به گزارش مجله خبری نگار، هدفمان پاسخ دادن به این پرسش نیست که آیا بازیهای دیجیتال و رایانهای خوباند یا بد؟ امروزه، هم پاسخ این پرسش را همهمان میدانیم و هم اینکه پی به اهمیت بازیها چه به عنوان یک دستاورد فناوریهای نوین، چه به عنوان سرگرمی و صنعت وابسته به آن و چه به عنوان ابزار تأثیرگذاری فرهنگی و... بردهایم. گواهش بنیاد بازیهای رایانهای که چند سالی است مشغول به فعالیت است و بازیسازان ایرانی زیادی در این راستا مشغول فعالیتاند.
منتها جای این پرسش و پاسخ دادن به آن وجود دارد که: «نوجوانان و کودکان ایرانی بیشتر به کدام بازیهای دیجیتال علاقه نشان داده و وقتشان را پای چه بازیهایی میگذارند؟».
«بزنش! عقب نکش، بزن بترکونش!... چند تا دیگه رو بزنی، میرسیم مرحله بعد...». «مهر» در این باره مینویسد: «اگر در خانه کودک یا نوجوانی اهل بازیهای رایانهای دارید، احتمالاً شنیدن چنین جملاتی برایتان غریبه نیست. در سالهای اخیر، صدای گلوله، انفجار و فریادهای مجازی از پشت در اتاق کودکان، به یکی از صداهای آشنا در بسیاری از خانهها تبدیل شده است. نگاهی گذرا به فهرست بازیهای نصبشده روی تلفن همراه یا رایانه فرزندانمان، بهخوبی نشان میدهد بازیهای فکری، ورزشی یا آموزشی، جای خود را تا حد زیادی دادهاند به بازیهای اکشن و جنگی مانند «Call of Duty»، «PUBG» یا «Free Fire» که بر پایه «بکش تا زنده بمانی» بنا نهاده شدهاند.
در این غربت بازیهای فکری و آموزشی، پرسشی جدی که ذهن والدین، روانشناسان و کارشناسان تربیتی را به خود مشغول کرده این است که آیا خشونت این بازیها تنها در همان دنیای مجازی باقی میماند یا میتواند در رفتار و ذهنیت کودکان نیز ریشهدار شود؟ خیلی وقتها وقتی میگوییم «بازی خشن» یا «خشونتهای سینمایی و دیجیتالی» ذهنمان سریع میرود سمت تیر و تفنگ و خونریزی. سن و سالی هم از ما گذشته باشد، یاد فیلم و سریالهای وسترن و اکشن قدیمی یا داستانهایی مثل «عطر آنها دود باروت بود» میافتیم. اما واقعیت این است که خشونت، فقط به «کشتن» محدود نمیشود.
خشونت یعنی هر نوع رفتاری که در آن، یک نفر خواستهاش را با زور چه فیزیکی، چه کلامی به دیگری تحمیل کند. در بازیهای رایانهای، این زور میتواند شکلهای متنوعی داشته باشد: از زخمی کردن شخصیتها تا تحقیر، آزار روانی یا حتی بازسازی صحنههایی از تعرض. همه اینها، اگرچه در یک فضای دیجیتال اتفاق میافتند، اما ذهن کودک یا نوجوانی که ساعتها درگیرشان است، فرق زیادی بین واقعیت و مجاز قائل نیست. ذهن کودک مثل اسفنج عمل میکند؛ هر چیزی را با سرعت بالا جذب میکند، بی آنکه لزوماً قدرت تحلیل یا فیلترکردنش را داشته باشد. کودکان در این سن، بیش از آنکه رفتارهایشان را از منطق یا آموزش بگیرند، از «تقلید» تغذیه میکنند.
یک مطالعه در دانشگاه «ایندیانا» نشان میدهد بازیهای خشونتآمیز میتوانند فعالیت بخشهایی از مغز را که با خشم و پرخاشگری ارتباط دارند، برای مدتی افزایش دهند. این به آن معنا نیست که کودک بیشک به فردی پرخاشگر تبدیل میشود، اما یک علامت هشدار است. مطالعهای در «Jounal of Adolescence» میگوید کودکانی که بهطور مداوم در معرض بازیهای ویدئویی خشن قرار دارند، همدلی کمتری نسبت به دیگران نشان میدهند. قرار گرفتن طولانیمدت در معرض بازیهای خشن میتواند به ضعف در تنظیم هیجان و واکنشهای رفتاری منجر شود.
همچنین در یک تحقیق بلندمدت، مشخص شد کودکانی که بهطور مکرر بازیهای خشن انجام میدهند، نسبت به خشونت واقعی حساسیت کمتری از خود نشان میدهند؛ پدیدهای که آن را «کاهش حساسیت اخلاقی» مینامند. تازه کاش مشکل فقط به همینها ختم میشد. به جز آثار روحی، آثار منفی بر جسم و سلامتی جسمی هم هست. کودکانی که ساعتهای طولانی درگیر این بازیها میشوند، ممکن است با مشکلات فیزیکی متعددی مواجه شوند. سوزش و درد در انگشتان، مچ، کتف، گردن یا ستون فقرات، یکی از رایجترین پیامدهاست؛ نتیجه نشستن طولانی، بیتحرکی و انجام حرکات تکراری.
بسیاری از پزشکان به آثار جدیتری اشاره میکنند: اختلالات خواب، اضطراب، ترسهای بیدلیل، افزایش ضربان قلب و برانگیختگی فیزیولوژیکی، چاقی ناشی از کمتحرکی، تغییر در متابولیسم بدن و حتی بروز حملات صرع در اثر تصاویر سریع و محرکهای نوریِ شدید در برخی بازیها.
ناگفته نیست، اما ما هم تکرار میکنیم که بازیها بیشک میتوانند خوبیهای زیادی هم داشته باشند. بازیهای رایانهای تنها به بخش خشونتآمیزشان محدود نمیشوند. بسیاری از آنها مهارتهایی مثل تصمیمگیری سریع، هماهنگی چشم و دست، استراتژیپردازی و حتی زبانآموزی را تقویت میکنند. نکته کلیدی، انتخاب درست و استفاده هوشمندانه از این ابزار است؛ بنابراین برای کمک به فرزندان برای بهتر شدن رابطهشان با بازیهای دیجیتالی، نقش والدین بسیار پررنگ میشود. فقط ممنوع کردن بازیها راهحل مؤثری نیست.
نوجوانان و کودکان امروز، بهدنبال ممنوعیت، راهی برای دور زدن آن پیدا میکنند. راهکار مؤثرتر، ایجاد گفتوگو و فضای اعتماد میان والدین و فرزند است. والدین میتوانند همراه با فرزندانشان بازی کنند، بازیها را بشناسند، محتوا را بررسی کنند و با زبانی محترمانه، درباره ارزشها، خشونت و واقعیتهای پشت این بازیها حرف بزنند. همچنین، اعمال محدودیت زمانی، استفاده از بازیهای مناسب سن و جایگزینی تدریجی با بازیهای سالمتر، میتواند گامی مؤثر در این مسیر باشد.
واقعیتی را که نباید نادیده گرفت این است که در این ماجرا والدین و نوجوانان، هر دو نیاز به آگاهی دارند؛ آگاهی از آنچه بازیها منتقل میکنند و تأثیری که ممکن است بر ذهن و رفتارشان بگذارند. یعنی تقریباً همین حرفهایی که بالاتر زدیم. البته میان خشونت لذتبخش در بازی و خشونت واقعی در جامعه، فاصلهای وجود دارد، اما این فاصله، با بیتوجهی و غفلت ما در این زمینه میتواند کوتاه شود.
در دنیایی که مرز بین سرگرمی و تأثیرگذاری هر روز باریکتر میشود، «سواد رسانهای» مهمترین ابزاری است که میتوان به آن تکیه کرد. یاد گرفتن اینکه چطور محتوای رسانهای را تحلیل کنیم، چطور تأثیرات آن را بشناسیم و چگونه نسبت به پیامهای پنهان آن آگاه باشیم، بهترین راه برای مقابله با خشونت رسانهای و تحدید آثار مخرب آن است. هرچه فناوری پیچیدهتر میشود، نیاز ما به آموزش و درک عمیقتر هم بیشتر میشود. ناآگاهی در این زمینه، چیزی جز تشدید آسیبها و عقبماندگی در برابر موجهای رسانهای به همراه ندارد.
از سوی دیگر، نقش نهادهای آموزشی و سیاستگذار نیز حیاتی است. بهتر است وزارت آموزش و پرورش، مباحثی مانند روشهای کاهش آسیبهای ناشی از بازیهای رایانهای، مهارتهای سواد رسانهای و نحوه مواجهه آگاهانه با محتوای دیجیتال را وارد متون آموزشی معلمان و همچنین متون درسی دانشآموزان کند. همچنین درجهبندی سنی بازیها باید دقیقتر و الزامآورتر شده و آموزشهای ویژهای برای خانوادهها، معلمان و مربیان طراحی شود؛ یعنی کسانی که در خط مقدم تعلیم و تربیت، با نسل درگیر بازیهای رایانهای در ارتباط هستند.
منبع: قدس