به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: مناظرات انتخابات به ایستگاه پایانی رسید. در میان این مناظرات به جز مناظره چهارم، فضای گفتگوهای متوسطی میان نامزدها شکل گرفت که کمک چندانی به رقابتی شدن انتخابات نکرد. درحالیکه کمتر از ۲ روز به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری باقیمانده، نمیتوان با قطعیت از بالا بودن احتمال پیروزی یکی از ۶ نامزد انتخابات صحبت کرد. برای بررسی بیشتر روند ۵ مناظره انتخاباتی برگزارشده با پرویز امینی، استاد دانشگاه گفتگو کردیم. پرویز امینی معتقد است که غیر از مناظره چهارم سایر مناظرات نتوانست انتظارات را از مناظره واقعی برآورده کند. متن کامل این گفتگوها را در ادامه میخوانید.
مناظرات هم تمام شد و حالا در این چند روز باقیمانده تا انتخابات وارد یک فضای جدیدتری میشویم. در ارتباط با این دو مناظره آخر، دیشب خیلیها اذعان داشتند که مناظره چهارم تقریبا شبیه مناظراتی شد که انتظارش را داشتیم و مدل متفاوتی با مناظرات قبلی داشت؛ اما امروز ظاهرا دوباره عقبگردی به مناظرات قبلتر از خودش داشت و انتظارات در آن حدی که مدنظر بود برطرف نشد. بهصورت کلی ارزیابی شما خصوصا در ارتباط با دو مناظره آخر چیست؟
مناظرات درواقع جای بحثهای صرفا کارشناسی نیست، چون در میزگردها و جایی که گفتگوهای مستقیم با مردم هست یا در گفتوگوی ویژه خبری بحث کارشناسی انجام میشود. مناظرات جایی است که همه نامزدها حضور دارند و فرصت مناسبی در بخشهای مختلف دارند. آنها باید بتوانند به فضای هیجان اجتماعی کمک کنند، یعنی از طریق تبادل و برخوردی که بین آرا و بین نقاط اختلاف و چالش پیش میآید بتوانند یک فضای اجتماعی بسازند و بعد هم بتوانند نقطه ترجیح را شکل بدهند که قرار است در این انتخابات، ما بین چه چیزهایی انتخاب کنیم. نامزدها باید نقطه نزاع در انتخابات را بسازند. به نظرم غیر از مناظره چهارم که به مناظره واقعی نزدیک بود دیگر مناظرات درواقع آن کارکرد اصلی مناظره را انجام نداد، یعنی مناظره چهارم استثنایی بر قاعده بین این پنج مناظره بود و نتوانست آن انتظاراتی را که مخاطب از مناظره واقعی دارد برآورده کند.
ما شش کاراکتر در این مناظرات داشتیم که در گفتوگوی قبلی اشاره کردیم، سه کاراکتر خوب که جدیتر از بقیه در فضای انتخابات قابل بحث و بررسی بودند، اما اگر بخواهیم این مناظرات را فردبهفرد بررسی کنیم و سهم هر کسی از این ایجاد نقطه نزاع یا مدل مواجهه یا مدل حضورش در مناظره را مورد توجه قرار دهیم هر کدام از نامزدها چقدر توانستند از فرصت مناظره استفاده کنند؟
در بین این شش نامزد کسی که بیشترین پتانسیل و بیشترین استعداد را برای بهرهبرداری از کمپین انتخاباتی و بعد در مناظرهها داشت پزشکیان بود. به این دلیل که ایشان یک چهره درواقع ناشناخته بود و میتوانست از طریق این سازمان رقابت و سازمان تبلیغاتیاش در انتخابات چهره خود را معرفی کند، یعنی استعداد بیشتری داشت و با استفاده از ظرفیتهای فراوان که در رسانه ملی برایش ایجاد شد میتوانست بهعنوان یک حرکت رو به جلو از آن استفاده کند ولی به نظر من پزشکیان در عین این که بیشترین فرصت و امکان را برای پیشبردن کمپین انتخاباتیاش داشت، به یک معنا بدترین ظهور سیاسی و انتخاباتی را داشت و نتوانست از فرصتهایی که برایش پیش میآمد یا امکانات بالقوهای که برای کمپین انتخاباتیاش وجود داشت به نحو مطلوبی استفاده کند. به نظر من اگر مشورت خیلی دقیقی به ایشان داده میشد یا ایشان کاراکتر لازم را برای عمل به آن مشورتها داشت، برخی از نامزدهایی که در رقابت با او بودند در راند چهار دقیقه پنج دقیقهای میشد نسبتشان را با آنها شفاف و از دور رقابت خارج کنند و بتوانند چیزی که ما به آن میگوییم «آن انتخابات» را شکل دهند. ولی این اتفاق برای پزشکیان رخ نداد. شما همین وقت پایانی ایشان در آخرین مناظره را ببینید. بسیار بسیار بد از این وقت استفاده کرد. درواقع یکجور انشا خواندن بود. این یک فرصت طلایی بود و ایشان آخرین نفر در مناظرات بود و میتوانست نسبتهای دقیقی در فضای سیاسی و انتخاباتی درست کند که استفاده نکرد.
قالیباف چهره متوسطی در انتخابات داشت، یعنی استراتژی عدم تنش و کنترل تنش داشت. ایشان خودش را از طریق کارنامه، تجربهای و تواناییهای عملی و اعتمادی که مردم به کارنامه و تجربه او در مسئولیتهای گذشته داشتند معرفی کرد؛ بنابراین با هیچ یک از کاندیداها وارد تنش نشد و همین گفتار آخرش در این مناظره آخر دوگانهای را طرح کرد تحت عنوان «تنش و گشایش» که مثلا من مسالهام تنش نیست. ما باید دنبال گشایش باشیم و به این معنا کاندیدای متوسطی بود که ظرفیتهای خودش را در واقع در این «کنترل تنش» میدید. پورمحمدی که به نظر من شبیه به لاریجانی پیشاانتخابات بود. تصویری غیرواقعی از او در فضای مجازی برساخت میشد که نشان دهد کاراکتری جذاب است، اما سبد رای در حدود ۱ درصدی پیدا کرد. او مزیت پیشین خود را قمار کرد و نسخه ضعیفتر آقای روحانی بود؛ بنابراین هزینهای که برای ایشان ایجاد میشود این است که آن مزیتهای که در واقعیت پیشین خودش داشت را هم در فضای انتخابات قمار میکند. بهنظرم ایشان در تور مشورتهای تکنیکی افتاده بود و شبیهسازیای که از او شد شبیه به روحانی خیلی ضعیف بود، یعنی نسخه ضعیفتر روحانی بود. اتفاقا بدترین تصویر در این انتخابات شبیهشدن به روحانی بود که حتی پزشکیان هم در این مناظره پنجم به کلی از روحانی تبری جست و حتی گفت بخشهایی از ستادهای من از اعضای ستادهای رئیسی هستند، یعنی حاضر شد بگوید بخشی از ستاد من یا کمپین انتخاباتی من کسانی هستند که قبلا ستاد رئیسی را اداره میکردند و آن طرف را درواقع کنار گذاشت.
صورت قالب جلیلی در مناظرات «صورت کارشناسی» بود که ادبیات تهییجی یا ادبیات بسیجکننده اجتماعی ندارد و چندان نمیتواند نقطه تمایز ایجاد کند غیر از مناظره چهارم که چهره متفاوتی داشت و درواقع توانست یک کاراکتر سیاسی از خودش بروز دهد. بهترین بخش جلیلی در مناظره در کل این فضای تبلیغاتی و انتخاباتی در مناظره چهارم بود که به نظر من مقدماتش هم پورمحمدی فراهم کرد و زمینه استفادهاش را جلیلی برد.
قاضیزادههاشمی که به نظر من با اینکه در کورس رقابت نیستی از طریق رسانهها و فضای مجازی زیاد جدی گرفته نمیشود، اما بیشتر از دیگران در شکل گرفتن نقطه نزاع انتخابات سهم داشت ولو اینکه نقطه نزاع انتخابات درواقع بهتدریج قوی و برجسته و در مناظرههای چهارم و پنجم نیرومند شد. قاضیزاده سهم زیادی در این کار داشت و تا آخر این حالت را حفظ کرد که دوگانهای را شکل دهد و خودش را نماینده انحصاری و مدافع تمامعیار رئیسی و دولت ایشان نشان بدهد و رقبای خود مخصوصا آقایان پزشکیان و پورمحمدی را در استمرار یا بازتولید دولت روحانی قرار بدهد. زاکانی کاراکتری داشت که در کاراکتر مناظره اولش یک کارشناس شده بود ولی در کاراکترهای مناظرات بعدی همان کاراکتر تهاجمی را که همیشه داشت، تکرار کرد و امکان ظرفیت اجتماعی لازم و بهدرد بخوری پیدا نکرد.
در گفتگوهای قبلی در ارتباط با نقطه نزاع صحبت کردیم. گفتیم اگر قرار باشد مناظره شور و حرارتی داشته باشد و بخواهد به کارکرد اصلی خودش نزدیک شود، باید نقطه نزاعی وجود داشته باشد. این نقطه نزاع را در گفتوگوی قبلی اشاره کردید دولت سوم روحانی یا دولت آقای رئیسی، یعنی روی این دوگانه نقطه نزاعی شکل گرفت و استمرار هم پیدا کرد. البته در گوشهوکنار مناظره دوگانههای دیگری هم طرح شد، مثلا بعد مناظره چهارم در فضای مجازی بحث ارتباط با آمریکا و برجام و دوگانههای اینچنینی هم طرح شده بود. درباره این نقطه نزاع صحبت کنیم؛ آیا آنگونه که مدنظر بود شکل گرفت؟
مجموعا کمپینها نتوانستند آن ظرفیت اصلی یا فوقالعاده را برای شکل دادن به نقطه نزاع پیشببرند. ولی چیزی که بهطور نسبی شکل گرفت که نمیخواهم بگویم لزوما خیلی از پیش فکر شده بود ولی بهتدریج ظهور و بروز کرد و در مناظرات چهارم و پنجم خیلی فضای مناظره را پر کرد، این بود که نزاع اصلی در این انتخابات بین استمرار دولت آقای رئیسی یا احیا و بازتولید دولت روحانی است. به این معنا که بعضی از افراد حتی مثل پورمحمدی در جناح روحانی تعریف میشدند و میخواستند از کنارش بگذرند و مسئولیت را قبول نکنند، بنابراین به پیشینه خودشان به دولت احمدینژاد در دولتهای نهم و دهم اشاره میکردند. برای من خیلی جالب و خلاف انتظار بود که پزشکیان بهصراحت هرگونه ارتباط و وابستگی حتی در سطح ستادها با روحانی را منکر شود و برعکس بگوید اصلا بخشی از ستاد من از ستاد آقای رئیسی هستند، بنابراین بهشکل نسبی میتوانیم چنین نقطه نزاعی را ببینیم.
از روز اول خصوصا قبل از اولین مناظره دنبال شگفتی بودیم. حالا بعد از تایید صلاحیتها گفتیم شاید شگفتی رخ بدهد. الان فکر میکنم دوسه روز مانده تا انتخابات میتوانیم انتظار شگفتی داشته باشیم؟
وقتی انتخاباتها وارد منازعات سیاسی انتخاباتی میشود، همینطور که فرآیندها طی میشوند، گزارهها به صحنه میآیند و اکتها انجام میشود. ما چیزی داریم به نام «آنانتخابات»؛ لحظهای فرامیرسد که آن لحظه تعیینکننده است و همه مناسبات انتخاباتی را به قبل و بعد از خودش تقسیم میکند. مثلا در سال ۸۴ آنانتخابات در آن گزاره بود که احمدینژاد گفت انگار من وارد منطقه ممنوعه قدرت شدم. این درواقع آنانتخابات بود که فضای کلی انتخابات را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد. در ۸۸ وقتی احمدینژاد در مناظره اول خطاب به موسوی گفت من در رقابت با شما نیستم، من در رقابت با آقای هاشمی هستم یا در رقابت با سه دولت هستم و شما نماینده آقای هاشمی هستید، آنجا آنانتخابات، انتخابات بین احمدینژاد و هاشمی است. در سال ۹۲ آنانتخابات در مناظره سوم در آن رفتوبرگشتی بود که بین روحانی و قالیباف انجام شد. در ۹۶ در آن راند آخری که روحانی صحبت کرد، خطاب به آقایان رئیسی و قالیباف شکل گرفت و در ۱۴۰۰ در مناظره اول آنجا که آقای رئیسی گفت اگر با توهین کردن به من میتوانید مشکلات مردم را حل کنید، اشکال ندارد. آنجا فضای کلی برای انتخابات ساخت که دیگر فضای آقای رئیسی را تا پایان انتخابات تثبیت کرد. اما در انتخابات ۱۴۰۳ هنوز آنانتخابات شکل نگرفته است. یکی از دلایلی که ما میگوییم مناظرات کار نکرده، برای این است که بیشترین امکان و ظرفیت در مناظرات وجود دارد که بشود به وسیله آن انتخابات را شکل داد. هنوز آنانتخابات در ما شکل نگرفته، بنابراین بخشی از آرایی که به آن آرای مردد میگوییم، هنوز تصمیم نگرفتهاند مشارکت کنند یا تصمیم نگرفتند به چه کسی رای بدهند. اینها کی تعیینتکلیفی میشوند؟ زمانی که آنانتخابات شکل بگیرد، چون آنانتخابات شکل نگرفته الان آرای مرددها هم به نظرم به قوت خودش باقی است.
تلاشهایی هم که در این رفتوبرگشتهای دونفره صورت گرفت که چندان جدی نبود و حتی اشتباه هم زیاد داشت، یعنی امروز مثلا پزشکیان به ماجرای فیلترینگ اشاره کرد و جهرمی توییتی زد و ادعای پزشکیان را رد کرد.
خطای گفتاری در این مناظرات در کاندیداها زیاد بود و هر کدامشان به شکلی این خطای گفتاری را داشتند، یعنی کاراکتر لازم را برای آن انتظاراتی که شما از رئیسجمهور داشتید شاید برآورده نشده است.
یکی از پرمسالهترین امکانهای که در این انتخابات ناظر به تجربیات گذشته وجود دارد مساله ائتلاف است. مشخصا در جریان موسوم به جریان انقلابی بین جلیلی، قالیباف، زاکانی و قاضیزاده که آیا امکان اتلافی وجود دارد یا خیر؟
وقتی انتخابات وارد این فضاها میشود، یعنی مناظرات گذشته، کارهای تبلیغاتی انجام شده، کارهای انتخاباتی انجام شده و ظرفیت کمپینها دیگر به انتها رسیده و هر چه که میخواست در فضای کلان انتخابات شکل گرفته، بنابراین دیگر آنچه مهم هست تکنیکهای سیاسی است. یکی از تکنیکهای مهم که میتواند سازمان رای شما را جابهجا کند و در نتایج تاثیر بگذارد، ائتلافهاست. الان در آن جناح پزشکیان و پورمحمدی، پورمحمدی که درواقع زمینهای ندارد که پزشکیان برایش کنار برود. پورمحمدی هم رایی ندارد که کنار رفتنش اصلا موضوعیتی برای پزشکیان داشته باشد. همچنین اگر کنار برود معلوم نیست حتی آن یک درصد آرا هم به پزشکان داده بشود. اما در این طرف دو کاندیدای مهم هستند؛ جلیلی و قالیباف. اینها آرای نزدیک به هم دارند. از این مشارکت ۵۰ درصدی، پزشکیان، جلیلی و قالیباف متوسط هر کدام یکچهارم آرا را با یک درصد بالاتر یا پایینتر دارند و یک بخش هم هنوز آرایشان تعیینتکلیف نشده؛ بنابراین جلیلی و قالیباف نزدیک ۵۰ درصد از آرا را دارند. قاضیزاده هم پنج شش درصد آرا را دارد و زاکانی هم دو سه درصد آرا را دارد که البته این دو درصد و یک درصد خیلی مهم است. برای هر یک درصد حدود ۶۰۰ هزار رای وجود دارد، یعنی شش تا استادیوم آزادی جمعیت میخواهد که بشود یک درصد رای. اینها زمینه ائتلاف دارند، یعنی میتوانند از این تکنیک برای بهتر کردن وضعیت خودشان در انتخابات استفاده کنند. اینجا بحث فنی وجود دارد که کنار رفتن چه کسی میتواند وضعیت را بهتر کند، چون بخشی از آرای جلیلی و قالیباف مشترک است و بخش دیگری از آرا متفاوت است. دعوا بر سر آن آرای متفاوت است که این آرای متفاوت با کنار رفتن چه کسی به چه کسانی داده میشود؟ چون اینها کسانی هستند که گفتند ما رای میدهیم و رایشان هم مشخص است. در بین اینها اگر جلیلی، چون بخش زیادی از آرای ایدئولوژیک را دارد که تحت تاثیر فضا و تبلیغات و کارکرد و اینها قرار نمیگیرد، انتقالش به شخص دیگری سادهتر است تا بخشی از آرای قالیباف که درواقع علاوهبر بخش ایدئولوژی آرای اجتماعی هم دارد؛ بنابراین انتقال آن به جلیلی دشوارتر است و اگر یک ترجیح اولیه بخواهیم قائل بشویم کنار رفتن جلیلی و باقی ماندن قالیباف از لحاظ فنی و تکنیکی کار انتخاباتی درستتری است. ولی من درواقع با شناختی که دارم احتمال اینکه جلیلی صحنه را به نفع قالیباف ترک کند خیلی ضعیف میدانم. اگر جلیلی یا قالیباف کنار نرفتند بهتر است که قاضیزاده هاشمی و زاکانی هم در انتخابات بمانند و این برای دو مرحله دوم مهم است. چون با این وضعیت احتمالا انتخابات مرحله دومی خواهد بود و هیچ امکان دیگری برای بسیج آرا نداریم، چون آرا تا حدی آسانیاب است و آرای اولیه در ۲۰ یا ۲۵ درصد راحت به دست میآید ولی از آنجا به بعد خیلی کار سخت میشود. اگر هم جلیلی و هم قالیباف حضور داشته باشند هیچ کدامشان ۵۰ درصد آرا را ندارد بنابراین بهتر است که قاضیزادههاشمی و زاکانی هم تا پایان در انتخابات بمانند.
به مناظرات اشاره کردید و فردبهفرد هم بررسی کردیم. آن سه نفر اصلی در این دو سه روز باقیمانده چه امکانهایی دارند؟
چندان امکان بهخصوصی وجود ندارد وآن فضای اصلی یا امکانهای اصلی طیشده وجود ندارد. الان آن بخشی که آرای مردد هست، یعنی هنوز ترجیحی بین کاندیداها برای انتخاب نهاییشان پیدا نکردهاند؛ بنابراین باید بتوانند یکزبانی و یکمکانیسمی پیدا کنند، چون دیگر در مکانیسم رسانهایشان هم رسانههای صداوسیما را از دست دادند و از طریق رسانههای غیررسمی باید مسیری برای گفتگو با آنها پیدا کنند که درواقع بتوانند ترجیح آنها را به نفع خودشان شکل بدهند.
گفتید که ممکن است این ائتلاف صورت نگیرد و ما شاهد انتخابات دومرحلهای باشیم و به مرحله دوم برود. در هر دو قطبی چه نتیجهای میتوان پیشبینی کرد؟
سه تا احتمال وجود دارد که دور دوم پزشکیان و جلیلی باشند، پزشکیان و قالیباف باشند یا قالیباف و جلیلی باشند. این سه احتمال هست. در زمانی که انتخابات بین پزشکیان و جلیلی باشد این دوگانه برای پزشکیان بهتر است. در زمانی که انتخابات بین پزشکیان و قالیباف باشد این برای قالیباف بهتر است و در زمانی که انتخابات بین قالیباف و جلیلی باشد پنجاه پنجاه است و این دوگانهها هم درواقع اینگونه میتواند شکل بگیرد.
بسیار عالی. ناظر به این مناظرات یک جمعبندی کلی بفرمایید.
جمعبندی کلی این است که به نظر من پنج تا مناظره زیاد بود. ساعات مناظره مخصوصا در سه مناظره اول طولانی بود و کیفیت شکلگیری بحثها نتوانست آن انتظاری که از یک رقابت انتخاباتی در حد ریاستجمهوری میرفت را برآورده کند برای همین تغییر محسوسی در مشارکت سیاسی اتفاق نیفتاد؛ علیرغم این همه کار و فضای رسانهای که ساخته شدند بنابراین این نیازمند این است که در شکل دادن به فضای انتخاباتی باید تغییراتی ایجاد کنیم. نکته دیگر هم در واقع مساله شورای نگهبان است که درواقع، چون بخش زیادی از فضای انتخاباتی که شکل میگیرد تحت تاثیر تصمیم شورای نگهبان است. چه بسا شورای نگهبان اگر برخی از کاندیداها را تایید میکرد میدان گشودهتری برای فضای انتخاباتی ایجاد میشد و کمک میکرد کیفیت و سطح رقابتهای انتخاباتی هم افزایش پیدا کند. چون هر یک از اینها بعدا بخواهند رئیسجمهور شوند بخش زیادی از ذهنیت اجتماعیشان در دل همین رقابتهای انتخاباتی شکل گرفته است. اگر آدمهای توانمندی در این کمپینهای انتخاباتی نباشند و بعد هم رئیسجمهور شوند در ذهنیت اولیه آن انتظار رئیسجمهور هم از آنها با آسیب روبهرو میشود.