به گزارش مجله خبری نگار، شب چهارم محرم است؛ شب حر. شب کسی که شاید در آن زمان گمان نمیکرد هزار و چهارصد سال بعد در وصف وقایع کربلا، جایی برای او هم باشد. معنای نامش را که جستوجو کنیم، آزادگی است و همین هم او را به جایگاهی رساند که حالا جایی در روضههایمان برای او باشد و احتمالا بسیاری از ما آرزوی «حر» شدن داشته باشیم و بخواهیم حر زمانه خود باشیم.
اما انتخاب آزادگی برای او آسان نبود. او فراتر از یک قهرمان، تصویری زنده از کشمکش درونی بود؛ مردی که بین وظیفه و وجدان گیر افتاده بود و این دگرگونی، او را به الگویی جاودانه بدل کرد.
روضه امشب، روضه نیست؛ درسی از انسانیت است؛ درسی از این که همه میتوانند حر باشند به شرطی که از کشمکشهای درونی سربلند بیرون بیایند. این تردیدها چه بودند؟ میتوانید کتاب «بگذار اسبت بتازد» را بخوانید تا کمی خود را جای حرابن ریاحی بگذارید.
کتاب «بگذار اسبت بتازد» نوشته محبوبه زارع، روایتی داستانی و در عین حال تاریخی است که زندگی حر بن ریاحی، شخصیت برجسته واقعه کربلا، را در محور اصلی خود قرار داده است. داستان از نقطهای آغاز میشود که حر فرماندهی سپاه هزار نفره را دریافت میکند؛ مقطعی سرنوشتساز که او را درگیر شک و تعارض درونی میکند و به دنبال پاسخی برای این دوگانگی تلاش میورزد.
محبوبه زارع با زبانی روان و تاثیرگذار، تلاش کرده تا از دل تاریخ، چهرهای زنده و ملموس از حر بسازد؛ مردی که نه تنها سردار سپاه دشمن است، بلکه انسانی پر از تردید، کشمکش و تکامل است. کتاب با ساختاری منظم در نوزده بخش یا وادی، خواننده را قدم به قدم به درون جهان ذهنی و روانی حر میبرد؛ وادیهایی که هر یک نمایانگر مرحلهای از مسیر تحول او هستند؛ از وادی «زین» و «یاد» گرفته تا «عطش»، «تصمیم» و نهایتاً «وصل».
زارع درمورد شاعرانه بودن متن گفته است: من ادبیات را با غزل و عالم شعر شروع کردم، اما مدتی بعد زمانی که وارد متون آیینی و ادبی شدم، دغدغه اصلیام به داستان کشیده شد و بیشتر آثارم در این رده خلق شد. برای همین جانمایه و روح شعر در قلمم همیشگی بوده و خواهد بود. این اثر که خود حکایتی خاص دارد چرا که به نظر من نفس وجود شخصیتی، چون حر درواقعه عاشورا یکی اززیباترین شاعرانگیهای این واقعه است.
از ویژگیهای برجسته این اثر، تلفیق تحلیلهای لحظه به لحظه با نثری هنرمندانه و خواندنی است که توانسته حس و حال پیچیده شخصیت حر و فضای تاریخی آن دوران را به زیبایی منتقل کند. روایت کتاب، از زبان خود حر شکل گرفته و دو عنصر محوری یعنی اسب و مادر، نماد همراهی و پشتوانه عاطفی او را برجسته میسازند.
کتاب در عین حال، روایتگر ادامه مأموریت مسلم بن عقیل از زبان حر است؛ تلاشی برای انصراف امام حسین (ع) از حرکت به سوی کوفه که در نهایت با تحول روحی حر به نقطه عطف خود میرسد. جریان ذهنی و تاریخی حر به خوبی در این اثر منعکس شده و خواننده همراه با او، گذشته، حال و سرنوشت را مرور میکند.
«بگذار اسبت بتازد» نه تنها داستان یک شخصیت تاریخی، بلکه تصویری از معمای بزرگ انسانیت است؛ تصویری از انتخاب، تکامل و آزادگی که محبوبه زارع در قالب نثری جذاب و روایتی دقیق، به آن جان بخشیده است.