به گزارش مجله خبری نگار/طرفداری: فرهاد مجیدی که پنجشنبه گذشته با استقلال خداحافظی کرد و دقایقی قبل سرمربی الاتحاد کلبا شد. شاید این خبر ناراحتی هواداران استقلال را به دنبال داشته باشد، اما بدون تعارف این بار نمیتوان از جدایی فرهاد مجیدی خرده گرفت.
فرهاد مجیدی طی سالهای اخیر بارها و بارها از استقلال رفته و دوباره برگشته است؛ رفت و برگشتهایی که هربار در نیمه فصل بوده، ولی امسال داستان فرق میکرد.
فرهاد را از دوران بازی اش میشناسیم؛ غیرقابل پیش بینی است، هرجا و هر زمانی که تصور کند شرایط بر وفق مرادش نیست، میرود. فرقی هم نمیکند دوران بازی اش باشد یا مربیگری؛ از خداحافظی عجیبش از مستطیل سبز در نیمه فصل که هیچکس از آن خبر نداشت و به تیم و هواداران شوک وارد شد بگیرید تا تنش و رها کردن تیم در آستانه فینال جام حذفی!
امسال، اما فرهاد فرق میکرد؛ فرهاد بالغتر شده بود، دیگر آن بچهای نبود که اگر چیزی خلاف میلش است، برود. ماند و استقلال را بدون شکست قهرمان کرد، حالا باید به او حق داد که درباره آینده اش تصمیم بگیرد.
فرهاد مجیدی را همه میشناسیم، اصلا او به ناز درمانی در استقلال معروف است. وقتی با علی فتح الله زاده همکاری میکرد، هرچه میگفت حاج فتل استقلالیها میگفت چشم! وقتی واعظ آشتیانی اومد، به واسطه رابطه نزدیک با محمود بابایی، بازهم این فرهاد بود که یکه تازی میکرد.
دوران سرمربیگری پرویز مظلومی هم که اصلا نیازی به اشاره ندارد؛ فرهاد همه کاره بود و پرویز مظلومی انگار سرمربیای بود که زیر نظر مجیدی کار میکرد.
در دوران سرمربیگری هم اصلا این شرایط فرقی نکرد؛ فرهاد نابالغ مانده بود. بعد از اینکه در دوران شفر و استراماچونی روی نیمکت استقلال نشست بازی با نفت آبادان را به یاد بیاورید یا حتی دیدار با فولاد خوزستان، فرهاد طغیان میکرد و طغیانش استقلال را هم غرق میکرد. حرفهای جنجالی اش علیه اکبریان و سیدعلی نه تنها دردی از استقلال دوا نکرد بلکه شرایط را برای آبیها بدتر هم کرد، اما او این بار در تنهال اعتراضش به داوری، طوری رفتار کرد که استقلال از سختترین بازی اش مقابل گل گهر برنده بیرون آمد. اتفاقات بازی با گل گهر در تهران را به یاد بیاورید. مجیدی با رفتن داخل زمین، یک پنالتی برای استقلال گرفت و با دعوای کنار زمین با خانزاده، یک گل به گل گهر زد. او دیگر آن فرهادی نبود که هر دعوایش به یک شکست یا ناکامی برای استقلال تبدیل میشد.
البته فقط همین موضوع نبود؛ فرهاد مجیدی در سه مقطع به عنوان سرمربی در اسقلال فعالیت کرد و جالب اینکه به جز مصطفی آجورلو با باقی مدیران به مشکل خورد و علیه آنها موضع گیری کرد، البته شایعه شده بود فرهاد با مصطفی آجورلو هم به مشکل خورده، ولی این موضوع را علنی نکرده است.
فرهاد با احمد سعادتمند به مشکلات عجیب و غریبی خورد و در آستانه فینال جام حذفی، مثل دوران بازی اش استقلال را رها کرد تا یک جام از کف آبیها بپرد. کمی جلوتر مشکلات او با مددی هم شروع شد و کار به جایی رسید که او اعلام کرد یا جای او در استقلال است، یا مددی!
همه این مدیران رفتند و داستان فرهاد و استقلال به لیگ بیست و یکم رسید؛ کار فرهاد این بار سختتر بود، آجورلو از آن دسته مدیرانی نیست که نرمش نشان بدهد و اگر بخواهیم خودمانیتر بگوییم، کسی جرات نمیکند موضع اش علیه آجورلو و چارچوبهای نظامی اش را علنی کند. مصطفی آجورلو با خلق و خوی نظامی، با هیچ بنی بشری تعارف ندارد.
وقتی میگوییم فرهاد بالغتر شده دقیقا منظورمان همین است؛ در این فصل بارها شایعات اختلاف بین فرهاد مجیدی و مصطفی آجورلو به گوش رسید و حتی گفته میشد در مقطعی (زمانی که استقلال در ۵ هفته متوالی مساوی گرفت) آجورلو دنبال سرمربی خارجی بود. اگر فرهاد سالهای قبل بود چه میکرد؟ شک نکنید استعفا در فضای مجازی و دوباره رها کردن تیم! او که به خاطر سفر ایتالیای سعادتمند، آسمان را یه زمین دوخت، این بار خویشتن دار بود.
فرهاد مجیدی ورژن لیگ ۲۱ متفاوت بود؛ او با وجود مشکلات و برآورده نشدن برخی خواسته هایش، موضع سکوت در پیش گرفت، البته بخشی از این سیاست به خودش مربوط است و بخش دیگرش به مدیری که او با آن طرف بود. مصطفی آجورلو مثل مدیران قبلی استقلال نیست که سرمربی علیه اش موضع گیری کند و او بپذیرد، فرهاد و آجورلو با اینکه با یکدیدگر اختلافاتی هم داشتند، اما آنها را کنار گذاشتند و برای موفقیت استقلال تلاش کردند.
در این فصل کل صحبتهای فرهاد مجیدی و مصطفی آجورلو به اندازه انگشتهای یک دست هم نبود؛ آنها میدانستند استقلال طی سالهای اخیر از حاشیهها ضربه خورده و حالا وقت آرامش است. استقلال در آرامش غرور از دست رفته اش را پس گرفت و بدون باخت قهرمان شد.
فرهاد مجیدی اگر هر مدیر دیگری بود وقتی سیاوش یزدانی و محمدحسین مرادمند از استقلال جدا شدند، باشگاه را به آتش میکشید، ولی با آجورلو شرایط فرق میکرد و هر دوی آنها برای موفقیت استقلال تن به سکوت دادند.
اما میرسیم به مقطع پایانی فصل که فرهاد مجیدی رفت؛ هواداران استقلال طی روزهای اخیر انتقادات بسیار زیادی را به سرمربی تیم شان مطرح کردند، ولی واقع بین باشید، فرهاد این بار رفیق نیمه راه نبود. راهی را شروع کرده بود و وقتی تیمش را به قله رساند، کنار رفت. این موضوع حق اوست.
فرهاد مجیدی بالغتر شده است، تیمش را در نیمه راه رها نکرد و در انتها هم به دنبال ماجراجویی جدیدش رفت. خیلیها میگویند فرهاد مجیدی کام هواداران را تلخ کرد، اما اگر او میگذاشت دو هفته بگذرد و بعد این تصمیمش را علنی میکرد، همین هواداران نمیگفتند زمان را از دست دادیم؟
فرهاد مجیدی با خداحافظی به موقع اش هم دست مدیران را برای انتخاب سرمربی باز گذاشت و هم لیست نقل و انتقالاتی داد که مبادا باشگاه از رقبا عقب بیفتد. شاید بگویید لیست نقل و انتقالاتی باید براساس خواستههای سرمربی بعدی باشد، ولی چه کسی است که دلش نخواهد با کاوه رضایی، محمد نادری، سعید صادقی و ستارههایی از این دست کار کند؟
واقعیت این است چه قبول کنیم و چه قبول نکنیم فرهاد مجیدی در ۴۶ سالگی بالغ شده است، او تا پایان راه با استقلال آمد و این تیم را قهرمان کرد و در بهترین زمان ممکن برای رسیدن به رویایش که نیمکت تیم الوصل است، آبیها را ترک کرد، فرهاد این بار خلاف دفعات قبلی رفیق نیمه راه نبود...
همیشه نباید آن سوی داستان را دید و همه چیز را بد جلوه داد، فرهاد استقلال را قهرمان کرد و دیگر انگیزهای برای ماندن در این تیم نداشت و به دنبال جاه طلبی هایش رفت. امسال خبری از لیگ قهرمانان آسیا نیست و استقلال مهمترین جام ممکن یعنی لیگ برتر را برد، پس به او حق بدهید به دنبال رویاهایش از ایران برود تا پختهتر شود، حتی پختهتر از فرهادی که الان میبینید تا شاید روزی برای ستاره سوم آسیایی به تیم محبوبش برگردد...