به گزارش مجله خبری نگار،جای تردید ندارد که سریال مردگان متحرک یا The Walking Dead یکی از محبوبترین سریالهای بیش از یک دهه اخیر بوده است و در شرایطی که خط اصلی روایت این سریال بزودی به پایان میرسد- در حالی که اسپین آفهای بسیاری از آن در حال ساخت و انتشار هستند- میتوان با اطمینان گفت که طرفداران سریال هنوز سوالات بسیاری در مورد آن دارند. در طی بیش از ۱۷۵ اپیزود در ۱۱ فصل، سریال The Walking Dead ماجراجویی هیجان انگیز -اگر چه با کیفیتهای متفاوت- را ارائه کرده است که هنوز هم رازهایی حل نشده در آن برای مخاطبان وجود دارد.
از تصویرسازی ابهام آور در اولین اپیزود تا لحظاتی شک برانگیز در اپیزودهای اخیر، سوالاتی وجود دارند که طرفداران این سریال را هنوز آزار میدهند. در برخی از موارد، تئوریهای طرفداران بسیار قابل توجه م معتبر است و پاسخهایی نسبتاً معقول به این پرسشها میدهند در حالی که برخی دیگر پاسخهایی غیرمنتظره از بازیگران و عوامل ساخت سریال دریافت کرده و برخی دیگر هنوز بدون پاسخ مانده اند. به احتمال فراوان نباید انتظار داشت که تمام این سوالات تا پیش از پایان سریال پاسخ داده شوند، اما در ادامه این مطلب قصد داریم به ۱۰ سوالی که بسیاری از طرفداران سریال The Walking Dead از ابتدا تاکنون داشته اند و هنوز پاسخشان را نیافته اند پاسخ دهیم.
یکی از پربحثترین جنبههای سریال مردگان متحرک از اولین اپیزود آن، مدت زمان در کما بودن ریک گریمز (اندرو لینکلن) بعد از تیر خوردن و سپس بیدار شدن در بحبوحه آخرالزمان زامبیها بوده است. خط زمانی بهبود جسمی ریک هرگز در داخل خود داستان سریال مورد تایید قرار نگرفته است و طرفداران معمولاً اینطور نتیجه گیری کرده اند که ریک به مدت یک یا دو ماه در داخل آن بیمارستان گرفتار بوده است. اما در سال ۲۰۱۵، در جریان یک نشست تبلیغاتی برای اسپین آف Fear the Walking Dead، شورانر و تهیه کننده اجرایی آن دیو اریکسون گفت که خالق کمیکهایی که این سریال بر اساس آن ساخته شده، رابرت کرکمن، دوره زمانی تقریبی حضور ریک در بیمارستان را به او داده است.
وی در این باره چنین میگوید: «رابرت در مورد او، به کما رفتنش، گفت که ریک به احتمال فراوان حدود ۴ تا ۵ هفته بیهوش بوده است». اما چطور ممکن است که ریک چنین مدت طولانی بدون آب و غذا زنده مانده باشد؟ تئوری این است که دکتر گیل ماکونز که در سریال اینترنتی The Oath از بیماران مراقبت میکرد، در این مدت از ریک گریمز مراقبت میکرده است.
در اوایل فصل سوم سریال مردگان متحرک، لوری (سارا وین کالیز) در حین زایمان میمیرد و در اپیزود Say the Word است که ریک به اتاق تاسیسات زندان میرود، همانجایی که لوری در آنجا مرده است. به جای جنازه اش، او یک زامبی با شکمی باد کرده را پیدا میکند و به این نتیجه قابل درک میرسد که او جسد لوری را خورده است و به سرعت این زامبی را میکشد. اما همچنان این سوال باقی است که چه اتفاقی برای استخوانهای لوری افتاده است، زیرا زامبیها استخوانها را نمیخورند و معمولاً استخوانها و بخشی از بدن قربانیها باقی میماند.
اگر چه در این اپیزود به خوبی نشان داده یا به آن اشاره نمیشود، اما گرگ نیکوترو، کارگردان و مسئول نظارت بر بخش میکاپ سریال در مصاحبهای تایید کرده است که اسکلت لوری همان حوالی بوده است: «ایده این بود که آن زامبی او را در اتاق تاسیسات به این سو و آن سو کشانده است. در واقع یک رد خون وجود دارد که پشت سر زامبی ادامه داشته و از این طرف اتاق به آن طرفش رفته است». وی افزوده است که تصمیم گرفته شد بقایای اسکلت لوری نشان داده نشود تا تاثیر مرگ او بر مخاطب از بین نرفته یا کاهش نیابد: «در نگه داشتن انعکاس احساسی مرگ لوری، برخی محدودیتها وجود دارد. شاید باور نکنید، اما در مردگان متحرک محدودیتهایی اینجا و آنجا وجود دارند که باید به آنها متعهد باشیم».
یکی از رازهای آزار دهنده و بزرگ فصل دوم مردگان متحرک، مفقود شدن ناگهانی دختر کارول به نام سوفیا است که در اپیزود Pretty Much Dead Already در میانه فصل دوم مشخص میشود یکی از زامبیهایی است که در کاهدانی مزرعه هرشل گرین زندانی شده است، پیش از اینکه توسط ریک کشته شود. وقتی مخاطبان از این کشف شوکه کننده و مرگ او فارغ میشوند، سوالی پیش میآید و آن این است که آیا هرشل تمام این مدت میدانست که سوفیا نیز در کاهدانی مزرعه اوست؟ مخاطبان اغلب به سکانسی در اپیزود قبلی به نام Cherokee Rose اشاره میکنند، جایی که شخصیت شین میپرسد اگر سوفیا به زامبی تبدیل شده باشد چکار باید بکنند.
آندرا در پاسخ میگوید که باید حقیقت را به کارول بگویند و اینجاست که مگی نگاه خاصی به پدرش میکند انگار که از ماجرا خبر دارد و پس از آن است که هرشل سرش را تکان میدهد. در نگاه به گذشته داستان، بسیاری این سکانس را تایید این موضوع دانسته اند که مگی و هرشل از سرنوشت سوفیا و حضور او در کاهدانی خبر داشته اند. در طرف مقابل اما، گفته میشود که زامبیها توسط شخصیت اوتیس در داخل کاهدانی حبس شده اند و از آنجایی که او مدتها قبل توسط شین کشته شده بود، این امکان وجود دارد که قبل از مرگش، هرگز به هرشل نگفته باشد که سوفیا نیز در کاهدانی است.
یکی از متمایزترین تصاویر در اپیزود اول سریال مردگان متحرک، سکانسی است که ریک سوار بر اسب از خیابانی در شهر متروکه آتلانتا عبور میکند، وقتی که به شکل ناگهانی هلیکوپتری را بالای سرش مشاهده میکند. اما پس از دنبال کردن این هلیکوپتر است که به یک گله بزرگ از زامبیها بر میخورد. از زمانی که ۱۲ سال پیش این اپیزود منتشر شد، طرفداران سریال در مورد اینکه چه کسی سوار بر این هلیکوپتر بوده و چه داستانی داشته اند تئوری پردازی کرده اند، اما هیچ چیز در این مورد تایید نشده است. علاوه بر این، حضور کوتاه هلیکوپتر در این سکانس هیچ اطلاعات قابل توجهی در مورد هویت آن و کسانی که داخلش هستند ارائه نمیدهد.
اما برخی بر این باورند که این هلیکوپتر همانی است که میشون و آندرا شاهد سقوطش در جنگل در اپیزود Walk with Me در فصل سوم هستند و برخی دیگر بر این باورند که این صحنه تنها توهمی از جانب ریک بوده است، همزمان برخی نیز مدعی هستند که این هلیکوپتر باقیمانده ارتشی است که در آن منطقه فعالیت داشت. هنوز هم به طور قطع هویت این هلیکوپتر و افراد سوار بر آن را نمیدانیم و با توجه به اینکه بیش از یک دهه از سریال بدون پاسخ به آن گذشته، بعید است که هرگز پاسخی در اینباره داده شود.
به همان اندازه که شخصیت فرماندار در طول حضورش در داستان سریال، بیرحم و ستیزه جو بود، طرفداران نیز دائماً از خود این سوال را میپرسیدند که چرا رهبر توتالیتر وودبری تا به اندازه به داشتن کنترل بر زندان علاقه داشت. در واقع، وودبری مکان خوشایند بهتری برای مقابله با زامبیها در مقایسه با یک زندان ترسناک و بیروح است. اما برای درک انگیزههای واقعی فرماندار، باید از فکر کردن مانند یک انسان واقعی دست بردارید. بر اساس آن چیزی که در داستان میبینیم، فرماندار یک شخصیت سایکوپات، تشنه قدرت است که رفتارهایش اغلب با منطق یک انسان سالم همخوانی ندارد.
اینکه ریک و گروهش کنترل زندان را در اختیار داشته باشند نوعی توهین به غرور و قدرت طلبی فرماندار است زیران نشان میداد کسان دیگری توانسته اند کاری را به انجام برسانند که به نظر او نباید انجام شده یا به موفقیت میرسید. همچنین او دو بار غرور و اعتبار خود را در خطر دید وقتی نه تنها یک بلکه دو حمله او به زندان به شکست انجامید و در نهایت مرگش را نیز در پی داشت. عبارت «افتادن در چاهی که خودت کنده ای» عبارتی مناسب برای سرنوشت شخصیت فرماندار است که عطش سیری ناپذیر و غیرمنطقی اش برای ایجاد یک امپراطوری و قدرت بی حد و حصر باعث مرگش میشود.
یک نکته گیج کننده برای طرفداران سریال مردگان متحرک این است که چرا زامبیهای اپیزودهای اولیه، به ویژه فصل اول سریال، باهوشتر به نظر میرسیدند، جایی که ظاهراً خاطراتی از دوران پیش از تبدیل شدن به زامبی را در یاد داشتند و عملکردهای حرکتی پیچیده تری از خود به نمایش میگذاشتند. شاید به یادماندنیترین بخش این واقعیت، همان دختربچه زامبی در اپیزود اول سریال باشد، دختربچهای که در برابر چشمان ریک یک عروسک خرسی را برداشته و با خودش حمل میکند که یک رفتار بسیار غیرمعمول برای زامبی هاست.
دیگر زامبیها نیز در حال چرخاندن دستگیره در، شکستن شیشه پنجرهها یا حتی بالا رفتن از حصارها دیده شده اند که در نهایت مشخص میشود با تصویری که از زامبیها در فصول بعدی ارائه میشود همخوانی ندارند، جایی که آنها بسیار احمقتر هستند. پاسخ قابل باور این است که وقتی فرانک دارابونت به عنوان شورانر سریال در فصل اول، در ادامه اخراج شد، دورنمای مورد تصور برای کلیت سریال تغییر کرد و گرگ نیکوترو خود تاکید کرده است که آن زمان هنوز در مورد قوانین رفتاری زامبیها به یک جمع بندی پذیرفته شده نرسیده بودند. اما تریلرهای فصل پایانی مردگان متحرک که در حال پخش است، آشکارا نشان میدهد که بالاخره شاهد بازگشت زامبیهای باهوش هستیم که در قالب یک نسل جدید از زامبیها معرفی میشوند.
اگر چه بسیار احمقانه به نظر میرسد، اما یکی از اصلیترین رازهای سریال مردگان متحرک از فصل اول این است که چه کسی تمام این همه چمن در سراسر جورجیا را کوتاه میکند که باعث میشود هیچگاه شاهد بلند نشدن این چمنها از حد خاصی بیشتر باشیم؟ علیرغم هلوکاست همه جانبه زامبی محوری که رخ داده، ظاهراً کسی این فرصت را پیدا میکند که ماشین چمن زنش را روشن کرده و همیشه چمنها را کوتاه و تروتمیز نگه میدارد. این موضوع بسیار خنده دار است، به ویژه با توجه به این واقعیت که در منطقه جورجیا یک گونه تاک بسیار تهاجمی و خودرو در منطقه جورجیا رشد میکند و چنان رشد شدیدی دارد که حتی لقب «تاکی که جنوب را میخورد» را دریافت کرده است.
حتی در دنیای واقعی غیرآخرالزمانی نیز، این نوع گیاه در مناطق جنوبی ایالات متحده چنان سریع رشد میکند که کنترل آن دشوار است پس چطور است که این گیاه در دنیای مردگان متحرک بسیار رام بوده و همه چیز را نبلعیده است؟ همانطور که مشخص است هنوز هیچ پاسخی برای این سوال وجود ندارد و با توجه به ماهیت این قضیه، عملاً پاسخی برای این گاف نیز وجود ندارد. بر مبنای لجستیک سریال، کاملاً واضح است که این ماجرا یک موضوع کاملاً زیباشناختی است، جدای از اینکه پوشاندن تمام شهر آتلانتا با این نوع تاک، به شکل واقعی یا دیجیتالی، بسیار پرهزینه و غیرمعقول است و با شرایط سریال و روایت داستان همخوانی نخواهد داشت.
یکی از کمتر دیده شدهترین سکانسهای حیرت انگیز کل سریال مردگان متحرک در اپیزود اخیر No Other Way در فصل یازدهم رخ میدهد، زمانی که شخصیت آرون در یک زیرزمینی مملو از آب در حالی که یک زامبی به او حمله کرده، گرفتار شده است. آرون از یک لوله فلزی زنگ زده آویران میشود در حالی که زامبی بر بردنش چنگ میزند و ناگهان لیدیا به شکلی غیرقابل باور از یک طناب برای نجاتش استفاده میکند. این سکانس طوری تدوین شده که نشان ندهد چطور لیدیا توانسته به این سرعت یک سیستم طنابی برای نجات آرون فراهم سازد.
با توجه به اینکه لحظاتی قبل از نجات، لوله زنگ زده تحت تاثیر وزن آرون در حال فرو ریختن است، لیدیا دقیقاً چطور توانست گرهی زده که بتواند وزن آرون را از بیرون پشتیبانی کند؟ در آن شرایط، آرون به هیچ عنوان نمیتوانست به لیدیا در بستن این طناب کمک کرده باشد، زیرا هر دو دستش به لوله گرفته شده بود. طرفداران بر این باورند که این سکانس در اتاق تدوین عقلانی به نظر نرسیده و به همین دلیل تصمیم گرفته شده که به طور کامل حذف شود. شاید موضوع همین باشد یا نویسندگی ضعیف عامل آن بوده باشد، زیرا مشخص نیست لیدیا چطور توانست در این سکانس آرون را نجات دهد.
با توجه به این که تنها دو دقیقه در کل سریال حضور داشت، قابل توجه است که طرفداران هنوز سوالاتی در مورد شخصیت تنهای بی نامی در فصل سوم میپرسند که در بدشانسی کامل در اپیزود When the Dead Come Knocking با ریک و گروهش مواجه میشود. ریک، داریل، میشون و اسکار در حال فرار از دست زامبیها در یک کلبه سنگر میگیرند، جایی که با این شخصیت تنهای بی نام روبرو میشوند که از حضور آنها در کلبه غافلگیر شده است. او سهواً باعث میشود که زامبیهای بیشتری به سمت کلبه جلب شوند و وقتی در را باز میکند، میشون به سرعت شمشیرش را در شکم او فرو میکند، پیش از اینکه ریک جنازه او را به سمت بیرون پرتاب کند تا زامبیها را به خود مشغول کرده و آنها بتوانند فرار کنند.
اگر چه این شخصیت بسیار فرعی بوده و نقش کوتاهی در داستان داشت، اما سرنوشت تراژیک و ترسناک او باعث شد که ماجرایش بعد از سالها نیز هنوز در ذهن مخاطبان باقی بماند. این شخصیت کی بود و چه چیزی در سر داشت؟ دیالوگهای او، به ویژه تهدیدش به فرا خواندن پلیس، ظاهراً به این نکته اشاره دارد که او از وقوع آخرالزمان زامبیها مطلع نبود و ظاهراً بسیار نگران زندههایی بود که در خانه اش نفس میکشیدند تا مردگانی که خانه را محاصره کرده بودند. البته بسیار محتمل است که این مرد از لحاظ روانی بیمار بوده یا مواد مخدر مصرف کرده بود، اما اینکه او تا قبل از نابود شدن زندگی اش توسط قهرمانان داستان، مشغول زندگی خودش بود، مایه تاسف است که اطلاعات بیشتری در مورد هویت و تفکرات او داده نشد.
کاملاً در محتواهای زامبی محور شایع است که از کلمه زامبی برای نام گذاشتن مردگان متحرک استفاده نمیشود، علیرغم شهرت و معروفیتی که این اسم در فرهنگ عامه دارد و به همین خاطر بسیار غیرقابل باور و احمقانه است که شخصیتهای سریال مردگان متحرک از نام واکر به معنای راه رونده برای این زامبیها استفاده میکنند. انتخاب عجیبی است، به ویژه با توجه به اینکه در کتابهای کرکمن آشکارا از عنوان زامبی برای آنها استفاده میشود، اما در نسخه سریال این نام تغییر کرده است. اما دلیل چیست؟ در تازهترین مصاحبه با رابرت کرکمن، وی فاش کرده است که این انتخاب توسط خالق و شورانر اولیه سریال، فرانک دارابونت، صورت گرفته است.
دارابونت میخواست داستان سریال در دنیایی روایت شود که داستان زامبیها وجود نداشت و به همین خاطر منطقی نبود که کسی از عنوان زامبی برای این مردههای متحرک استفاده کند. کرکمن در ادامه افزوده است: «برای اینکه این داستان قابل باور باشد، نمیتوانستید مردمی را داشته باشید که میگویند مانند زامبیهای فیلمهای رومرو به آنها شلیک کنید! پس باید فرض کنید در دنیایی هستید که جرجای رومرو زامبیهای مدرن را خلق نکرده است. به همین خاطر واژه واکرها را برای این سریال انتخاب کردیم».
منبع:روزیاتو