به گزارش مجله خبری نگار، سفر یعنی من در راهی به سوی فراموشی خویش زمینی و البته شاید رسیدن به کمالات انسانی. هرچند این دیدگاه درباره سفر، سالهاست که در پستوی ذهن بسیاری از ما مهجور مانده است، اما هنوز هستند جهانگردانی علاقهمند که کمتر تن به آسایش میدهند و سعی میکنند در رنجی دوستداشتنی، پنجه در پنجه چالشها بیندازند. «پیمان» داستان امروز، خیلی شبیه این آدمهاست.
ماجراجویی که همیشه دل به اقیانوس پرخطر و جذاب سفر میزند و سعی میکند در این تلاطم دردانهای از تجربه برای زندگیاش صید کند. مهمان شدن رایگان یا با کمترین هزینه، زندگی در کف جامعه شهری و سفر به ناشناختهها همچون داستانهای ژول ورن و سروکله زدن با انسانهایی که حتی زبان هم نمیتواند ساز تفرقه بین آنها بزند؛ تنها بخشی از چالشهایی است که با آن رودررو میشود، اما در این میان ذوق تجربه زندگی با مردم محلی به مصداق موزه زنده جامعهشناسی با فرهنگ و تاریخهای رازآلوده که سینه به سینه چرخیده همیشه باید جذاب باشد، به شرطی که شما هم تن به شوق مسافر شدن داده باشید، اما این فقط یک روی سکه است. پیمان داستان ما علاوه بر مهمان، میزبان هم هست.
او سالها تجربه استقبال از افرادی را دارد که ورای تبلیغات رسانهای، محصور جایگاه ایران میشوند و کولهبار سفر میبندند تا از نزدیکترین فاصله، نیمنگاهی به تختجمشید و بیستون بیندازند و در دامن زاگرس و البرز عکسی به یادگار بگیرند. یا شاید هم زیر رقص نور مسجد نصیرالملکاش تا آسمان بیبدیل نقش جهان اصفهانش، نقش جان خود را بیابند. هرچه که هست با ما در این پرونده زندگی سلام همراه شوید تا بیشتر با پیمان و همسر روساش از سفر، مهمانشدن و میزبانی بشنوید.
«پیمان سودمند» کارشناسی مهندسی صنایع خوانده، اما به دلیل علاقه زیاد به گردشگری، تحصیل را نیمهکاره رها کرده است. او درباره شرایط شغلیاش میگوید: «بهدنبال علاقهام در گردشگری رفتم. دوره کامل گردشگری را زیر نظر میراث فرهنگی گذراندم و تقریبا از سال ۹۲ کارهای مربوط به گردشگری و راهنمایی تور را انجام میدهم. باید بگویم که راهنمای تور عنصر مهمی است که به تنهایی میتواند بیشتر از هر صنعتی در ایران ارزآوری داشته باشد و بهتر از هر رسانهای میتواند ایران را از نظر اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و ... به دیگر مردم دنیا معرفی کند.»
«اولین سفرم بهخارج از کشور به عراق در اربعین بود و بعدش ارمنستان که تفاوت مذهب یک شوک فرهنگی جالبی برای من بود. بعد هم که گرجستان، ترکیه، آلمان، فرانسه، اسپانیا، هلند، بلژیک و روسیه (چندبار) را برای سفر انتخاب کردم.» این تور لیدر جوان کشورمان که در شیراز فعالیت میکند، با این مقدمه از کمبودها و کاستیهای این شغل در ایران هم میگوید: «راستش نه بیمه، ما تورلیدرها را میشناسد نه میراث فرهنگی و شهرداری نه حتی آژانسهای مسافرتی، اما وقتی یک توریست به ایران میآید همه این سازمانها عاجزانه به دنبال تورلیدر هستند تا آبرویشان نرود و بهاصطلاح آن جا ما میشویم سفیران فرهنگی. ولی در این دو سال کرونا نه کسی از ما خبر گرفت نه خدمات و تسهیلاتی به ما دادند. کار ما هم فصلی است. دو ماه در سال کار میکنیم، شش ماه بیکاریم. کاش میشد شرایطی مهیا شود تا با ما هم قرار داد ببندند. نه که این طور باشد که اگر خدای نکرده اتفاقی برای توریست بیفتد ما مقصر شناخته شویم.»
پیمان که تجربه سفر به صورت مهمانشدن در خانههای افراد مختلف بدون پرداخت پول یا با حداقل هزینه در کشورهای مختلف را دارد از تجربه سفر، سختی و البته تغییر عقیدهاش پس از سفر به روسیه راجع به مردم این کشور میگوید: «من هم تجربه میزبان شدن دارم و هم مهمان شدن. مثلا من تا قبل از سفر به روسیه حس میکردم مردم این کشور سرد و خشک باشند، اما بعد از تجربه سفر متوجه شدم نه تنها این تصور اشتباه است بلکه برعکس، برای من کلی تدارک غذا دیدند و حتی بلیت اتوبوس مقصد بعد را هم میگرفتند. البته باید بگویم در این سفر، خیلی چیزها را تجربه کردم از خوابیدن روی کاناپه در آشپزخانه یا خانهای که حمام نداشت بگیرید تا زندگی در آپارتمان سلطنتی در مسکو. البته این نکته را هم اضافه کنم که این سبک از سفر برای همه مناسب نیست مثلا ممکن است خانه میزبان دور از مرکز شهر باشد یا خیلی زندگی فقیرانه و سادهای داشته باشند، اما از نظر من همین چالشها، جذاباند. خود من یک بار در روسیه مهمان یک چهره مهم هوا فضای آن کشور بودم که به نوعی ایلان ماسک روسیه محسوب میشود».
«سفر به روش سکونت در خانه میزبان در کل سختی و حسنهای خودش را دارد، اما اگر دنبال راحتی و آسایش هستید اصلا گزینه مناسبی نیست». پیمان که سابقه مهمان شدن با شرایط خاص را هم دارد با توضیح این نکته در خصوص فرهنگ این سفر و شرایطاش در ایران میگوید: «آشنایی من برای این مدل سفر در ایران از طریق سایت «کوچسرفینگ» و قبل از فیلترشدن این سایت بود. این نوع سفر، فرهنگ بسیار جالبی است که شما از طریق آن میتوانید به دور از تعریفهایی که در رسانهها میشنوید با مردم محلی و با فرهنگشان آشنا شوید و ارتباط برقرار کنید. البته که روش پذیرفتن مهمان در ایران سختیهای خودش را دارد.»
«ماریا» همسر روس «پیمان» درباره ایران، تجربههای گشتوگذار در آن و مردمش میگوید
همسر پیمان که اصالتی روسیهای دارد، همانند خود پیمان عاشق سفر و طبیعت است. او که سابقه سفر به تمامی کشورهای خاورمیانه را دارد، ایران را بهشت کوهنوردی و اسکی میخواند. او در گفتگو با ما از تجربههای گشتوگذار و مواجهه با مردم ایران میگوید.
او که از اوایل جوانی سفر و خارج از خانه بودن را تجربه کرده است، میگوید: «از ۱۸ سالگی از روسیه خارج شدم و تقریبا ۱۵ سال در اروپا زندگی کردم. تقریبا میشود گفت همه جای اروپا را دیدهام، اما در ایرلند و دانمارک زندگی میکردم، مدتی هم در بلژیک و ایتالیا و بعد هم با چند دوست لبنانی و فلسطینی آشنا شدم و از آن جا بود که به خاورمیانه علاقهمند شدم و اولین بار رفتم لبنان. بعد تمام آفریقای شمالی، مغرب، الجزایر، تونس، اردن، عمان، سوریه، امارات و ایران را برای تمام فرهنگ و زبان و زیبایی تاریخیشان گشتم. در سال ۲۰۱۳ بود که برای اولین بار به ایران آمدم. بعد خیلی به زبانفارسی علاقهمند شدم و از آن جا که همیشه علاقهمند بودم در خاورمیانه زندگی کنم، بعد از پایان درس در کشور خودم به ایران آمدم و حال در دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی، ادبیات فارسی میخوانم.»
او که در دانشگاه فلسفه قانون و علومسیاسی خوانده، اما علاقه زیادی به یادگیری زبانهای مختلف به صورت خودآموز دارد، میگوید: «به زبان علاقهمندم، اما هیچ گاه در دانشگاه درس مرتبط با آن را نخواندم و معتقدم هرکسی به هرکاری علاقهمند باشد، میتواند از آن پول دربیاورد. من هم در دوران کودکی، انگلیسی یاد گرفتم، بعد فرانسوی و ایتالیایی و وقتی کنجکاو شدم شروع کردم به یادگیری عربی و بعد، چون عربی و فارسی به هم نزدیک است و از طرفی ایران هم در خاورمیانه است وقتی به ایران آمدم، خوشم آمد و با خودم گفتم دوست دارم آینده من به ایران و زبان فارسی مربوط باشد. پس به دانشگاه شیراز رفتم. هم اکنون به ترجمه از زبانها و کشورهای مختلف میپردازم و با چند کشور اروپایی و روسی کار میکنم. در ایران هم خواستم برای چند جا کار کنم، اما نشد، چون هر روز حرفشان را عوض میکردند، اما در آینده تصمیم دارم که از زبان روسی به فارسی ترجمه کنم، نه که ادبی، اما خب علمی یا آکادمیک.»
ماریا که با لهجه منحصربهفرد خودش به خونگرمی و اشتراکهای فرهنگی ایران و روس اشاره میکند، میگوید: «من متولد روسیه هستم و از آن جا که روسیه هم دارای فرهنگ شرقی است، اشتراک زیادی با کشور شما داریم. روسها هم مانند ایرانیان خیلی خونگرم و دارای تاریخ جذاب هستند، اما فرم صحبت کردنمان فرق میکند؛ ایرانیان خیلی روی اصول صحبت میکنند؛ برخلاف ما روسها که خیلی خشک و خشن و رک حرف میزنیم».
ماریا که عاشق طبیعت و کوههای ایران و البته سفر است، در پاسخ به بهترین سفرهای خود به نقاط مختلف ایران میگوید: «در ایران خیلی سفر کردم، اما بهترین خاطرات سفرم دو تاست. یکی سفر به کردستان، یکی هم کوچ با بختیاریها از زاگرس که به شدت سفر چالشی و جذابی بود، ولی باید این را بگویم من هر روز در ایران خاطره دارم، ولی بیشتر آن در دل کوه و طبیعت است، زیرا من کوهنوردم و عاشق اسکی و ایران برای من در این زمینه بهشت است، چون به هر سمتی نگاه میکنم، کوه میبینم. در کل در ایران خیلی از خارجیها خوششان میآید و از آن جا که من در دانشگاه تنها خارجی رشتهام هستم، خیلی به من کمک میکنند که من واقعا سپاس گزارم، چون من این تجربه را در دانشگاههای خارج از ایران نداشتم و خیلی برایم مهم و ارزشمند است.»
منبع: خراسان(نجات شکوندی)