به گزارش مجله خبری نگار/ایران: رسیدگی به این پرونده از دی سال ۱۴۰۰ با گزارش قتل صاحب یک کارگاه قالبسازی در جنوب تهران آغاز شد. پس از آن مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند و در بررسیهای اولیه مشخص شد که مقتول مردی حدوداً ۴۰ ساله به نام کریم است که با ضربات متعدد جسم سخت به سرش کشته شده است.
در ادامه جسد کریم با دستور قضایی به پزشکی قانونی انتقال داده شد و مأموران در تحقیقات میدانی به سراغ کارگر کارگاه رفتند. او در توضیح ماجرا به پلیس گفت: امروز صبح مثل هر روز در کارگاه را باز کردم تا کارم را شروع کنم که با جسد کریم در حالی که خون زیادی از سرش ریخته بود مواجه شدم.
در تحقیقات میدانی مشخص شد مقتول با صاحب کارگاه دیگری که در همسایگی آنها بوده اختلاف داشته است، بنابراین با این سرنخ مأموران به سراغ خسرو صاحب کارگاه رفتند و به خاطر تناقضگوییهایش او را بازداشت کردند، اما در نهایت در بازجوییهای فنی به قتل اعتراف کرد و گفت: من و داییام یک کارگاه قالبسازی داریم و از سالها قبل با کریم همسایه هستیم.
چند ماه پیش مشکلات مالی گریبانم را گرفت و موجب شد سر همین موضوع با همسرم هم دچار اختلاف شوم تا اینکه تصمیم گرفتم یکی از دستگاههای کارگاهم را بفروشم.
بعد از آن موضوع را با کریم در میان گذاشتم و وقتی دیدم او هم میخواهد دستگاههایش را بفروشد نقشه سرقت دستگاههای کارگاه او به ذهنم رسید.
از آنجایی که دستگاههای قالبسازی وزن زیادی دارند و برای انتقال آن باید از جرثقیل استفاده کرد با خوراندن چند قرص خواب به کریم او را بیهوش کردم بعد مالخری را به کارگاه او آوردم و شبانه دستگاهها را سرقت کردم و فروختم. چند ساعت بعد که کریم از خواب پرید، متوجه ماجرا شد و به سراغم آمد و باهم درگیری لفظی پیدا کردیم میخواست با پلیس تماس بگیرد که من در یک لحظه با یک چوبدستی چند ضربه به سرش زدم و او روی زمین افتاد.
با اعترافات صریح متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. پس از آن متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد عنوان کرد: قصدم کشتن کریم نبود. من فقط میخواستم مانع تماس او با پلیس شوم و بعد موضوع را خودمان حل کنیم. اما او خواست فرار کند که چوب به سرش خورد و جمجمهاش شکست. حالا هم پشیمانم.
پس از اظهارات متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.