به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: زن ۳۱ ساله که به اتهام توهین و تهدید به ترک انفاق از همسرش شکایت کرده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی قاسم آباد مشهد گفت:۱۸ ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که عشق خیابانی اش چشمانم را کور کرده بود.
خلاصه آن زمان آسمان و زمین را به هم دوختم تا کسی مانع ازدواج من و «سجاد» نشود، ولی در همان دوران نامزدی متوجه شدم که همسرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و حالا آینده خودم را در تباهی میدیدم و به اشتباه خود پی بردم، ولی دیگر دیر شده بود و سرنوشتم را به سیاهی و نابودهی گره زده بودم.
خلاصه طلاق را به ادامه زندگی مشترک ترجیح دادم و در ۱۹ سالگی از «سجاد» جدا شدم و به خانه پدرم بازگشتم، اما پدرم نیز بر سر مادرم هوو آورده بود و زندگی سختی داشت. در این شرایط و به اجبار پدرم با مرد دیگری ازدواج کردم که ۲۰ سال از من بزرگتر بود و همسر و فرزند داشت. این گونه ازدواجها هنوز هم در بسیاری از مناطق کشور وجود دارد و دختری که به هر دلایلی طلاق میگیرد باید با مردی مسن یا متاهل ازدواج کند!
در این شرایط پدرم همواره تاکید میکرد که با لباس سفید به خانه شوهر میروی و با کفن از آن جا خارج میشوی! به همین خاطر من بسیاری از تلخکامیها را تحمل میکردم تا فرزندم به سرنوشت من دچار نشود. «یحیی» چند سال بعد از ازدواج، خیلی به من کممحلی میکرد و گاهی حدود یک هفته به منزل من نمیآمد. دخترم مدام سراغ پدرش را میگرفت و من هم با این جمله که «سرکار است» او را سرکار میگذاشتم!
در عین حال او با آن که معتاد بود، اما برای فرزندان هوویم ولخرجی میکرد و من هم ناراحت نبودم چراکه باید هزینههای همسر اولش را هم میپرداخت، اما مشکل اصلی ما از حدود ۳ سال قبل آغاز شد که «یحیی» اداعا میکرد پول ندارد و به من نفقه کمتری میداد در حالی که به چشم خودم میدیدم چگونه برای فرزندان دیگرش هزینه میکند. کار به جایی رسید که به ناچار تقاضای طلاق دادم، اما او مدعی شد باید همه اموالم مانند خودرو، خانه و سند ملکی محل کارش را به او بازگردانم و مثل روزی که به خانه او قدم گذاشتم به خانه پدرم بازگردم!
من هم گفتم اگر تو جوانی ام را به من بازگرداندی، من هم اموال را به تو پس میدهم! در همین گیر و دار بود که برای گرفتن مدارک ثبت نام دخترم در مدرسه غیرانتفاعی به محل کارش رفتم. او وقتی در گاو صندوق را گشود ناگهان با بستههای دلار و چک پول زیادی روبهرو شدم که داخل گاو صندوق بود، اما شوهرم ادعا میکرد پولی برای ثبت نام دخترم در مدرسه غیرانتفاعی ندارد!
به همین خاطر با یکدیگر درگیر شدیم و او در حالی که به من توهین میکرد با میله آهنی به سرم کوبید به طوری که نزدیک بود از پلههای ساختمان سقوط کنم!
با آن که من حتی با اعتیاد همسرم کنار آمدم و روزهای تلخی را گذراندم، اما اکنون او، هوویم را به من ترجیح میدهد و این گونه برخورد میکند.ای کاش...
این گزارش حاکی است: بررسی راهکارهای قانونی و اقدامات مشاورهای درباره مخمصه هووها با دستور سرهنگ محمدبزی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی