کد مطلب: ۴۵۱۵۵۴
۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۰:۴۸
در گفتگو با آیت‌ا... یوسفی غروی، استاد برجسته تاریخ اسلام، دلایل کمتر گفته شده حضور امام رضا (ع) در خراسان را بررسی کرده ایم

به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: حرکت امام رضا (ع) از مدینه به مرو، هر چند با اجبار و اصرار مأمون انجام شد، اما این‌گونه نبود که ثامن‌الحجج (ع) بدون برنامه و بی‌هدف راهی ایران شود. آن‌حضرت در جایی که همه محدودیت و ناتوانی از انجام کار را می‌دیدند، فرصتی مغتنم را می‌دید که می‌شد با اتکا به آن، کار‌های بزرگ را سامان داد و جامعه اسلامی را از پیچ‌های سخت گذراند. دوران امامت آن‌حضرت، مصادف با شکل گرفتن موج‌های فکری و اعتقادی در جامعه بود. معتزله به عنوان یک جریان فکری توانست جایگاه قدرتمندی پیدا کند و با توجه به حمایت مأمون از این جریان، روز به روز بر نفوذ خود بیفزاید. از سوی دیگر، با حمایت خلفای عباسی، نهضت ترجمه آثار یونانی، سریانی و هندی در جهان اسلام شکل گرفت و با انتشار این آثار، شبهات جدیدتر و شدیدتری طرح شد که نیازمند پاسخگویی مستند و فوری بود.

به همین دلیل، امام رضا (ع) کوشید تا با وجود همه محدودیت‌ها، از اندک فرصت دیدار با مردم یا مناظره با حکما و دانشمندان دیگر مذاهب و ادیان، برای دفاع از مرز‌های اعتقادی مسلمانان استفاده کند. در سالروز ولادت باسعادت آن امام همام و در گفتگو با استاد برجسته تاریخ اسلام، آیت‌ا... محمدهادی یوسفی غروی به بررسی دقیق‌تر این مسئله و نیز، نهضت فرهنگی ثامن‌الحجج (ع) در ایران و به ویژه خراسان پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

دوران امامت امام رضا (ع) از هر نظر، دورانی حساس و خاص است؛ هم از منظر اعتقادی و هم از لحاظ سیاسی. لطفاً درباره این موضوع که باید آن را مقدمه‌ای برای ورود به بحث اصلی بدانیم، توضیحاتی بفرمایید.

اوایل دوران امامت حضرت رضا (ع) با اواخر حکومت هارون عباسی مصادف بود، اما بیشتر دوران امامت آن‌حضرت در زمان فرزند هارون، یعنی مأمون سپری شد و طبعاً برای تشریح وضعیت جامعه معاصر امام (ع)، باید به بررسی اقدامات مأمون بپردازیم. مأمون در میان خلفای جائر عباسی، از نظر علمی سرآمد بود. آدمی بود که اطلاعات و دانش خوبی داشت و در ظاهر تظاهر به علم‌دوستی می‌کرد و البته می‌دانیم که در اندیشه او، غلبه با نقشه‌های سیاسی و قدرت‌طلبی بود و پسر هارون، از هر ابزاری، حتی همین علم‌دوستی، در مسیر کسب منافع سیاسی و قدرت‌طلبی خودش بهره می‌برد. در هر حال، این ویژگی علم‌دوستی در مأمون، موجب شد که او، نسبت به دیگر خلفای عباسی، به علوم و فنون توجه بیشتری داشته‌باشد. مخصوصاً با توجه به این‌که در دوران مأمون، گروه‌ها و نحله‌های فکری انحرافی، با توسل به شیوه‌های مختلف، سعی داشتند اندیشه‌ها و افکار الحادی خودشان را به عنوان رقیبی تازه در برابر اندیشه ناب اسلامی مطرح کنند، دوره حکومت وی، در عرصه اعتقادی، به دوره‌ای حساس تبدیل شد. در همین زمان، فلسفه یونانی هم به کشور‌های اسلامی راه یافت؛ مأمون افرادی را که در ترجمه کتاب‌های هندی، سُریانی، فارسی و به ویژه یونانی مهارت داشتند، به کار گرفت تا به ترجمه آثار مختلف علمی و فرهنگی، به خصوص کتاب‌های طبی و فلسفی بپردازند.

از سوی دیگر، در دوران مأمون، برخلاف دوران پدرش هارون که هرکس به تأمل و بحث درباره مباحث دینی می‌پرداخت، جزو زندیقان به حساب می‌آمد و مجازات می‌شد، مذاهب فکری و عقیدتی اسلامی، به اوج شکوفایی خود رسیدند؛ مذهب معتزله که پیرو دقت و تعقل در احادیث و مسائل دینی بود، گسترش یافت. برخی معتقدند که یکی از دلایل مأمون برای انتقال امام رضا (ع) از مدینه به مرو، تلاش برای انتقال مرکزیت علمی جهان اسلام به پایتختش بوده‌است. این دیدگاه البته چندان وجهی ندارد و همان‌طور که گفتم، بسیاری از رویکرد‌ها و اقدامات مأمون، جنبه سیاسی داشت و طرحی فریبکارانه برای تقویت کردن جایگاه و قدرت او بود؛ با این حال، همین اقدام، فضا را برای رشد و شکوفایی علمی و فکری فراهم کرد و امام رضا (ع) نیز، از همین فرصت برای مقابله با جریان‌های فکری انحرافی بهره برد و موفقیت‌های بزرگی به دست آورد که البته، خوشایند دستگاه خلافت عباسی نبود و باعث شد، مقام و منزلت امام (ع)، بیش از گذشته نزد مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان آشکار و معلوم شود.

مشهور است که مأمون برای تقویت جایگاه سیاسی و تقویت قدرت خودش، حتی به ژست‌های عوام‌فریبانه رو می‌آورد و می‌کوشید خود را فردی زاهد جلوه دهد.

همین‌طور است، اما با وجود این به قول شما ژست‌ها، مأمون و کلاً دستگاه خلافت در جلب نظر عموم مردم، به ویژه طبقات پایین چندان مؤثر عمل نکرد. مشکلات اجتماعی که در هر دوره تاریخ می‌شود رد و نشانی از آن‌ها یافت، در این دوره به شکلی آشکار و بسیار گسترده دیده می‌شد. مأمون خلافتش را با کشتن برادرش امین شروع کرد. جنگ‌های دو ساله پسران هارون برای کسب کرسی خلافت، جهان اسلام را به آشوب کشید و فتنه‌های زیادی برپا شد. راه‌های منتهی به مکه، به دلیل همین شورش‌ها، به شدت ناامن بود و این ناامنی زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌داد.

حجاج دیگر نمی‌توانستند برای انجام مناسک، خودشان را به مکه برسانند. از سوی دیگر، مفاسد مالی بسیار گسترده که از دوران خلافت هارون آغاز شده بود، در دوره امین و مأمون، حالتی افسارگسیخته به خودش گرفت. اتخاذ رویکرد‌های فریبکارانه مأمون برای زاهد جلوه دادن خودش، به همین دلیل بود. او سعی می‌کرد در حالی که مفاسد علنی دستگاه خلافت، اسباب انزجار عمومی مردم را فراهم آورده‌است، خودش را به افق اخلاقی امام رضا (ع) نزدیک نشان بدهد و با این‌که دستش به خون، ولی خدا آلوده بود، کارش به جایی رسید که «ابوالعطائیه» شاعر و رفیق شب‌نشینی‌ها و لهو و لعب‌هایش را صاحب مراتب روحانی معرفی کرد و به او دستور داد در ورودی دروازه بغداد، برای خودش کوخی بسازد و در آن با کوزه‌ای آب و قرصی نان جو زندگی کند و از این طریق، به مردم بفهماند که دربار خلافت و شخص خلیفه، حامی چنین رویکرد زاهدانه‌ای است و در میان جامعه، آبرویی برای خودش دست و پا کند؛ اما خب، این رفتار‌ها نمی‌توانست چهره واقعی دستگاه خلافت را از مردم پنهان کند. حضور امام رضا (ع) در مرو و نهضت فرهنگی آن حضرت، یکی از اصلی‌ترین ضربه‌ها را به رویکرد‌های فریبکارانه و عوام‌فریبانه مأمون و درباریانش وارد کرد.

برگردیم به موضوع سفر اجباری امام رضا (ع) از مدینه به مرو و پذیرش ولایتعهدی. ثامن‌الحجج (ع) برای تبدیل این تهدید آشکار به یک فرصت طلایی، از چه راهبردی استفاده کرد؟

ببینید، من معتقدم که مسئله پذیرش ولایتعهدی را نباید تنها از بُعد تهدید و ایجاد محدودیت، یعنی همان رویکردی که مأمون به دنبالش بود، نگاه کنیم. امام (ع) با وجود اجبار در سفر و نیز، قبول ولایتعهدی، عملاً با هجرت خودش، به جهاد در جبهه مبارزه با تفکرات الحادی شتافته بود؛ این هم وجه مهمی از سفر امام رضا (ع) به ایران است که ما باید به آن توجه داشته‌باشیم و آن را در بررسی راهبرد امام رضا (ع)، در راستای تقابل با دستگاه جائر خلافت، مد نظر قرار دهیم. بنابراین، ورود امام (ع) به خراسان، برای نبرد با انحرافات فکری و عقیدتی و پاسخگویی به نیاز فوری جامعه برای تعدیل و برطرف کردن مسائلی هم بود که افکار عمومی را درگیر خود می‌کرد.

این راهبرد، بخشی از مسئولیت الهی امام (ع) نیز، محسوب می‌شد. آن‌حضرت بر خود لازم می‌دانست که پاسخگوی چنین مسائلی باشد و شبهه را از ذهن شبهه‌زدگان پاک کند. به همین دلیل، برخورد ثامن‌الائمه (ع) با مردم و پرسش‌های آن ها، بسیار عقلانی، مستند و مستدل است و می‌کوشد از طریق تفهیم مبتنی بر منطق، افراد سوال‌کننده و شبهه‌زده را به اقناع فکری برساند. این مسئله را حتی می‌شود در برخورد امام رضا (ع) با اشخاص عادی جامعه نیز، مشاهده کرد؛ وقتی این‌ها یک سوال شرعی ساده از آن‌حضرت می‌پرسیدند، امام (ع) جواب معمولی و مختصر نمی‌داد؛ از پایه شروع می‌کرد و با توضیح کامل و جامع، ریشه‌های حُکمی را که قرار بود به فرد ارائه کند، شرح می‌داد.

نمونه چنین رویکرد‌هایی را می‌توان در گزارش‌های روایی کتاب‌های مهمی مانند «عیون اخبارالرضا (ع)» دید. از سوی دیگر، گفتگو، مباحثه و مناظرات حضرت رضا (ع) با بزرگ‌ترین علما و دانشمندان آن عصر، باعث شد که اولاً شخصیت و جایگاه بی‌بدیل آن‌حضرت در عرصه علم بر همه عیان شود و ثانیاً، حضور آن حضرت در خراسان، این ناحیه را به یکی از پویاترین کانون‌های علمی جهان اسلام و به خصوص جهان تشیع تبدیل کرد؛ تا جایی که در قرن‌های بعد، حتی حملات و ویرانی‌های حاصل از هجمه مهاجمان گوناگون، نتوانست به این شاخص آسیب اساسی وارد کند.

برچسب ها: امام رضا (ع)
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر