به گزارش مجله خبری نگار، سریال بوجک هورسمن (Bojack Horseman) سریالی است که مفهوم قضاوت در مورد چیزها از ظاهرشان را به چالش میکشد و این موضوع از بسیاری از جوانب سریال قابل درک است. بهترین مورد کنار هم گذاشتن استایل و محتوای سریال است. در یک سریال کمدی کارتونی که از شخصیتهای شبه انسان برای روایت تمثیلهای تاثیرگذار و جوکهای ساده استفاده میکند، این سریال برخی از افسرده کنندهترین و پیچیدهترین مفاهیم و معضلات جامعه انسانی را نیز واکاوی میکند. غیر از این، هیچ چیزی آنطور که به نظر میرسد نیست. شخصیتها در ظاهر بسیار واضح هستند، اما عمقی در شخصیت شان وجود دارد که تصور اولیه تان از آنها را به چالش میکشد. به لطف این توجه به جزییات و ارائه مفاهیم عمیق، چیزهای زیادی را میتوان از سریال بوجک هورسمن یاد گرفت.
درسهای زندگی که این سریال به شما میآوزد گاهی اوقات به شدت کنایهای و گاهی اوقات به شدت واضح هستند. اما سریال هرگز در رساندن پیام خود شکست نمیخورد و این خیره کننده است. اما بهبود شخصیت انسان بدون فداکاری ممکن نیست و این چیزی است که در سریال بوجک هورسمن در قالب تغییرات شخصیتی و تفکر بوجک نیز به تصویر کشیده میشود. بوجک شخصیتی کاملاً انسانی و البته مملو از نقص دارد و به همین دلیل شخصیتی قابل باور است که همه ما با او همزادپنداری میکنیم. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ درس افسرده کننده و تاثیرگذاری آشنا کنیم که با تماشای سریال بوجک هورسمن یاد خواهیم گرفت.
همیشه به ما گفته شده است که وقتی یک رابطه عاشقانه به پایان میرسد بهتر است از آن عبور کنیم تا زندگی خود را به شیوهای مثبت به پیش ببریم. ماندن در روابط گذشته بر روابط آینده شما تاثیر خواهد گذاشت و به طور کلی وجود و زندگی شما را در کلیت آن تحت تاثیر قرار خواهد داد. اما بوجک هورسمن به خوبی نشان میدهد که فرار شما از داشتن احساس به کسی که در گذشته به او علاقمند بوده اید، هدفی قابل باور و قابل اجرا نیست. رابطه بین پرنسس کارولین و بوجک در موقعیتهای مختلفی بین رابطهای دوستانه تا دشمنی مطلق تغییر کرده است. از همان ابتدای رابطه چنین به نظر میرسد که علاقه این دو به یکدیگر، رابطهای کاملاً فارغ از جنسیت و عشق بین دو جنس است.
اما در سکانس پایانی سریال، این دو با هم صحبت کرده و میرقصند و مشخص میشود که علیرغم همه شواهد و ظواهر، این دو هنوز به هم علاقه دارند، اگر چه این علاقه چندان بزرگ نیست. مهم نیست چقدر تلاش کنید، هرگز نمیتوانید به طور کامل از دوست داشتن کسی دست بردارید. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، اگر مدتی را به رابطهای معنادار با کسی گذرانده باشید، آن عشق برای همیشه با شما خواهد ماند، زیرا هرگز نمیتوانید خاطرات را پاک کنید. این درسی زیبا، اما ترسناک است که نشان میدهد «عبور از روابط گذشته» هرگز امکان پذیر نیست و اتفاق نمیافتد.
سریالهای تلویزیونی همواره از به تصویر کشیدن خانوادهها نهایت استفاده را برده اند. در کودکی به ما گفته شده است که از کسانی که با آنها نسب خونی داریم حفاظت و مراقبتکنیم، زیرا این کاری است که از اعضای خانواده انتظار میرود. در بسیاری از موارد، ترغیب میشود که نقصهای روابطتان را نادیده بگیرد و اگر اعضای خانواده را دارای رفتارهایی سمی و منزجر کننده دیدید سعی کنید با آنها کنار بیایید. اما بوجک هورسمن به ما نشان میدهد که چطور نمیتوان به رابطه خونی برای پیشبرد موفق یک رابطه تکیه کرد. رابطه بین بوجک و هالی هوک بخش مهمی از روایت داستان سریال است. بوجک برای اینکه با هالی هوک کنار بیاید تغییرات زیادی در زندگی خود ایجاد میکند و به حضور او عادت میکند.
شوربختانه، اما با پیشرفت داستان، این رابطه از هم میپاشد، زیرا این رابطه فشار زیادی به شخصیت هالی وارد میکند. بوجک تمام فشار را به دوش هالی میگذارد و در مقابل به ندرت چیزی به او میدهد. در نهایت در نامهای ویرانگر در اپیزود سیزدهم فصل ششم فاش میشود که هالی دیگر توان تحمل حضور بوجک به عنوان پدر در زندگی اش را ندارد. سریال بوجک هورسمن به زیبایی نه محتوای نامه بلکه تاثیر آن بر بوجک را به تصویر میکشد. این یک واقعیت مهم است و تنها اینکه با یک نفر رابطه خونی دارید بدین معنا نیست که باید از شما مراقبت کنند. باید بدانید که رابطه نیاز به کار مشترک دارد، بدون اینکه به عواقب آن توجه کنید.
این واقعیتی است که بارها در کل سریال بوجک هورسمن یادآوری میشود. این واقعیت نه تنها در قالب شخصیت بوجک و روابط او با دیگران به تصویر کشیده میشود بلکه در سناریوهای دیگر نیز به مخاطب القا میشود. در نهایت واقعیت این موضوع این است که هیچ دلیلی برای توجه رفتارهای سمی دیگران نسبت به شما و کسانی که برایتان مهم هستند وجود ندارد. وقتی کسی را دوست دارید میتوانید دهها توجیه و بهانه برای رفتارهای ناخوشایندشان بیاورید. این اتفاق در مورد شخصیت بوجک نیز بارها رخ میدهد. آنهایی که در زندگی بوجک حضور دارند همواره توجیهاتی میسازند تا به این باور برسند که بوجک به آنها نیاز دارد، اما در نهایت، نتیجه همواره مشابه است و آن اینکه این رابطه سمی دیگر نمیتواند ادامه داشته و توجیه شود.
این سریال میخواهد به شما بگوید که این واقعیت تلخی است که باید رابطه تان را با کسانی که برای شما مناسب نیستند قطع کنید. مراقبت از خودتان از لحاظ روانی به اندازه مراقبت فیزیکی از خود اهمیت دارد. نمیتوانید توجیه کنید و بهانه بیاورید و خیلی ساده باید چیزهایی که باعث مشکلات شما هستند را پیدا کرده و از آنها عبور کنید. گاهی اوقات چنین کاری دردناک خواهد بود، زیرا برای نزدیکانتان اهمیت قائل هستید، اما چنین کاری ضروری است.
گفته میشود که یک هنرمند واقعی از اثر خود رنج میبرد و میتوان گفت که این موضوع واقعیت دارد. موفقیت در هر زمینهای نه تنها وابسته به سختکوشی بلکه عبور از موانع است. هیچ چیز آسان به دست نمیآید و اگر میخواهید موفق شوید باید در این مسیر رنج بکشید. جایگاه بوجک به عنوان یک بازیگر، دیدگاهی شفاف در این زمینه به انسان میدهد. وقتی در فیلم Secretariat بازی میکند، بوجک مجبور میشود برای رسیدن به چیزی که کارگردان از او میخواهد به جاهای تاریکی برود. این اشاره شفاف و سریعی به این است که چطور گاهی اوقات باید نقبی به سوی دردناک واقعیت وجودی تان بزنید تا چیزی موفق از لحاظ هنری تولید کرد. اما این موضوع تنها در حوزه بازیگری و هنر صدق نمیکند.
سریال بوجک هورسمن به خوبی نشان میدهد که چطور چنین چیزی در همه حوزههای زندگی صدق میکند. برای مثال وقتی بابون با بوجک در مورد دویدن صحبت میکند: «هر روز کمی سادهتر میشود…، اما باید هر روز این کار را انجام دهید- این بخش دشوار آن است. اما آسانتر میشود». مهم نیست کارتان چیست، اما اگر میخواهید موفق شوید باید برای رسیدن به آن رنج بکشید.
این روایت دیگری است که غلب در تلویزیون و زندگی واقعی میبینیم. این مفهوم که وقتی طرف گناهکار خواستار درک احساساتش است باید قربانی او را درک کند و ببخشد. گفتن این که متاسف هستید و واقعاً پشیمانید کاری حیاتی است که باید در صورت اشتباه کردن انجام داد، اما هیچ کسی تعهدی ندارد که واقعاً و از ته دل شما را ببخشد تنها به این خاطر که شما چنین انتظاری دارید. این اتفاق بارها در سریال بوجک هورسمن دیده میشود و هرگز قدرتش را از دست نمیدهد. یکی از بهترین مثالها به رابطه بوجک با کارگردان کلسی جنینگز باز میگردد. همواره میبینیم که بوجک او را آزار میدهد، اما هرگز با بخشش جنینگز همراه نمیشود. همانند خود بوجک، ما نیز در پایان حس میکنیم که وقتش رسیده کارگردان، بوجک را ببخشد، اما او هرگز حس نمیکند نیازی به توجیه رفتارهای بوجک وجود دارد و او را نمیبخشد و این حق اوست.
در مورد هرب کزاز نیز روایت تاثیرگذار مشابهی وجود دارد. هرب به بوجک اجازه نمیدهد که فرصتی برای عذرخواهی داشته باشد، زیرا هنوز هم به خاطر رفتارهای او رنج کشیده و فکر میکند به او خیانت شده است. این دو داستان به بخشش و عبور از بدیهایی که معمولاً در سریالهای دیگر میبینیم باور ندارد. در نهایت، اگر به کسی صدمه رساندید و آزارش دادید، آنها مجبور نیستند که شما را ببخشند حتی اگر شما واقعاً پشیمان بوده و تغییری واقعی در شما رخ داده باشد.
شخصیت بوجک زندگی بسیار دردناکی داشته است و به نظر میرسد که این زندگی و شخصیت را از مادرش به ارث برده است. مادرش نیز به نوبه خود آن را از والدین خود به ارث برده و این چرخه همواره ادامه داشته است. با این وجود، هنوز هم این مفهوم در سریال بوجک هورسمن وجود دارد که به نحوی میتوان افسردگی را از والدین به ارث برد، اما در نهایت به شما میگوید که نباید از این موضوع به عنوان بهانهای برای رفتارها و کارهای بد استفاده کنید. بوجک حضوری مخرب برای اطرافیانش دارد، زیرا باعث رنج و عذاب اطرافیان میشود. همیشه این باور اشتباه وجود دارد که او حق دارد اینگونه رفتار کند، زیرا والدینش او را درست تربیت نکرده اند. اما در پایان، سریال نشان میدهد که تنها با این توجیه که بوجک دوران کودکی سخت و تروماتیکی داشته به او این حق را نمیدهد که اطرافیانش را بیازارد.
مادر بوجک نیز دوران کودکی دشواری داشته است که در طول سریال واقعیتی کاملاً مشخص است. اما نمیتوانید براحتی رفتارها و ویژگیهای شخصیتی ناخوشایندی که به پسرش منتقل کرده را تنها به این خاطر که خود نیز متحمل آنها شده، نادیده بگیرید و ببخشید. سریال بوجک هورسمن این واقعیت تلخ را به شما میآوزد که هیچ بهانهای برای انسان بدی بودن نخواهید داشت. شوربختانه برخی افراد در شرایطی قرار میگیرند که انسان خوبی بودن بسیار دشوار میشود، اما نمیتوانید برای توجیه تداوم رفتارهای سمی کنونی تان به گذشته دشوارتان ارجاع دهید.
وقتی یک رابطه دوستانه عمیق با کسی دارید این حس را خواهید داشت که این رابطه تا ابد ادامه خواهد داشت. هرگز نمیخواهید شاهد پایان یک رابطه دوستانه قوی باشید و وقتی اوقات پذیرش این واقعیت به شدت دشوار است. اما بوجک هورسمن سعی دارد به شما بیاموزد که روابط دوستانه همیشه دچار تحول و تغییر شده و این موضوع قابل قبول است. رابطه دوستانهای که بوجک با شخصیت تاد دارد به شدت با بدرفتاری و سوء استفاده برای این شخصیت گنگ دوست داشتنی همراه است. جای تعجب ندارد که رابطه بین این دو در انتهای سریال در مقایسه با ابتدای داستان بسیار متفاوت است. در پایان، ارتباطی که بین این دو وجود داشت دیگر وجود ندارد.
این چیزی که سازندگان سریال انتظار داشتند مخاطب را غمگین کند ما همزمان این واقعیت را آشکار میسازد که این سرانجام چیزی کاملاً غیرمنتظره و غیرقابل پیش بینی نبود، به ویژه با توجه به ماهیت رابطه. دوستی تغییر میکند، گاهی اوقات زندگی انسانها را به جهات مخالف میکشد و حتی اگر بخواهید این رابطه ادامه داشته باشد، شرایط زندگی امکان تداوم این دوستی را از شما میگیرند. واقعیت ساده این است که هیچ رابطه دوستانهای برای همیشه بدون تغییر باقی نمیماند. در اکثر موارد پس از مدتی به کلی از بین میرود، اما علیرغم اینکه در ظاهر غم انگیز جلوه میکند، اما بهتر است که دائمی نبودن دوستیها را پذیرفته و از آن عبور کنیم.
وقتی به کسی اهمیت میدهید، حس میکنید که میتوانید به او اعتماد کنید. به اشتراک گذاشتن رازها و اطلاعات شخصی با یک نفر بخش مهمی از چیزی است که یک رابطه را ممکن میسازد. نمیتوانید صرفاً با کسی زندگی کنید بدون اینکه هیچ حقایق ناخوشایندی در خورد خود را با او به اشتراک بگذارید، اگر میخواهید اعتماد وی به خودتان را حفظ کنید. دوستی و ارتباطات نزدیک بحثی دوجانبه است که با داد و گرفت همراه است و اغلب اوقات باید بدانید که چه موقع کمک کنید و چه وقت آگاهانه باعث آزار شوید. ارتباط این موضوع با بوجک به رویکرد خودخواهانه او به همه چیز باز میگردد. او اغلب فضایی برای تنفس برای دوستانش باقی نمیگذارد و مشکلاتش را روی دوش آنها میگذارد و برای اینکه حس بهتری پیدا کند از آنها انتظار دارد.
او به وضوح با انجام این کار احساس امنیت میکند، زیرا واقعاً به این افراد اهمیت دارده و بر این باور است که آنها نیز در کنارش خواهند ماند. یکی از مهمترین دیالوگها در کل سریال بوجک هورسمن وقتی است که دیان نگران نقل مکان به شیکاگو است، زیرا نمیخواهد بوجک را ترک کند و میگوید: «شبیه دوستی نیست و بیشتر شبیه گروگان بودن است». در نهایت پایان رابطه بین دیان و بوجک نشان میدهد که نمیتوانید از کسی انتظار داشته باشید تنها به این خاطر که اهمیت زیادی برایتان دارند، بخواهید دیگران در زندگی تان بمانند.
هیچ راهی برای جلوگیری از از دست دادن کسانی که برایتان اهمیت دارند، چیزهایی که از آنها لذت میبرید و حتی کسانی که از آنها بدتان میآید وجود ندارد. مرگ و از دست دادن عزیزان و فقدان همیشه رخ میدهد، چه مرگ یکی از اعضای خانواده باشد و چه پایان یک رابطه. هیچ جلیقه ضدگلولهای برای جلوگیری از متحمل شدن چنین رنجی وجود ندارد. سریال بوجک هورسمن نیز بارها به این موضوع میپردازد. بوجک همیشه در حال از دست دادن چیزی یا کسی است. سریالش، سلامت عقلش، شادی اش، خانواده اش و دوستانش. اوج سریال، اما در مورد ستارهای است که چیزی بدست میآورد و همزمان چیزی دیگر از دست میدهد. موضوع بسیار افسرده کنندهای است، اما همزمان نشان میدهد که چطور تسلیم شدن در برابر غم انگیزی داستان به شما امکان میدهد که آن را درک کنید.
اگر برای درک اینکه چیزی یا کسی را از دست خواهید داد و به درستی سوگواری کنید آماده باشید، خواهید توانست با آن اندوه و فقدان کنار بیایید. این واقعیت که بوجک در کنار آمدن با حس غم و سوگواری اش شکست میخورد بخشی از چیزی است که او را به سمت رفتارهای ناخوشایند سوق میدهد. چیزهایی که برایتان مهم و عزیز هستند را از دست خواهید داد. این موضوع اجتناب ناپذیر است، فارغ از اینکه چقدر تلاش کنید این موضوع را نادیده بگیرید.
این مورد یکی از دشوارترین و تلخترین واقعیتهایی است که سریال بوجک هورسمن آشکار میسازد. این سریال نکات مهمی در مورد مفهوم شادی به مخاطب میآموزد و گاهی اوقات این سوال را مطرح میکند که آیا ایده شادی اصلاً ممکن است و وجود دارد یا خیر. در نهایت، اما سریال نشان میدهد که چطور میتوان با کار کردن روی خود، به شادی خاص خود رسید. اگر برای پیدا کردن شادی به دیگران وابسته باشید، بدون شک در پیدا کردن شادی شکست خواهید خورد. بوجک شخصیتی است که دائماً در بحران وجودی و هویتی است و به دنبال معنا و شادی در زندگی اش میگردد. موانعی که وی در این مسیر با آنها برخورد میکند اغلب زاییده ناتوانی بوجک در کشف چیزی است که او را شاد میکند، خارج از چیزی که او یاد گرفته به آن اهمیت بدهد.
تنها راهی که بوجک میتواند به رضایت برسد پیدا کردن رسیدن به رضایت توسط خودش است. در مورد بینندگان، این واقعیت ذاتاً تمام درسهایی که در طول تماشای سریال یاد گرفته ایم را در خود دارد. اگر کسی رفتارهای سمی دارد و این موضوع برایتان ناخوشایند است، پس نباید آن فرد اولویت شما باشد. اگر ایده بخشش کسی که به شما آسیب رسانده دردناک است، لازم نیست او را ببخشید. اگر فکر میکنید دیگران مسئول رفتارهای ناخوشایند و سمی شما هستند، بدون شک مشکل واقعی را رها کرده و راه اشتباه را در پیش گرفته اید. این زیبایی سریال بوجک هورسمن است. این سریال در پایان به شما میآموزد که در میل به بهبود شخصیت و بدست آوردن شادی مورد نظرتان، کاملاً مستقل و آزاد هستید.
منبع:روزیاتو