به گزارش مجله خبری نگار، «هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد مثل روز، روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگ ساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من رهاییام را از دست دادم...». شاید همین چند سطر ابتدایی بتواند همه چیز را درباره کیفیت متن یک کتاب بگوید. اینها سطرهایی از رمان مشهور «جزء از کل است»، رمانی که توسط «استیو تولتز» استرالیایی در سال ۲۰۰۸ نوشته شد و برای این نویسنده شهرتی جهانی را به همراه داشت. شاید کمتر کسی باور میکرد که یک نویسنده با اولین اثرش به این حد از شهرت دست پیدا کند.
برخی از منتقدان مانند «ناتالیا جینزبورگ» نویسنده مشهور ایتالیایی، بر این عقیده بودند که رماننویسی در روزگار ما، بعد از رمان «صدسال تنهایی» اثر مارکز به پایان عمر خود رسیده و به عبارتی روشنتر مرده است؛ حتی جینزبورگ در توصیف رمان «صدسال تنهایی» گفته است: «اگر حقیقت داشته باشد که میگویند رمان مرده یا در حال مردن است پس در این صورت باید همگی از جا بلند شویم و به این آخرین رمان (صدسال تنهایی) سلام بگوییم».
اما بعدها نویسندگانی آمدند که با نوشتن داستانهای بلند و درخور توجه، این نظریه را نقض کردند. یکی از این نویسندگان «استیو تولتز» استرالیایی است که با نوشتن رمان درخشان «جزء از کل» ثابت کرد هنوز هم میشود به خواندن داستانهای بلند امیدوار بود.
در روزگار داستانهای کوتاه و کتابهای جیبی که با سبک زندگی مینیمال، خانههای بی حوض و حیاط و آپارتمانهای ۶۰، ۷۰ متری همخوانی دارند و همچنین در دورهای که کمتر ناشری پیدا میشود که روی یک کتاب چند صدصفحهای هزینه کند، شاید انتشار یک داستان ۷۰۰ صفحهای آن هم به قلم نویسندهای تازهکار، یک ریسک دوطرفه از جانب ناشر و نویسنده باشد. همین طور شاید باورش کمی سخت باشد که یک نویسنده در ۴۰سالگی و با اولین کتابش نامزد یکی از معتبرترین جایزههای ادبی جهان یعنی «بوکر» شود؛ اما این اتفاق برای «استیو تولتز» استرالیایی با نوشتن کتاب «جزء از کل» افتاده است.
این کتاب، حالا به خیلی از زبانهای دنیا ترجمه شده و خالقش را به یکی از محبوبترین نویسندههای جهان تبدیل کرده است تا آن جا که منتقدان و نشریات زیادی به تحسین آن پرداختهاند. «والاستریت ژورنال» درباره این کتاب نوشته است: «جایگاه جزء از کل، در کنار رمان اتحادیه ابلهان است، داستانی که انگار ولتر و ونه کات با هم نوشتهاند.» «اینت آیت کول نیوز» هم مینویسد: «شما تمام عمرتان فرصت دارید کتاب اولتان را بنویسید، اما جزء از کل، کاری کرده که بیشتر نویسندهها تا پایان عمرشانهم نمیتوانند انجامش بدهند. یک رمان فوقالعاده که به ما یادآوری میکند ادبیات تا چه حد میتواند خوب باشد. این اثر، یکی از بهترین کتابهایی است که در زندگی خواندهام.»
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد کتاب، طنز تلخی است که در سراسر داستان موج میزند که آن را به یکی از فنها و شاید بشود گفت سبک نویسندگی «تولتز» تبدیل کرده است. علاوه بر طنز تلخ و به قولی کمدی سیاه و جذابی که در داستان نهفته است نوعی اقتدارگریزی هم در کل داستان جریان دارد که قهرمان داستان از ابتدا تا انتها آن را به همراه دارد. این کتاب را میتوان به نوعی بیوگرافی خود نویسنده هم دانست که در سال ۲۰۰۸ در سیدنی استرالیا منتشرشده، «ریگ روان» و «هرچه بادا باد» از دیگر آثار این نویسنده است.
تولتز، مشاغلی ازجمله عکاسی، فروشندگی، نگهبانی، کارآگاهی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی را تجربه کرده و نوشتن رمان برایش در درجه چندم اهمیت بوده است. تولتز درجایی گفته آرزویش نویسنده شدن نبوده است. راوی کتاب جزء از کل در ابتدا «جسپر دین» است. او شروع به تعریف داستان زندگیاش میکند، ولی به ناچار پیش از آن داستان زندگی پدرش را تعریف میکند. در بخشهای زیادی از این کتاب جسپر راوی داستانی است که پدرش راوی آن است. بیشتر ماجراهای این کتاب حول محور پدر جسپر و برادر تبهکار مشهورش میگذرد.
برای مخاطبان جدی ادبیات که از خواندن داستانهای کوتاه چند صفحهای خسته شدهاند و دلشان برای یک رمان چند صد صفحهای لکزده، «جزء از کل» شاید بهترین معرفی کتاب باشد آن هم در روزهای سرد زمستان که بعید نیست تمام یک فصل درگیرشان کند.
منبع: خراسان