کد مطلب: ۸۵۳۵۶۱
|
|
۰۹ تير ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۸

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!
چطور می‌شود که یک شخصیت نظامی این‌طور محبوب مردم کشورش باشد؟ پاسخ این سؤال را می‌توان از اشک‌های زنان و مردان و از لابه‌لای حرف‌هایشان بیرون کشید؛ حرف‌هایی که ما را به روز‌های پر اقتدار مردی می‌برد که فقط حافظ مرزهایمان نبود.

به گزارش مجله خبری نگار، امروز رواق امام خمینی (ره) و صحن و سرای حرم عبدالعظیم حسنی دو مهمان ویژه دارد. سردار سلامی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سردار محسن شانه‌ای محافظ ایشان. قبر‌ها را از ساعت‌های اول صبح آماده کرده‌اند. پرچم سبز تبرک حرم امام حسین (ع) را روی مزار انداخته‌اند و نام زیبای یا لثارات الحسین (ع) با گل‌های پرپر شده روی پارچه سبز نقش بسته است.

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

*سلام فرمانده!

مهمان‌ها یکی، یکی می‌رسند. سلامی به حضرت عبدالعظیم می‌دهند و وارد می‌شوند. از حضور مقامات و جمعی از سرداران سپاه که بگذریم، از مردم و اشک‌هایشان نمی‌توان ننوشت و نگفت. زن و مرد، پیر و جوان آمده‌اند با بچه‌های خردسالانش، با نوزادان در آغوششان. عکس سردار را در دستانشان گرفته‌اند. نوحه کجایید‌ای شهیدان خدایی از بلندگو‌های صحن و سرای حرم پخش می‌شود و اشک‌های زائران راهش را روی صورت‌ها پیدا می‌کند. چطور می‌شود که یک شخصیت نظامی این‌طور محبوب مردم کشورش باشد؟

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

فرمانده در خانه پیرزن گلستانی!

جواب این سؤال را می‌توان از اشک‌های زن و مرد و از لابه‌لای حرف‌هایشان گرفت. در مسیر رسیدن به محوطه تشییع سردار سلامی با خانم جوانی هم صحبت می‌شوم. می‌گوید از صبح زود خودش را به حرم رسانده است. پاسخ زن جوان ما را می‌برد به روز‌های پر اقتدار مردی که فقط حافظ مرزهایمان نبود؛ «چند سال قبل که در استان گلستان سیل آمد، خانه مادر و دایی‌های من در استان گلستان خیلی آسیب دید، همه زندگی‌شان رفت زیر گل. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود، سردار سلامی خودش را رساند به گلستان. از خانه‌های سیل‌زده بازدید کرد و پای حرف سیل‌زده‌ها نشست و بعد هم قول داد گفت بچه‌ها کمک می‌کنند زندگی‌تان دوباره سرپا شود. در حد حرف نبود. در مدت کوتاهی همه چیز مثل روز اول شد. آن موقع فهمیدم این سردار نظامی را اصلاً نشناخته بودم.»

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

*دختران سردار و مهمان ویژه شهید امیرعبداللهیان

خانواده شهید امیر عبداللهیان هم آمده‌اند بر مزار سردار. پدرشان امشب دو مهمان ویژه دارد. دختر شهید امیر عبداللهیان خیلی خوب حال‌وروز دختران سردار سلامی را می‌داند. دختر‌ها بابایی‌اند. وقتی بابایشان وزیر امور خارجه ایران باشد یا فرمانده سپاه و تکیه‌گاه امنیت یک ملت، این علقه و علاقه و نگرانی هزار برابر می‌شود، اما چشم دختران سردار که به جمعیت می‌خورد و ابراز ارادت به پدرانشان را که نظاره می‌کنند کمی از بار همه سال‌های دلتنگی و کم دیدن پدر سبک می‌شود. حالا دختر‌ها هر روز می‌توانند به دیدار پدر بیایند و یک دل سیر هم‌نشین مردی شوند که برای حفظ امنیت یک ملت، کمتر با خانواده‌اش بود.

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

*شکوه یک تصویر در آیینه کاری‌های حرم

پیکر فرمانده و محافظش را می‌آورند. دور ضریح طوافش می‌دهند. تابوت روی دست مردم می‌رود. تابوت مزین به پرچم ایران و تصویر سردار، در میلیون‌ها قطعه آیینه کوچک منعکس می‌شود و تصویری باشکوه و ماندگار از آیینه‌کاری‌های حرم می‌سازد. پیکر‌ها را برای اقامه نماز به شبستان می‌آورند و در چشم بر هم‌زدنی پس از اعلام اقامه نماز، صحن پر می‌شود از نمازگزاران و بعد از قرائت نماز میت، فرمانده راهی خانه ابدی می‌شود.

ماندگارترین روضه تلقین در جوار حرم سیدالکریم (ع)

«می‌بینی کار‌های خدا رو. تشییع پیکر این سرداران اسلام باید هم‌زمان شود با عزای اباعبدالله (ع). پرچم امام رضا (ع) را هم آوردند. اینها همه نشانه است که این سرداران عزیز، نوکر اهل‌بیت بودند.» صدای حاج منصور ارضی که برای خواندن تلقین سردار سلامی از بلندگو‌های صحن و سرای حرم پخش می‌شود و حاج منصور با سوز صدایش روضه امام حسین (ع) را هم چاشنی این لحظات می‌کند، چشمی را نمی‌بینی که گریان نباشد.

*همسر سردار محسن شانه‌ای

راز محبوب بودن فرمانده‌ای که فقط حافظ مرزهایمان نبود!

*من و ۴ فرزندم به فدای یک لبخند شما!

حسن‌ختام تشییع فرماندهان در جوار مزار حضرت عبدالعظیم، رجزخوانی زینب‌وار همسر سردار شهید محسن شانه‌ای است. وقت وداع با پیکر شهید شانه‌ای بچه‌های قد و نیم‌قدش، سوژه عکاسان شدند. یک طفل چندماهه، یک دختر سه‌ساله که درک زیادی از این فراق ندارند و دو فرزند دیگر که مثل مادرشان زینب‌وار دور تابوت پدر حلقه زده‌اند. حالا مادر با چفیه‌ای که نماد فلسطین است جلوی دوربین‌ها می‌رود. نه صدایش می‌لرزد نه بغضی در گلو دارد. استوار مثل کوه کلمات بر زبانش جاری می‌شود؛ صلابتی که حجت را بر دشمن تمام می‌کند؛

*رجزخوانی همسر سردار شهید محسن شانه‌ای:خدایا این قربانی قلیل را از ما بپذیر!»

«امروز آمده‌ایم وداع کنیم، اما نه با پیکری بی‌جان بلکه با شهیدانی زنده! با کوهی از غیرت! با مردی که بی‌صدا زیست، اما با صدایی بلند رفت.

من امروز اینجا ایستاده‌ام در قامت همسر شهید، اما نه با زانوانی خم، بلکه با سری برافراشته!

مسعود عزیزم! تو در راه خدا رفتی تا ما بمانیم. تا عزتمان، تا غیرتمان و امنیت مان بماند. دشمن خواست ما را بترساند و گمان کرد که با ترور و تهدید ما عقب می‌نشینیم. اما‌ای صهیونیست جنایت‌کار بدان! ما، از خون حسینیم. ما ملت امام حسینیم و الگوی ما همان بانوی صبر و ایثار است که بعد از کربلا و بعد از عاشورا و بعد از آن واقعه عظمی فرمود ما رایت الا جمیلا!

آقاجان! رهبر عزیزتر از جانم. امر به جهاد فرزندآوری گفتید لبیک گفتیم! امر به جهاد تببین گفتید لبیک گفتیم. امر به تولید ملی گفتید لبیک گفتیم! و اکنون در جهاد با دشمن جنایت‌کار نه‌تنها همسر جوانم، بلکه من و ۴ فرزندم به فدای یک لبخند شما! و در آخر به تاسی از بانوی بزرگ و صبر و استقامت یک جمله می‌گویم خدایا این قربانی قلیل را از ما بپذیر!»

منبع: فارس
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر