به گزارش مجله خبری نگار، محمدرضا شاه، یکبار در سال ۱۳۲۷ و یکبار هم در سال ۱۳۴۴ با ترور مواجه شد؛ هر دو ترور «نافرجام» بودند که اینجا ترور سال ۱۳۲۷ را بازخوانی میکنیم.
برنامه کاری شاه در آن روز سرد زمستانی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، سبُک بود. صبح، برای ورزش محبوباش -اسکی- به کوههای برفگرفته تهران رفته بود. ظهر هم قرار بود برای بازدید از دانشکده حقوق و علوم سیاسی به دانشگاه تهران برود.
وقتی در دانشگاه پیاده شد و قدمزنان به سمت پلکان ورودی دانشکده رفت، یکی از خبرنگاران ناگهان جلو آمد و به سمت شاه شلیک کرد!
با اولین شلیک، نه تنها محافظان خودشان را سپر جان شاه نکردند، بلکه حتی سرتیم حفاظت هم پشت ماشین شاه پناه گرفت.
شاه بیپناه، روبهروی ضارب بود؛ اما ضارب آنقدر هول کرده بود که گلوله دوم و سوم هم مانند گلوله اول، به کلاه شاه خورد. در تمام این مدت، همه فقط تماشا میکردند. اما ضارب گلوله چهارم را هم شلیک کرد و اینبار به صورت شاه برخورد کرد.
ضارب که فقط دو متر با محمدرضا فاصله داشت، گلوله پنجم را هم زد که موجب خراشی سطحی شد. از بخت شاه، گلوله ششم که آخرین گلوله بود، در اسلحه گیر کرد و تازه وقتی که همه مطمئن شدند ضارب گلوله ندارد، به او حمله کردند و در حرکتی مشکوک، بهجای دستگیری، همانجا او را کشتند.
آن شب در تهران حکومت نظامی اعلام شد؛ ساعت ۷ همان شب، محمدرضا پهلوی از روی تخت بیمارستان، خطاب به مردم پیغام فرستاد که حالش خوب است.
گلولهای که به صورتش خورده بود، گوشه لب و گونهاش را زخمی کرده و چند دندانش را شکسته بود. این واقعه تأثیر زیادی روی بدبینی شاه به اطرافیان خود گذاشت.
اما قتل مشکوک ضارب -که بعدها معلوم شد اسمش فخرآرایی است- باعث شد راز این ترور نافرجام پشت پرده بماند. اما در نهایت حزب توده مقصر اصلی اعلام و از سوی حکومت، منحل شد.