به گزارش مجله خبری نگار،حضرت زینب در خردسالی زمانی که فقط پنج سال بیشتر نداشتند از نعمت مادر محروم شدند و به همین علت از همان اوایل کودکی با واژهی مصیبت بیگانه نبود و در زمان حیاتشان نیز رنج و مشکلات فراوانی متحمل شدند از شهادت پدر تا شهادت مادر و برادر و فرزندان و اسارت خودشان در واقعه کربلا.
به همین دلیل ایشان نماد فردی صبور در مقابل سختیها بودند، حضرت زینب بعد از شهادت برادر بزرگوارشان امام حسین (ع) فقط یک و نیم سال زندگی کردند و در ١۵ رجب سال ۶٢ قمری در ۵۶ سالگی از دنیا رفتند حرم مطهر ایشان در سوریه میباشد.
به مناسبت فرا رسیدن وفات حضرت زینب (س) مجموعهای از جدیدترین متنهای ادبی را در اختیار شما کاربران گرامی قرار داده ایم با ما در این بخش از مجله سبک زندگی نگارمگ باشید تا این متنهای زیبا و دلنشین بخوانید.
ای زینب علیهاالسلام! مگر سجاد علیهالسلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
که تو را آموخت تا در بزم غرور و مستی دشمن، جسارت او را که میخواست شخصیّت ابراهیمی تو را در هم شکند و قامت رسای تو را خم کند، با جمله «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمِیلاً» پاسخ گویی؟ای حامل فصاحت و صراحت علی! تو با ذوالفقار بیانت بر اهریمن زبون نواختی و در میدان شهامت تاختی تا به آن جا که پرده از گذشته ننگین بنی امیه برداشتی و چهره کریه آنها را به جهانیان نشان دادی.ای زینت پدر و مونس مادر! چه منزلت و شخصیّتی داری که خدا نام تو را برگزید و بر لوح محفوظ نگاشت.ای زینب علیهاالسلام!ای خورشید روز و ماه شب کربلا! با چه شکوه و جلالی طلوع کردی؟ حسین علیهالسلام در نماز تو چه دیده بود که در آخرین دیدار فرمود: «خواهرم! در نماز شبت مرا از یاد نبر»؟
ای مظهر کبریایی خدا و جلوه تمام نمای حق تعالی! تو در نماز عشق، با خدا چه گفتی که در عبادت چنان شیفته و شیدا بودی که هیچ درد و رنجی تو را از بندگی و عشقورزی به خدا باز نمیداشت؟ای شکوه صبر و شکیب! تو آن دریای خون و حسین علیهالسلام را در میان آن غوطه ور دیدی و رو به آسمان کردی و با خدای خویش چنین گفتی: «اللّهم تَقَبَّل مِنّا هذا القُربان»
تو در سیمای حسین علیهالسلام آن محبوب دل آرایت، چه دیده بودی که هر لحظه جمال و جلال او را مینگریستی و حتّی در دوران کودکیات جز در آغوش او آرام نمیگرفتی؟
سیاه پوش تواَم. نامت را مینویسم و بزرگی ات، تمام تنم را میلرزاند. نامت را مینویسم و صبرت را تاب نمیآورم. لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو میشکنم که حتی خویش را فراموش میکنم. بانو! بیابان، دنبال گامهای استوارت، سال هاست که از تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است. کربلا، چراغ در دست راه افتاده است. بانو! تاریخ، بر جادههای تاریک خویش، همچنان میتازد و تو سربلند ایستادهای با اندوهان سرشارت. بانو! ثانیهها برایت قدم به قدم رنج آورده اند و تو، قدم به قدم صبر کرده ای. چشمهای زمان، همچنان از خوابی سنگین میسوزد؛ رنجی که سالها تو را تنها به صبوری شناخت. بر کتفهای گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام میبرند. فریادهایی شکسته، دهانهایی عزادار، خاک در هم میپیچد، گلدستههای دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند. شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است. نامت را مینویسم و انگشت هایم بوی بالهای سوخته شاپرکان غریب میگیرد. نامت را مینویسم و چشم هایم میسوزند. نامت را مینویسم و میگریم. بانو! تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی که سالها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام وجودم ـ همین چشمهای ناچیز ـ اشک میریزم.
زینب! برخیز
زینب! برخیز که هنوز، کاروان کربلا چشم به دستان نوازشگر تو دوخته است.
برخیز! که هنوز این خاک سوخته، خنکای نسیم نگاه تو را فریاد میزند … و این صحرای تشنه، محتاج شبنمی از چشمانتوست که به گل نشیند.
هنوز بر فراز بلندای نیزهها، نام مقدس تو، فریاد میشود و پیکرهای خون آلود، قیام تو را چشم انتظارند …
هنوز گهواره کودکان، تلنگر دستان تو را میطلبد و گلدستهها اذان یاد تو را زمزمه میکند.
هنوز پشت همه پندارهای سرخ، پشت همه زمانهای کبود، پشت همه پیشانیهای شکسته، پشت همه زخمهای شکوفا، خیال تو میوزد و هنوز زمین پس از سالها، معجزهی پیامبر گونهات را در شام فراموش نکرده است …
به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را میگویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظههای زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دلهای حق جویان میرسد.
نام زینب داشت، اما مرد بود
عاشورا، خونی بود که با حلقوم زینب (س) به کوچههای کوفه و شام کشیده شد و سپس در فواره بلند خون شهیدان و شعر شورانگیز شیعی، به امروز رسید.
ما مدیون عاشوراییم. اگر آن روز زینب (س) کتاب قطور صبوری را تدوین نمیکرد، امروز هیچ کس را معیار صبوری نبود. زینب (س) حجت شکیبایی است و آیه بردباری.
در شکنندهترین لحظهها و در ازدحام آزمونها و آتش و آوارگی، کیست که فصلی از کتاب زینب (س) را بخواند و حقارت رنج خود را در مقایسه با آن رنجهای کوه شکن درنیابد.
منطقه عملیاتی زینب (س)، این بانوی صبور بنی هاشم، منطقه فراگیر دردها و درمانهای بشری است و فرماندهی کریمانه این عملیات دنباله دار، همه جبهههای اسارت را در بردارد.
ابوالقاسم حسینجانی
زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است، پرورده غیرت هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنان که به قدرت قرآن، جانهای بی وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد. آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب (س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
حمیده طرقی
بانوی سربلند
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب (س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن میراند، چنان که قلبها را بیدار میکند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آری، زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است، پرورده غیرت هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنان که به قدرت قرآن، جانهای بی وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد.
آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب (س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
وفات حضرت زینب (س) تسلیت و تعزیت باد
خداحافظ، کربلایی خاتون! خداحافظای پنجاه و... این همه سال در بدری! خداحافظای پنجاه و... این همه سال شبانههای زخمی! خداحافظای پنجاه و... این همه سال خستگی ممتد! خداحافظای تا ابد چلّه نشین کربلا، پرستوی زخمی خانه به دوش! و خداحافظای خاتون غم ها، زبان ناطقه بنی هاشم، کانون وفا، حیدر ثانی،ای ام المصائب، زینب!... امشب را سبکتر سفر میکند و سنگینی بار رسالت خود را بر شانههای زمین میسپارد؛ آن سان که از آن موقع، شانههای زمین، در هر بهاری زخم بر میدارد و از دل زمین، گلهای سرخ رنگ میروید. لاله، پلاک رنگین کربلاست و رسالت زینب، رساندن کربلا به مقصد است. لاله، دل پاره پاره شبگرد نینواست. لاله، دل خون شده زینب است.
ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت!ای زخم خورده نینوا!ای بانوی خورشیدهای دربند!ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگهای آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک عاشورا در کوچههای تاریخ به دست فراموشی سپرده میشد.
فرارسیدن سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را خدمت تمامی شیعیان تسلیت عرض مینماییم.
یا زهرا ببین جونم بر لبه سوز عالم از داغ زینبه
دختر عزیزت تو بسترهای وایای وای
عزادار غمهای دلبرهای وایای وای
ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبه هایت را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن.ای مادر صبر وای اساس عفاف! برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش. زینب،ای زبان علی در کام وای استمرار نالههای زهرا در بیت الاحزان هستی! برخیز و با ما سخن بگو...ای قهرمان داستان کربلا! بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش.ای خواهر «تنهاترین سردار». میدانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام، خون گریه کرد؛ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا! بخوان که:کربلا میمرد اگر زینب نبود!
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده! آه از موی سپید یک شبه! …آه از دل زینب!
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد