به گزارش مجله خبری نگار، تریسی دختر ده سالهای است که پدر ندارد و مادر که توانایی نگهداری او را ندارد، او را به پرورشگاه سپرده است. تریسی همواره رویای با مادر بودن یا داشتن سرپرستی دلخواه را در سر میپروراند. تریسی استعداد نوشتن دارد، اما با حسادت و بد رفتاری اش که دیگران را کلافه کرده، همه را از خود میرنجاند.
او بسیار پرخاشگر، عصبی و ناسازگار و سرکش است و همه این رفتارها کافی است که از او کودکی نابهنجار بسازد بطوریکه هم در پرورشگاه و هم در خانههایی که او را به فرزند خواندگی میپذیرند او با مشکل روبرو میشود. همه از مددکار و مددجوها از دست او عاصی هستند.
این ناراحتیها کابوسهای شبانه و همچنین شب ادراری را در پی دارد و همین نقطه ضعف سبب میشود دیگران او را مسخره کنند. اما در کنار این نقطه ضعف ها، او به نوشتن علاقه دارد و در حال نوشتن احوالات خودش است که هم خود را تخلیه میکند و هم به آرزوهای دست نیافته خود بعنوان امری تحقق یافته در نوشتههای خود اشاره میکند.
تا اینکه با خانم نویسندهای به نام کم آشنا میشود و در کنار او احساس امنیت و خوشی میکند و حتی از او میخواهد که او را به فرزندی قبول کند خانم کم قول میدهد فکر کند. رفتار تریسی بتدریج با اطرافیانش فرق میکند و با آنان ارتباط برقرار میکند.
تصاویر کودکانه و صفحات مصور، بومی سازی غذاها، رفتارها و ادبیات برخورد اجتماعی، استفاده از لحن ساده و بی تکلف برای برقراری ارتباط با کودکان و ترجمه روان متن از جمله نقاط قوت این کتاب رده سنی کودک و نوجوان است.
کتاب از جنبه روانشناسی به کودکانی که از محبت والدین محروم هستند و یا به هر دلیلی عصیان گر و سرکشند، میپردازد و به آنان کمک میکند تا بتوانند در محیطهای اجتماعی با دیگران ارتباط برقرار کنند و به آرامش برسند.
ژاکلین ویلسون (انگلیسی: Jacqueline Wilson؛ زادهٔ ۱۷ دسامبر ۱۹۴۵) نویسنده بریتانیایی داستانهای کودک و نوجوان است. وی که از مشهورترین و تاثیرگذارترین نویسندگان کودک و نوجوان است در سال ۲۰۱۴ نامزد جایزه هانس کریستیان آندرسن شده بود.
ویلسون اولین رمانش را در نه سالگی نوشت و در نوجوانی در مجلهای مشغول به کار شد. او جوایز معتبری مانند گاردین، اسمارتیز و ردهاوس را از آن خود کرده و تاکنون بیشاز چهل میلیون نسخه از کتابهایش تنها در انگلستان به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
آن وقت شروع کردم به فکر کردن دربارۀ لباسهای بقیه دخترها. لوئیس یکی از این پیرهنهای واقعا معرکه داشت که چندسال پیش یک خالهای بهش داده بود. یک پیراهن شیک مهمانی با دامن حاشیهدار چینچینی که یک زیردامنی سفید توردار بهش وصل بود. البته الان برایش کوچک شده و روزهای خاصی که میپوشد، بهش فشار میآورد.
من و لوئیس تقریبا هم هیکلیم. میدانستم اگر من را ببیند که با بهترین لباسش رژه میروم. کفرش بالا میآید. ولی فکر کن اگر من با این لباس تاثیر خیلی خوبی روی این نویسنده بگذارم، ارزشش را دارد. پس یواشکی به طرف اتاق او رفتم و از راهرو گذشتم، اما بدشانسی آوردم (صفحه ۷۲).
داستان تریسی بیکر (۱) نوشته ژاکلین ویلسون به تازگی از سوی نشر افق در شمارگان هزار نسخه و ۱۷۱ صفحه به بازار نشر ارائه شده است.