به گزارش مجله خبری نگار،مردم ایران او را با قطعه تیتراژ پایانی مجموعه تلویزیونی «پس از باران» به یاد میآورند. این خواننده و موسیقیدان، آثار مکتوب و پژوهشی زیادی از خود بر جای گذاشته و نام او را میتوان در شمار تاثیرگذارترین هنرمندان موسیقی فولک قرار داد؛ چه آن زمان که ترانههایش پر از شور و نشاط و شادی است و چه آن هنگام که حزن ترانههایش از ژرفای کلام او پیداست. فریدون پوررضا خواننده و پژوهشگر موسیقی از خطه شمال ایران در سوم مهر ۱۳۱۱ خورشیدی در لشت نشاء گیلان چشم به جهان گشود.
او از همان نوجوانی به دنیای موسیقی و آواز علاقهمند شد و نزد استادان آواز همچون یونس دردشتی، سعادتمند قمی و غلامحسین بنان، آواز ایرانی را آموخت و در ۱۳۳۳ کار تعزیه را به همراه علی به کیش آغاز کرد. چند سال بعد در آزمون خوانندگی رادیو گیلان رتبه نخست را کسب کرد و به طور رسمی به عنوان خواننده شروع به کار کرد و از ۱۳۵۰ همکاری خود را با تلویزیون ملی آغاز کرد. در همان سال به عنوان پژوهشگر آواهای بومی و با همراهی مشاهیر فرهنگی و هنری ایران سیمین دانشور، محیط طباطبایی، منوچهر آتشی، محمود عنایت، ایرج افشار و دیگر استادان برجسته دانشگاه تهران به لندن سفر کرد.
وی در ۱۳۶۷ همکاری خود را با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به عنوان کارشناس موسیقی آغاز و در همان سال کنسرتی را در رشت برگزار کرد. تحقیقات میدانی فریدون پوررضا درباره موسیقی منطقه گیلان سبب شد تا او برداشتی متفاوت از موسیقی فولکلور منطقه خود داشته باشد. او از ملودیهای دیلمان، گالش و گیلک در این راه استفاده کرد. او با تحقیق در زمینه موسیقی، بسیاری از ظرفیتهای موسیقی گیلان را رشد داد و به گیلان و ایران معرفی کرد. همکاری با جهانگیر نصری اشرفی در فراهم آوردن نغمهها و مقالاتی برای دانشنامه فلات قاره ایران و علی عبدلی در گرد آوری «موسیقی گیلان و مازندران» از دیگر فعالیتهای او به شمار میرود.
پور رضا اعتقاد داشت که عظمت موسیقی در وجود انسان ریشه دارد. موسیقی تبلور نمادهایی است که با فطرت انسان سرشته و عجین شده است. به عبارتی، انسان با زاد و هستی خویش از این الهام معنوی و زینت بخش حیات، بهره جسته و میجوید. اهمیت موسیقی از آن جاست که میتواند خودشناسی را پدید آورد و در کنار گفتار، تعلیمات هدایت بخش و رسالت پیام آوران آسمانی، خداباوری را تبلور بخشد. موسیقی همچون آزادی است که برای اجتماع افزون طلب کم دانش و کم فرهنگ، آسیب رسان میشود و هرقدر تکامل فرهنگی اوج بگیرد، موسیقی بار عاطفی و معنایی بیشتر داشته و معجزه آسایش و آرامش را بیشتر بروز میدهد و پابه پای جامعه تکوین یافته آزادگی، رهایی و معنویت را پدیدار میسازد. تا آن حد که میتوان گفت که جامعهای که عمق موسیقی را درنیابد از معنویت و اخلاق تهی میشود. از نگاه پوررضا موسیقی قبل از آن که در جولانگاه نمودهای نوین خود، از راه تعلیم و تعلم رخ نماید، هستهای مرکزی برای معرفی و شناسایی خود داشت، زیرا انسانهای اولیه مفاهیم و درک خواستههای خود را از راه صدا، فریاد، هلهله و آوا میآزمودند و برآورده میکردند. هنگامی که در گستره زیست جمعی، کلامی در میان نبود، صدا بیانگر احساس میشد و معنا میگرفت. به سخن دیگر، هر احساسی با موسیقی قابل شناسایی است و موسیقی به احساس عمق بیشتر میدهد. موسیقی زبان احساس آدمی است از غم میرایی که باوری تلخ و جهانی است تا دنیای مهربانی مادران که زبانی واحد دارد. موسیقی زبان همه صفات و خلق و خوی انسانها و حتی فراتر، همه موجوات از حیوانات تا گیاهان است. موسیقیها در ذات وجود به هم میرسند. موسیقی هرکجای دنیا را اگر گوش کنیم، میتوانیم در حیطه هفت دستگاهمان، نشانی از آن بیابیم و تشابه یا قرابتش را با خطی از خطوط آوازی یا سازیمان دریابیم و گرایش آن را در هماهنگی با یکی از گوشههای ردیفی خود به ارزیابی بنشینیم، زیرا در سرشت انسانها برای پذیرش موسیقی، به رقم ناهمگونی فرهنگ، تاریخ، جغرافیا و... یک اشتیاق ویژه و مشترک موج میزند که راه به جاودانگی و مانایی دارد. در این جاودانگی است که همه انسانها با وجود تنوع خویش، یکی میشوند. موسیقی از هر خصیصه و احوالی که پدیده ساز است، بیان حال دارد، تا آن جا که گامی فراتر از زبان آوا و گویش نهاده، راز نامکشوف درون را میشکافد و در یک کلام، اهمیت از آن جاست که موسیقی در خانه هر تحولی، صدرنشین است. موسیقی تنوع حیات و زندگی را در چشم انداز طبیعی، تاریخی و فرهنگی آن بازتاب میدهد. کلام موسیقی، کلام زندگی است و حتی در رودرویی با مرگ هم، موسیقی آیینی از زندگی و بازگشت به آن سخن میراند.
چاپ مقالات تحقیقی در گیلان نامه و دیگر جراید، همکاری با جهانگیر اشرفی و علی عبدلی در گردآوری «موسیقی گیلان و مازندران» است که اجرای کل آواهای گیلکی بر عهده وی بود، عضویت در شورای فنی و آموزشهای آزاد موسیقی وابسته به ارشاد، عضویت در هیأت داوران همایش دیلمان شناسی- شرکت در این همایش و اجرای آواز در تابستان ۱۳۸۴ و تألیف کتاب ارزشمند موسیقی فولکلوریک گیلان به عنوان طرح پژوهشی از جمله آثار و فعالیتهای ارزشمند فریدون پوررضا به شمار میرود.
پوررضا، فهلویات در موسیقی را از اهمیت فراوانی برخوردار میدانست. او معتقد بود که اشعار (فائز و باباطاهر) در جایگزینی آواهای محلی مورد استفاده قرار گرفته است. گوشههای دلنشین و عارفانهای در موسیقی سنتی از جمله (خسروشیرین، ملاصدرا، طوسی، گوشهای از تبریز، غم انگیز راست، غم انگیز متواضع، غم انگیز شکسته، دشتستانی، محتشم، غم افزا، سوز و گذاز، سیستانی) و دهها گوشه دیگر از این نمونهها به شمار میروند به استثنای (گوری لُری) و گوشههای بومی در موسیقی روستا که هر منطقه از مناطق کشور ما، فراوان از این آوازهای محلی دارند، دوبیتیهای محلی در شکل آوازی با تاثیرپذیری از سوز کلام متولد شد و از این رو در قالب همان دوبیتی به فرود مینشیند و دوباره با دوبیتی دیگر ادامه مییابد یا به نوعی دیگر از آوازی در قالب مشابه ساخته میشود.
دوبیتیهای او بیشتر در مایه آوازی به کار رفته اند. این دوبیتیها گاهی فی البداهه بوده است، یعنی شعر و ملودی همزمان پا گرفته اند. زمانی اشعار دوبیتی محلی به دلیل زبانزد بودن و در باور همگان قرار گرفتن، مناسب تشخیص داده شده است تا لباسی نو بر قامت او کنند و متاثر از باورها و نه از سر تفنن، بلکه احساس نیاز، حال و هوای آواز تازهای به آن بدهند تا بیشتر از آن لذت برده باشند. زمانی قطعه آوازی جوشیده از درد درونشان یا شادیها یا مناسبتهای ویژه که فضای روستا را انباشته، تولد مییابد؛ زیبایی و لطافت ملودی موجب میشود که برای آن، کلام دست و پا کنند. او با تحقیق در زمینه موسیقی، بسیاری از ظرفیتهای موسیقی گیلان را رشد داد و به گیلان و ایران معرفی کرد.
صدای پوررضا همواره اندوه آسمان بغضآلود و ابری گیلان و هم شادابی شالیزارهای شمال ایران را در خود داشت. سرانجام فریدون پوررضا در ۲۳ فروردین ۱۳۹۱ خورشیدی در ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست.