به گزارش مجله خبری نگار، حجتالاسلام حاجیان امروز در جلسات هفتگی بیت آیتالله نوری همدانی شهر قم، بیان کرد: شخصی خدمت امام حسن مجتبی (ع) شرفیاب شد و از ایشان در مورد معرفیکردن مروت و جوانمردی سؤال کرد، لفظ مروت در ترجمه فارسی بالاتر از لفظ شجاعت قرار دارد که جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی در ستایش و مدح امیرالمؤمنین علی (ع) در مثنوی نقل میکند؛ در شجاعت شیر ربانیستی، در مروت خود که داند کیستی؟.
وی ادامه داد: امیرالمؤمنین علی (ع) در شجاعت مانند شیر بیشه هستی است، اما میزان مروت و جوانمردی ایشان برای احدی از مردم عصر خود و امروزه قابلدرک و ملاحظه نخواهد بود.
استاد اخلاق حوزه در اشاره به میزان جوانمردی و مروت امیرالمؤمنین علی (ع)، مطرح کرد: در جنگ احزاب، زمانی که حضرت (ع)، عمر بن عبدود را به هلاکت رساند، از تمام سپر، شمشیر، کلاهخود و تمام ابزار جنگی وی که جزو بهترین ادوات آن زمان بود، گذشت و زمانی که خواهر عمر بن عبدود بر سر جنازه وی آمد، گفت؛ قصد داشتم تا آخر عمر خود در سوگ و فراق از دست تو (برادرم)، مشغول به گریه، غم و اندوه باشم، اما الان که فهمیدم به دست بهترین جوانمرد کشته شدی آسودهخاطر شدم.
وی ادامه داد: در طول تاریخ نمونههای بارز از جوانمردی و مروت امیرالمؤمنین علی (ع) و اولاد ایشان نقل شده است، زمانی که زید بن علی بن حسین به دست هشام بن عبدالملک خلیفه اموی به شهادت رسید، پیکرش به مدت زیادی بر بالای چوبهدار ماند تا چیزی از استخوان بر ایشان نماند و بعد از آن، استخوانهای ایشان را به آتش کشیدند و خاکسترش را هم بر باد دادند و حتی نگذاشتند تا جزئی از پیکر ایشان برای دفن باقی بماند.
حجتالاسلام حاجیان در ادامه افزود: زمانی که حکومت بنیعباس با شعار بهظاهر حمایت از اهلبیت و خونخواهی شیعیان، بنیامیه را از حکومت ساقط کردند در کشوقوس درگیریها عدهای از خاندان بنیامیه به هلاکت رسیدند، عدهای فراری و متواری شدند و عدهای از جمله محمد بن هشام بن عبدالملک پسر قاتل زید بن علی بهصورت مخفیانه و ناشناس از ترس کشتهشدن در شهرهای مختلف به زندگیکردن ادامه دادند، زمانی که پسر محمد بن هشام در ایام حج در مکه مخفی شده بود به وسیلهای احتیاج پیدا کرد که بهجای پرداخت قیمت آن وسیله به ضرب و سکه رایج و معمول، از سکه دوره بنیامیه که کمیاب و گرانبها بود، استفاده کرد که این امر موجب حساسیت و خبررسانی به حاکم بنیعباس منصور دوانیقی شد و وی بلافاصله محمد بن هشام را شناخت و دستور قتل او را صادر کرد.
وی اظهار کرد: از آنجایی که محل اخفای محمد بن هشام مشخص نبود، پیداکردن وی غیرممکن بود، منصور دوانیقی دستور به بستن تمام دربهای مسجدالحرام هنگام نماز صبح بر روی نمازگزاران داد که آنان در صورت معرفی نام خود، نام پدر، نام قبیله و طائفه اجازه خروج را به دست بیاوردند، زمانی که محمد بن هشام برای اقامه نماز صبح در مسجدالحرام حضور یافت و متوجه بستهشدن دربها و شرط معرفی کامل خود برای خارج شدن از مسجد شد رنگ چهره وی بهشدت تغییر یافت و ترس بر او غلبه کرد، در آن هنگام محمد بن زید که در مسجدالحرام نیز حضور داشت متوجه تغییر حالت محمد بن هشام شد و بهسوی او آمد و دلیل نگرانی وی را پرسید، محمد بن هشام گفت؛ آیا از معرفی خود در امان خواهم بود؟ محمد بن زید گفت؛ آری و پس از آن محمد بن هشام خود را معرفی کرد، دلیل ترس خود را نیز مطرح کرد.
استاد اخلاق حوزه ادامه داد: زمانی که محمد بن زید خود را به محمد بن هشام معرفی کرد، او متوجه شد محمد زید پسر کسی است که پدرش به طرز فجیعی پدر او را به قتل رسانیده و دوباره ترسولرز بر وی غلبه کرد، اما محمد بن زید بهخاطر جوانمردی، مروت که در وجود خود داشت، محمد بن هشام، پسر قاتل پدرش را صحیحوسالم از مسجدالحرام خارج کرد، این نمونهای از جوانمردی خاندان عصمت و طهارت در مقام عمل است.
وی در ادامه روایت معرفی جوانمردی از امام حسن مجتبی (ع) به سه نکته از حضرت (ع) اشاره کرد و افزود: اولین پایه و اساس جوانمردی آن است که انسان باید نسبت به دین خود بخیل باشد تا دینوایمان خود را بهسهولت از دست ندهد، زمانی که در دوران پهلوی کشف حجاب علنی شد، رضاشاه برای نشاندادن اثبات حرف و دستورش به امامجمعه شهر تهران امر کرد که با حضور یکی از محارم خود بهصورت مکشوفه در مجلسی که تدارکدیدهشده است شرکت کند که در غیر این صورت مال و اموال وی مصادره حکومت خواهد شد، امامجمعه آن زمان تهران خطاب به رضاشاه گفت؛ من یک مال دارم، یک جان دارم و یک جان، دین به من آموخته است که هنگام به خطر افتادن جان، مال را فدای آن کنم، اما هنگام به خطر افتادن دین، جان و مالم را تقدیم آن کنم.
حجتالاسلام حاجیان اظهار کرد: دومین پایه جوانمردی اصلاح اموال است که انسان باید آگاه باشد چه اموالی را از چه طرقی به دست میآورد و صرف چه چیزی میکند و مورد سوم انسان باید به حق و حقوقی که بر عهده وی است، پایبند باشد که امام سجاد (ع) در رسالهالحقوق به ۵۱ حق برای انسانی اشاره کرده است.