به گزارش مجله خبری نگار/ایران-سیدجلال دهقانی فیروزآبادی(استاد تمام روابط بینالملل): رویکرد فعلی امریکا نسبت به مذاکرات همچون گذشته است و راهبرد و سیاست هستهای «جو بایدن» همان سیاست «دونالد ترامپ» است که حالا با بکارگیری ابزارهای دیگری ادامه پیدا میکند. تنها تفاوت آن دو، در کارزار فشاری است که در دوره قبل بر صورت «حداکثری» آن تأکید شده و در این دوره بر محور ابزارهای «دیپلماتیک» و مذاکراتی میچرخد.
بر همین اساس، هدف کلی امریکا بویژه در دولت بایدن، حل مسائل و مشکلات بدون توجه به خواستهها و مطالبات معقول و منطقی ایران است. منطق مذاکراتی بایدن، «جمع جبری صفر» است و به عبارتی اخذ امتیازات بدون واگذاری امتیازات دیگر را در دستور کار دولت خود قرار داده است. از همین رو، هر نوع انحرافی از این منطق، از منظر امریکاییها غیر سازنده تلقی میشود و پیشنهادات سازنده از نظر امریکاییها آن پاسخهایی هستند که اهداف و خواستههای غرب را تأمین کنند.
هنگامیکه پاسخ اولیه ایران به پیشنویس بورل ارائه شد، مسئول سیاست خارجی اروپا و هماهنگ کننده مذاکرات اعلام کرد که جواب ایران معقول و منطقی بوده است. حالا که امریکاییها آن را غیر سازنده میخوانند یا اروپاییها آن را ناامید کننده میدانند، به این دلیل است که پاسخ امریکا به ایران غیر منطقی بوده که آن را نپذیرفتهایم. امریکاییها و حتی اروپاییها انتظار داشتند که جمهوری اسلامی ایران جواب امریکا را بدون هیچگونه تغییر و تحولی بپذیرد. این اتفاق رخ نداده و از همین رو برچسب غیرسازنده بر آن زدهاند.
از سال ۱۳۸۱ که بحث فعالیتهای هستهای ایران مطرح شد، امریکاییها هدفهای واحدی را در دولتهای مختلف که در طول این ۲۱ سال روی کار آمدهاند، پیگیری میکنند و انتظار هم دارند که جمهوری اسلامی رویکردشان را دربست بپذیرد. هر چند در برخی زمانها، اقدامات دولتهایی که در ایران بر سر کار آمدهاند، به گونهای امیدوارکننده بوده، اما دولت سیزدهم که براساس یک رویکرد واقعگرایانه رفتار میکند، طبیعی است که تأمین کننده اهداف زیادهخواهانه امریکا نباشد.
امریکا از ابتدا تاکنون چند هدف را از مذاکرات دنبال میکند:
اول: محدودسازی توان بالفعل و بالقوه هستهای ایران از طریق مهار سطح غنیسازی و میزان اورانیوم غنی شده و تعداد سانتریفیوژها و نوع آنها، دوم: نظارت، کنترل و بازرسی هستهای فراتر از پادمانهای آژانس و حتی فراتر از پروتکل الحاقی و سوم: مهار و محدودسازی قدرت ملی ایران که مؤلفههای نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک ایران را در بر میگیرد.
این اهداف کلی از همان ابتدا، چه در دولتهای «جمهوریخواه» و چه در «دموکرات» وجود داشته و در دولت بایدن هم دنبال میشود. هر عکسالعملی از سوی ایران که این اهداف را تأمین نکند از نظر امریکاییها «غیرسازنده» است. این در حالی است که رویکرد مذاکراتی جمهوری اسلامی ایران بخصوص در دولت سیزدهم کاملاً منطقی و شفاف بوده و برخلاف امریکاییها «جمع جبری مضاعف» است.
این رویکرد که مطابق اصول مذاکراتی منطقی و واقع بینانه و متناسب با اقدامات انجام شده از سوی امریکاییهاست، رویکرد مبتکرانهای است. شاید انتظار امریکاییها این بود که پیشنویسی را تهیه کرده و ایران آن را به صورت انفعالی بپذیرد. اما جمهوری اسلامی ایران براساس اهداف خود مذاکره کرده و راهبرد معقول و منطقی و مقتدر دارد که به اقتضای عکسالعمل امریکا تصمیم میگیرد.
ایران همواره به صورت شفاف و مستمر اهداف خود را بیان کرده و بحث پنهانی در این زمینه وجود نداشته است. بر این اساس میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران به دنبال مذاکرات نتیجه بخش است. هرچند امریکاییها انتظار مذاکره برای مذاکره را داشته یا دارند، اما طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران مذاکرات هستهای هدفمند و نتیجه بخشی را پیگیری میکند که مبتنی بر اهداف ذیل است:
۱. حفظ توان هستهای جمهوری اسلامی ایران در سطح قابل بازگشت. امریکاییها انتظار دارند که توان هستهای ایران را محدود کرده و آن را بهصورت بازگشت ناپذیر تبدیل کنند. هرچند ممکن است که ایران به صورت زمانبندی شده، مسئولیتهایی را در این زمینه بپذیرد، اما بر خود لازم میداند که چنین توانی را در خود برگشت پذیر سازد.
۲. لغو تحریمها و راستی آزمایی عینی و عملی امریکا. بدعهدی همیشگی امریکاییها در زمینه لغو تحریمها، مستلزم این است که مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران بدرستی بر حق ملت ایران پافشاری کنند و به دنبال لغو تحریمها با تضمینهای قوی باشند.
۳. پایان یافتن ادعاهای سیاسی آژانس و بسته شدن پرونده جمهوری اسلامی ایران. این ادعاهایی است که به گواهی تاریخ، سیاسی بوده و اثری از مشکلات فنی در آن نیست. امریکاییها تلاش دارند این اهرم را حفظ کنند و آن را علیه جمهوری اسلامی بکار برده و مستمسکی برای فشارهای بیشتر یا نقض عهد قرار دهند. پس منطقی است که جمهوری اسلامی ایران برای پایان یافتن آن ادعاها، پافشاری کرده تا پرونده ایران در آژانس بسته شود.
۴. تضمینهای قابل راستی آزمایی. تضمینهای حقوقی و سیاسی و فنی و تجاری طرف غربی به ایران برای اجرایی کردن مفاد توافق از دیگر اهداف مهم ایران در به ثمر رساندن مذاکرات است. تعیین غرامت برای شرکتهایی که قرار است در ایران سرمایهگذاری کنند هم از جمله این موارد است.
هدف نهایی ما انتفاع اقتصادی پایدار است. اگر ایران توان و قابلیت هستهای خود را در مذاکرات بدهد و انتفاع اقتصادی هم نداشته باشد، دیگر مذاکرات موضوعیتی ندارد. هدف ایران مذاکره برای مذاکره نیست.
امریکاییها در شرایط فعلی هم به لحاظ داخلی و هم بینالمللی به بازی مقصرسازی روی آوردهاند و از هماکنون جنگ روانی و رسانهای را شروع کردهاند تا ضعف در تصمیمگیری را به حساب ایران بگذارند.
دولت متزلزل بایدن برخلاف آن سیاستهایی که در قبل انتخابات بیان میکرد، قادر به تصمیمگیری نیست. هم در اجماعسازی و اقناع داخلی ناتوان است و هم از سوی صهیونیستها تحت فشار قرار دارد و میخواهد ضعف در اراده سیاسی خود را در این جنگ روانی به حساب ایران بگذارد.
گرچه این مذاکرات در آینده شدنی است و نباید گفت که به شکست انجامیده است، اما به نظر میرسد که یک دور مذاکرات دیگر هم در راه باشد. باتوجه به موقعیت متزلزل بایدن در امریکا و نزدیک بودن انتخابات میان دورهای کنگره این کشور، رئیس جمهور امریکا احتمالاً تصمیمگیری را به بعد از ۱۷ آبان موکول خواهد کرد.