به گزارش مجله خبری نگار،سریال «طوبی» که اینروزها حال و هوای یک دختر هجده ساله در دهه ۵۰ را روایت میکند، برگرفته از کتاب «اربعین طوبی» است، که هنوز پایان آن برای مخاطبان مشخص نیست.
«طوبی» نام سریال جدید شبکه یک است که تاکنون پنج قسمت از آن روی آنتن رفته. پشت دوربین این سریال چهرهای نام آشنا یعنی سعید سلطانی قرار دارد که «پس از باران»، «خانهای در تاریکی»، «در جستجوی آرامش»، «بوم و بانو»، «ستایش» و … از جمله آثار کارنامه اوست. «یاور» که سال ۱۴۰۰ پخش شد، با انتقادات زیادی همراه بود و حالا انگیزه سلطانی برای جذب مخاطب حداکثری، مضاعف است. آیا در رسیدن به این هدف موفق خواهد بود؟ او «طوبی» را بر اساس فیلمنامه سیدحسین امیرجهانی کارگردانی کرده که اقتباسی است از کتاب «اربعین طوبی» اثر محسن امامیان.
پیش از تحلیل «طوبی» به نکاتی اشاره کنیم که در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفتهاند. در قسمت اول سریال جعبه گز کرمانی به نمایش درآمد که شمایل آن شبیه محصولی است که در بازار وجود دارد. آیا در دهه ۵۰، گز کرمانی به همین شکل عرضه میشده؟ هفتصبح هفته پیش به این مورد اشاره کرد و راستش با پیگیریها نتوانستیم به شکل و قیافه گز کرمانی در سالهای روایت قصه، دست یابیم. خیلیها این بخش از سریال را گاف دانستهاند.
در قسمت سوم سریال، موتورسیکلت با پلاک دیده شد. موضوعی که صفحه اینستاگرامی «تیوی بان» دربارهاش نوشته: «از چند کارشناس پرسیدیم و در اینترنت جستجو کردیم تا بدانیم آیا در دهه ۵۰، موتورسیکلت دارای پلاک بوده یا نه. جوابی نیافتیم. با این حال در «سرزمین مادری» خبری از پلاک نیست. همچنین در برخی سایتها عنوان شده که این قانون مصوب سال۱۳۷۳ است.»
واقعیت این است که در یک سریال تاریخی، توجه به جزئیات اهمیت بالایی دارد و باعث میشود فضا برای مخاطب باورپذیر شود. فارغ از اینکه گز کرمانی یا پلاک موتورسیکلت گاف هستند یا نه، باید گفت اتمسفر «طوبی» بهویژه در قسمت اول، بیننده را به تاریخ پرتاب نکرد. سعید سلطانی کارگردانی با سابقه است و تواناییاش در ساخت آثار تاریخی اثبات شده. نمیدانیم چرا «طوبی» تا این حد شلخته کلید خورد و فضاسازی آن دهه ۵۰ تهران را تداعی نکرد. یکی از دلایل این ناکامی، عدم توجه به ریزهکاریها است. مثلا شخصیت طوبی (شبنم قربانی) به یک خانواده سنتی تعلق دارد، اما چهره این دختر، منطبق با خاستگاه اجتماعیاش نیست.
فیلمنیوز درباره این سریال مینویسد: اینکه مخاطب با تلویزیون دچار قهر شده، مسئلهای است که مدیران نیز به آن اذعان کردهاند. در چنین شرایطی کار برای سریالسازان سختتر است؛ چون باید از همان قسمت اول میخ را محکم بکوبند و با قلاب درام، بیننده را با خود همراه کنند. «طوبی» در سه قسمت ابتدایی ضعیف پیش رفت و تازه یخ آن با کمک ماجرایی معمایی –پلیسی تا حدودی باز شده.
البته میدانیم که سختپسندها با چنین تمهیداتی جذب «طوبی» نمیشوند؛ ولی اگر قصه با همین دستفرمان پیش برود، میتوان امیداور بود که از سقوط به پرتگاه نجات خواهد یافت. «سرزمین مادری» مثال خوبی است تا بهتر پی به این نکته مهم برد. سریال کمال تبریزی از همان قسمت اول سرشار از اتفاق بود و در خلال یک قصه خانوادگی جذاب، تاریخ را روایت کرد.
در سریال «طوبی» مرد خانواده با بازی هومنبرق نورد، نقشی مهم دارد. او پدری مهربان است که به همسر و سه دخترش عشق میورزد. حالا پای او به یک پرونده باز شده و ناخواسته به دام افتاده است. با احترام به هومن برقنورد و خاطرات خوشی که از طنازیهای او در سریالهای کمدی داریم باید گفت، اساسا انتخاب مناسبی برای این شخصیتِ محوری نبوده است.
منکر تلاش برقنورد نمیشویم ولی نتیجه خوب وقتی به دست میآید که مخاطب، این پدر مهربان را بپذیرد و بتواند با او ارتباط حسی برقرار کند. متاسفانه چنین نشده و «طوبی» از این منظر لطمهای جدی خورده است. رامین راستاد کاراکتر فرعی سریال است که بار دیگر نقش منفی بازی کرده. این شمایل، تکراری است و از جمله عوامل ضربه زننده به کیفیت سریال. دیگر بازیگران هم فاقد شگفتانه هستند و با اغماض میتوان از حاصل کارشان تعریف و تمجید کرد.
اما روزنامه جامجم نگاه متفاوتی به این سریال داشته. خب شاید اینکه آثار صداوسیما طبیعتا مورد حمایت ارگان مطبوعاتیاش قرار میگیرد جای پرسشی را باقی نگذارد، اما شاید رپورتاژ خلاف واقع هم خوراک خوبی برای مخاطب نباشد.
جام جم در مطلبی با عنوان "طوبی؛ ایستاده در توفان حوادث" از این سریال به عنوان برگ تازه سازمان نوشت:، اما این غافلگیری تنها با یک کلاهگیس نبود. در سکانسی از طوبی که ثابتی وارد یک عتیقهفروشی میشود و در طبقه بالا، کنار ماموران ساواک که در حال شنود و ضبط هستند قرار میگیرد، تازه مشخص میشود او پدر طوبی را کشته و باز هم غافلگیری برای مخاطب خلق میشود. او تنها یک دیالوگ میگوید که «قرارنبود بکشیدش» ومخاطب به چهره واقعی او پی میبرد. البته این غافلگیری را در دیگر کاراکترهای سریال طوبی هم میتوان مشاهده کرد.
درحقیقت بیشتر شخصیتهای این سریال آنقدر سرراست نیستند که بتوان با قاطعیت درباره آنها صحبت کرد. عماد هامون که حالا بعد از چند قسمت، دخترش خونخواه اوست، شخصیت خانوادهدوستی دارد که هرچقدر میگذرد گرههای بیشتری درباره او روشن میشود. حتی حاجملک که فرهاد آئیش هم او را بازی میکند، چندلایه است و باز هم با اطمینان نمیتوان درباره مثبت یا منفی بودن او نظر داد. البته خاستگاه بازیگری این دو، تئاتر بوده و با همان تجربه هم توانستهاند پیچیدگی کاراکترهایشان را به چشم مخاطب بیاورند.
بهطور کلی سعید سلطانی استاد خلق غافلگیریهاست و این را در سریال بهیاد ماندنی پس از باران هم نشان داده است، اما انگار طوبی نوع دیگری از قصهپردازی سلطانی را به نمایش گذاشته است که با قلم سیدحسین امیرجهانی و بهره بردن او از یک منبع مکتوب (رمان) موفقتر از آب درآمده و امید میرود در طی کردن ادامه مسیر هم در بر همین پاشنه بچرخد.