کد مطلب: ۲۴۱۱۱۳
به عقیده نگارنده این مطلب، مغازه خودکشی یکی از عجیب‌ترین کتاب‌هایی است که خوانده. پس همراه ما باشید تا با یکی از عجیب‌ترین کتاب‌های ترجمه شده به زبان فارسی آشنا شوید. این شما و این معرفی فانتزی سیاه و تکان‌دهنده مغازه خودکشی.

مجله خبری-سبک زندگی نگار: یک لحظه چشمان‌تان را ببندید و به این فکر کنید که در شهر محل زندگی‌تان مغازه‌ای هست که ابزار‌های خودکشی می‌فروشد. مثلا اگر بخواهید خودتان را دار بزنید، می‌توانید به این مغازه بروید و بگویید: می‌خواهم خودم را خلاص کنم! لطفا طناب دار. بعد بدون هیچ مشکلی طناب‌تان را بخرید. پولش را بدهید و از مغازه بیرون بیایید. هیچکس هم نمی‌گوید: نکن! زندگی زیباست و این حرف‌ها. کتابی که امروز در مثبت زندگی معرفی‌اش می‌کنیم همین داستان را دارد. کتابی به قلم ژان تولی به نام «مغازه خودکشی».

درباره کتاب

گاهی آدم به ته خط می‌رسد و دوست دارد خودش را بکشد. هیچ روانشناسی هم نمی‌تواند آدم را از این فکر منصرف کند. پس چه بهتر که آدم به مغازه خودکشی شهرش برود و خودش را با چیزی خلاص کند.

داستان این کتاب هم همین است. در شهر همه خانواده «تواچ» را می‌شناسند. پدر خانواده نسل اندر نسل صاحب مغازه‌ای هستند که ابزارآلات مرگ می‌فروشد. پدری که در انتخاب همسر خود همین موضوع را مد نظر داشته و کسی را انتخاب کرده که مثل خودش زندگی را پوچ بداند. برای همین پس از ازدواج فرزندانی متولد و تربیت کرده‌اند که خودکشی را مقدس می‌دانند و معتقدند زندگی اصلاً هم زیبا نیست. شعار مغازه خودکشی این است: «آیا در زندگی شکست خورده‌اید؟ لااقل در مرگ‌تان موفق باشید»

جالب اینجاست اسم فرزندان از شخصیت‌های معروفی انتخاب شده که خودکشی کرده‌اند: نام «آلن» تداعی‌کننده نام آلن تورینگ، دانشمند و ریاضی‌دان نابغه‌ی انگلیسی است. تورینگ در اواخر عمر به دلایلی افسرده شد. در هفتم ژوئن ۱۹۵۴ برای آخرین بار به اتاق خوابش رفت. صبح زور بعد، خدمتکارش جسد بی‌جان او را روی تخت‌خواب یافت. کنار تخت، سیبی گاززده افتاده بود. آزمایش‌های سم‌شناسی نشان می‌داد که سیب به سیانور آغشته بوده است.

«میشیما» به یاد نویسنده و شاعر سرشناس ژاپنی که سه‌بار نامزد جایزه‌ی نوبل ادبیات شده بود. او در ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراکیری خودکشی کرد.

«ونسان» پژواک نام ون‌گوگ است؛ نقاش مشهور هلندی که در ۱۸۹۰ به قلب خودش شلیک کرد.

«نام» مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف امریکایی است که در سال ۱۹۶۲ در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد دارو‌های خواب‌آور و آرام‌بخش به خواب ابدی رفت….

اما این تمام ماجرا نیست. تمام اعضای خانواده تواچ به غیر از یک نفر به کسانی که می‌خواهند خودشان را بکشند مشاوره می‌دهند. مثلا به یکی می‌گویند بهتر است خودت را با سم فلان بکشی. به دیگری می‌گویند با گلوله خودت را خلاص کن و حتی به کسی که تردید دارد، آبنبات شانسی خودکشی می‌فروشند تا شاید از آبنبات‌های سالم بردارد و عمرش به دنیا باشد.

در این خانواده که یکی از پسر‌ها شهربازی خودکشی طراحی می‌کند و خواهر زشت و بدقواره خانواده بوسه مرگ به مشتری‌ها می‌دهد، فرزندی هم هست که امید دارد و معتقد است زندگی زیباست. نام این پسر امیدوار آلن است که پایانی خیلی عجیب برای کتاب رقم می‌زند.

اهل خانواده، پدر و مادر و خواهر و برادر به این برادر کوچک به دیده حقارت نگاه می‌کنند و معتقدند جایی اشتباه کرده‌اند که این فرزند این‌طور بار آمده. مگر می‌شود عضوی از خانواده تواچ باشی و عاشق زندگی کردن؟

اما داستان جایی به چالش می‌رسد که دختر خانواده تواچ عاشق می‌شود. دختری که پس از تزریق آمپولی عجیب، خون و بوسه‌اش سمی است و به هر کسی که بوسه بدهد، شخص می‌میرد….

تا همین جای داستان را داشته باشید و اگر به خواندن کتاب علاقه‌مند شدید کتاب را تهیه کنید که کل داستان هم لو نرفته باشد.

مغازه خودکشی؛ داستان آدم‌هایی که می‌خواهند خودشان را بکشند

مخاطب خاص کتاب

این کتاب برای تمام کسانی است که از خواندن رمان‌های فانتزی که رگه‌هایی از طنز هم دارد لذت می‌برند. کتاب مختص تمام کسانی است که شاید روزی به خودکشی فکر کرده باشند و با خودشان گفته باشند: خب که چی؟ داستان عجیب و غریب این کتاب به شدت خواندنی است.

بخشی از کتاب

«آلن! آخه چندبار باید به‌ت بگم؟ وقتی مشتری‌هامون از مغازه خرید می‌کنن، به‌شون نمی‌گیم به‌زودی می‌بینمت. ما باهاشون وداع می‌کنیم. چون دیگه هیچ‌وقت برنمی‌گردن. آخه کِی این رو توی کله‌ت فرو می‌کنی؟» لوکریس تواچ با عصبانیت کاغذی را پشت خود در دستان گره کرده‌اش پنهان کرده بود که با تکان‌های عصبیِ او می‌لرزید. بچه‌ی کوچکش روبه‌روی او ایستاده بود و بشاش و مهربان نگاهش می‌کرد. خانم تواچ خم شد و با لحن سرزنش‌آمیز محکم‌تری گفت «و یه چیز دیگه؛ این جیک‌جیک کردنت رو تموم کن. وقتی یکی می‌آد این جا نباید به‌ش بگی – ادای آلن را درمی‌آورد – «صبح به خیر.» تو باید با لحنِ یه بابامُرده به‌شون بگی «چه روزِ گندی مادام.»

 

منبع: مثبت زندگی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر