به گزارش مجله خبری نگار/وطن امروز: بعد از پیروزی تیم ملی کشورمان مقابل ولز جانی تازه گرفتیم، اما در میان هیاهوی شادی ما، نداهای مخالف هم در گوشه و کنار شنیده میشود. نمیتوان انتظار داشت آن کسی که از ابتدای ظهورش کمر بر نابودی ما بسته برای کشورمان خوشحالی کند، ولی چه عاملی سبب میشود زاده همین خاک، تعلق به وطن خویش را فراموش کند و با دشمن همصدا شود؟ وقتی عمیقتر میشود این فاجعه که آن شخص، هر آنچه امروز به آن مینازد را مدیون همین خاکی باشد که دارد سوار بر رسانههای معلومالحال بر آن میتازد!
میگویند در نقل رویدادها و اصطلاحا گزارش آنها اصل بر بیطرفی است، اما هیچگاه اینگونه نبوده است؛ داخلی و خارجی هم ندارد. گزارشگر فوتبال وقتی مشغول گزارش یک بازی ملی باشد، هر چقدر هم که تلاش کند خودش را بیطرف و بدون علایق تیمی نشان دهد، بالاخره این حس ناسیونالیستی و تعلق به میهن یک جایی غیرقابل مهار میشود و زبانه میکشد. شاید اگر کمی نگاه خشک و بیروح حرفهای و علمی را کنار بگذاریم و به عواطف انسانی و به طور ویژه حس میهندوستی و وطنپرستی توجه کنیم، به گزارشگران حق بدهیم که علاقه به کشور خویش را نتوانند پشت میکروفن پنهان کنند، اما چه چیزی باعث میشود یک انسان، نهتنها خلاف جهت اصول حرفهای و تخصصی، بلکه برخلاف این حس ناسیونالیستی حرکت کند؟ چه عنصری به وی قدرت شنا کردن برخلاف حسی ذاتی که از دیرباز چشم هواداران فوتبال در سراسر جهان را خیس کرده، میدهد؟
درست همان زمانی که پیمان یوسفی در جریان بازی ایران - ولز در چارچوب رقابتهای جامجهانی به عنوان یک ایرانی با به ثمر رسیدن گل دوم تیمملی کشورش، با شور و شوقی خارج از وصف میگفت: «بزنید کار شیرینتر بشه، بزنید کار تکمیلتر بشه، بزنید پیروزی شیرینتر بشه، هر چی بیشتر بهتر»، یک ایرانی دیگر هم مشغول گزارش بازی بود. او کسی نبود جز مزدک میرزایی که در همین لحظات در حال گفتن این جملات بود: «دلیل خوشحالی سردار آزمون و کیروش رو نمیفهمم... پیروزی شیرین است، اما اعضای تیم جمهوری اسلامی نباید خوشحالی کنند».
مزدک میرزایی در جریان گزارش این بازی، بارها خودفروخته بودن خودش را عیان کرد. این حرفها را نمیشد از زبان یک ایرانی شنید! «تیم حکومتی» و «تیم جمهوری اسلامی» خواندن تیمملی کشورمان و همچنین ناراحتی از این پیروزی نشان داد آنچه از مزدک میشنویم، تکرار دیکتههای هر شبی است که سعودی اینترنشنال برای او میگوید و اگر بدون غلط نوشت، جیب وی را پر پول میکند. اینجا بود که باید به مزدک میگفتیم: «کی بهت گفت اینا رو بگی باباجون؟!» پدریهایی که مزدک در این مرز و بوم دید، بماند.
انسان فراموشکار است و هر کسی ممکن است در کمال بیانصافی، الطاف پدری را از یاد ببرد، اما سرزمین مادری را هم میتوان از یاد برد؟ نگارنده این متن شک ندارد مزدک هم در همان لحظات ته دلش میخواست پشت پا بزند به همه دلارهای سعودی و شور و شوق خود از به ثمر رسیدن گل را فریاد بزند، اما امان از وقتی زور پول بچربد! آن هم وقتی صاحبان این پول و زر از عدم صدور ویزای قطر کینه به دل داشته باشند!
گزارشگر ایرانی شاغل در شبکه ضدایرانی، حالا هویت مشخصی ندارد. ۳-۲ سالی است هویتش را فروخته و چقدر انسان باید همه چیز خود را از دست بدهد که ناچار شود هویت خودش را -که اصلیترین بخش وجودیاش است- بفروشد.
او ناچار شد هویتش را بفروشد، چون همه چیزش را از دست داده بود؛ شرفش را، وجدانش را، او حتی حافظهاش را هم از دست داده بود! زمان چندان زیادی نمیگذرد از دور قبلی جام جهانی. از قضا بازی افتتاحیه آن دوره را همین مزدک میرزایی گزارش میکرد. بازی میان عربستان و روسیه میزبان رقابتها بود. میرزایی در گزارش این بازی، عربستانی را که ۵ بر صفر شکست خورد و تحقیر شد، به عنوان کشوری معرفی میکند که از فوتبال چیزی نمیفهمد و فوتبال این کشور را مسخره میکند. او حتی در گزارشش پا را از ورزش فراتر میگذارد و به تفکرات ظالمانه خاندان سلمان که بر زندگی مردم عربستان سایه انداخته، اشاره میکند. حالا، ولی تفکرات خاندان سلمان از دید میرزایی ظالمانه نیست، چون پلوی معاویه به قدری خوشمزه هست که بتواند دیدگاه وی درباره آل سعود را تغییر دهد.
این گزارشگر از همان سال ۹۸ که از زادگاهش مهاجرت کرد و به شبکه سعودی اینترنشنال پیوست، دوران اوج خود را به پایان رساند و دیگر نتوانست مزدک میرزایی سابق شود. او در اینترنشنال، دیگر یک ایرانی نبود؛ او هویت ایرانیاش را از قبل، پیشفروش و آن را با دلار معاوضه کرده بود. دلار هم که روز به روز گرانتر میشود، اما هر چقدر هم گران شود، باز هم به اندازه یک جو شرف نمیشود!