به گزارش مجله خبری نگار، ایوان کلیما، رماننویس، نمایشنامهنویس و مقالهنویس سرشناس ضد کمونیست که زندگی و آثارش به شدت تحت تأثیر رژیمهای تمامیتخواه اروپای قرن بیستم قرار داشت، در سن ۹۴ سالگی درگذشت. پسرش، میخال کلیما، به خبرگزاری ČTK جمهوری چک اعلام کرد که او صبح شنبه در خانه و پس از یک بیماری طولانیمدت چشم از جهان فروبست.
کلیما که با نام اصلی ایوان کودرز در ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ در پراگ به دنیا آمد، نخستین تجربه سرکوب را در دوران جنگ جهانی دوم از سر گذراند؛ هنگامی که خانواده یهودیاش به اردوگاه کار اجباری نازیها در تِرِزینشتات منتقل شدند. برخلاف بسیاری، همه اعضای خانواده او جان سالم به در بردند.
پس از جنگ و در ۱۹۴۸، رژیم تازه کمونیستی در چکسلواکی ابتدا برای کلیما و بسیاری از قربانیان گذشته امیدبخش بود. او به همراه گروهی از نویسندگان مستعد مانند میلان کوندرا، پاول کهوت و لودویک واتسولیک به کمونیسم گرایش یافت، اما خیلی زود با واقعیت تلخ سرکوب نظام و حذف بیرحمانه مخالفان روبهرو شد.
کلیما در سال ۱۹۵۳ به حزب کمونیست پیوست، همان سالی که پدرش به دلایل سیاسی زندانی شد. او در ۱۹۶۷، پس از انتقاد علنی از رژیم در یک نشست نویسندگان، از حزب اخراج گردید.
تنها یک سال بعد، به دنبال تهاجم نظامی شوروی و متحدانش برای پایان دادن به دوره آزاداندیشی موسوم به بهار پراگ، آثار کلیما از چاپ رسمی منع شد.
کلیما پس از تحصیل ادبیات و زبان چکی در دانشگاه چارلز پراگ، به عنوان ویراستار چندین نشریه ادبی فعالیت کرد و به نوشتن داستان و مقاله برای مجلات پرداخت. او در رمانها و داستانهای چندلایهاش، از جمله اثر شاخص خود «قاضی در دادگاه» (Judge on Trial)، شرایط فرد در برابر دستگاه سرکوبگر تمامیتخواه را به تصویر کشید.
در این اثر، قهرمان داستان با پرسش اساسی مواجه است:
«آیا جامعه حق گرفتن جان کسی را دارد؟ و یک قاضی مخالف اعدام در جامعهای که آن را مطالبه میکند، چه باید بکند؟»
این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۷۹ به زبان آلمانی در سوئیس منتشر شد.
پس از بازگشت از تدریس در دانشگاه میشیگان (۱۹۶۹-۱۹۷۰)، کلیما به جریان مخالفان کمونیسم پیوست. آثارش در داخل کشورش تنها بهصورت زیرزمینی منتشر میشد.
برخلاف بسیاری از دگراندیشها، کلیما کمتر مجبور به کارهای غیرمرتبط برای امرار معاش شد، زیرا فیلیپ راث، نویسنده آمریکایی، به او، کوندرا و دیگر نویسندگان ممنوعالقلم کمک میکرد و انتشار آثارشان در آمریکا را پیگیری مینمود.
با سرنگونی کمونیستها در انقلاب مخملی سال ۱۹۸۹ به رهبری واتسلاو هاول، کلیما به طور تماموقت به نویسندگی پرداخت. از آثار شناختهشده او میتوان به «عشق و زباله» (Love and Garbage)، «پیشههای طلایی من» (My Golden Trades) و مجموعه مقالات «روح پراگ» اشاره کرد.
برخلاف داستانهای بزرگسالانهاش که اغلب فضایی کافکایی داشتند، کتابهای کودک کلیما سرزنده و بازیگوش بودند؛ از جمله فیلمنامه چند قسمت از سریال کارتونی محبوب چک، موشوله کوچک.
در سال ۲۰۰۲، هاول – که در آن زمان رئیسجمهور کشور بود – مدال «خدمت برجسته به جمهوری چک» را به کلیما اهدا کرد. او در همان سال برنده جایزه معتبر فرانتس کافکا نیز شد.
از نگاه کلیما، خروج زنده از اردوگاه نازیها مهمترین تجربه زندگیاش بود:
«فقط زندگی یا مرگ وجود دارد. هیچ چیز دیگر مهم نیست.»