم.» همسر مونا که همراهش است حرفهایش را این طور ادامه می‌دهد: «البته نه اینکه با ماشین هم متکدی و کودک کار جلوی راهت را نگیرند. شهرهم شلوغ است و حق با توست، اما ما این عادت یعنی پیاده گشتن توی شهر را نداریم، چون بدجوری به ماشین‌مان عادت کرده‌ایم هم ما وهم تعداد زیادی از مردم این شهر که فکرمی کنند گردش توی تهران یعنی دوردور کردن با اتومبیل و ساعت‌ها در ترافیک ماندن. وقتی پیاده جایی می‌رویم تعجب می‌کنیم و گرنه هنوز محلاتی توی همین شهرهم هست که می‌شود تویشان راه رفت و از پیاده‌روی و گردش در آن لذت برد.»

پرسه‌زنی در صدمیدان

سارا توی محله نارمک پرسه می‌زند به قول خودش عاشق این صد میدان پر از دار و درخت است: «تقریباً همه میدان‌هایش را می‌شناسم. برخی میدان‌ها توی دل خودشان همه چیز دارند آن قدر که باورکردنش برایتان سخت است. مثلاً یک میدان هست که یک طرفش کافه است و طرف دیگرش سوپرمارکت و آن طرف ترش اسباب بازی‌فروشی؛ از درخت‌های چنار بلند و زیبای این میدان هم نگویم. من از راه رفتن توی این محله لذت می‌برم و با مردم و کاسب‌هایش حرف می‌زنم و مثلاً می‌فهمم هر کدام در چه سالی رونق گرفته‌اند. حوصله‌ام که از میدان‌گردی و کوچه پس کوچه‌های این محله سر می‌رود به بازارهایش می‌روم که همیشه شلوغ و پررفت و آمد و پرازحس زندگی‌اند. این روز‌ها هم که همه جا به خاطر پاییز زرد و نارنجی شده همه چیز زیباتر و دیدنی‌تر شده است.»

راسته پراز کتابفروشی، دستفروش‌ها و آن سردربزرگ دانشگاه قدیمی آنقدر برایش پر ازجذابیت است که میدان انقلاب تهران برایش محل اصلی پرسه‌زنی‌اش است. ساعت‌ها در این خیابان پرسه می‌زند، آنقدر ویترین کتاب‌فروشی‌ها را نگاه می‌کند که نگو، وقتی چند کتاب را هم ورق می‌زند دیگر روزش کامل می‌شود. همه این‌ها که تمام می‌شود دلش حال و هوای بازار و کافه‌های چهارراه، ولی عصر را می‌کند. چیزی که مصطفی را در گردش‌هایش ناراحت می‌کند فقط حجم ماشین و ترافیک است و آن موتور‌هایی که گاهی توی پیاده‌رو تردد می‌کنند: «برای کسی که عاشق پیاده‌روی و پرسه‌زنی در شهر است هیچ چیز جذاب‌تر از فضای باز برای قدم زدن نیست و آنچه آدم را کلافه می‌کند وجود ماشین و موتور و مانع‌های بی‌دلیل شهری است. باید تمام فضا‌های شهر را برای قدم زدن مناسب کرد نه فقط برای ما که برای سالمندان و معلولان. پرسه زدن و گشت و‌گذار در شهر حق هر کسی است وهمه باید بتوانند از خیابان‌ها و معابر شهرهایشان استفاده کنند نه اینکه یک سالمند و معلول از هراس زمین خوردن جرأت نکند توی شهر برود و بیاید.»

برخی می‌گویند شهری که پرسه‌زن ندارد، مثل کتابی است که خواننده ندارد و به قول شارل بودلر، شاعر و نویسنده فرانسوی با قدم زدن و پرسه زدن هر فرد می‌تواند شخصاً شهرش را تجربه کند.

برچسب ها: کتاب پیاده‌روی
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر