به گزارش مجله خبری نگار، در نخستین مداخله مستقیم آمریکا از زمان آغاز جنگ، واشنگتن مدعی است که جنگندههای پنهانکار B-۲ این کشور، سه تأسیسات هستهای در فردو، نطنز و اصفهان را هدف حمله قرار داده است.
آمریکا میگوید که این حمله شبانه با استفاده از بمبهای نفوذی صورت گرفته و تهران اعلام کرده است که این مراکز از پیش تخلیه شده بودند و اورانیوم غنیشده به مکانهای امن منتقل شده است؛ موضوعی که تردیدهایی درباره میزان موفقیت این عملیات و ابعاد واکنش ایران برانگیخته است.
بر اساس تحلیل پایگاه خبری-تحلیلی «الخنادق»، پاسخ سریع و حسابشده ایران این پیام را دربرداشت که هرچند حمله مستقیم و قدرتمند بود، اما نه غافلگیرکننده بود و نه توانست توانمندیهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران را فلج کند.
الخنادق نوشت که بهنظر میرسد تهران از پیش، خود را برای خروج از وضعیت «منطقه خاکستری» و ورود به فاز رویارویی آشکار آماده کرده است. با توجه به ابزارهای گوناگون منطقهای که در اختیار دارد، ایران اکنون قادر است مسیر تحولات آینده را تا حدود زیادی تعیین کند.
طبق این تحلیل، یکی از این ابزارها، یمن است. صنعاء که در سالهای اخیر به میدان آزمایش بمبهای نفوذی آمریکا تبدیل شده بود، اینبار نهتنها بهعنوان یک جبهه پشتیبانی، بلکه بهعنوان بخشی از پاسخ منطقهای منسجم وارد میدان شده است. سخنگوی نیروهای مسلح یمن، سرتیپ یحیی سریع، هشدار داده که ورود آمریکا به جنگ علیه ایران، با پاسخ مستقیم در دریای سرخ و هدف گرفتن کشتیهای آمریکایی همراه خواهد بود.
الخنادق در ادامه با اشاره به موضع اسرائیل مینویسد که رژیم صهیونیستی طی هفتههای گذشته حملات تدریجی خود به ایران را با شعار «نابودی برنامه هستهای»، ضربه به توان موشکی و حتی تغییر نظام آغاز کرده بود، اما بهتدریج از این اهداف عقب نشست. این عقبنشینی، چه در شدت حملات و چه در سطح ادعاها، نشاندهنده ناکارآمدی راهبرد محدود اسرائیل بود و موجب شد تلآویو فشار مضاعفی بر واشنگتن وارد کند تا مستقیماً وارد درگیری شود.
حمله آمریکا در این چارچوب تلاشی برای ترمیم وجهه آسیبدیده بازدارندگی اسرائیل بود. به اعتقاد برخی تحلیلگران، این اقدام نقطه اوج راهبرد موسوم به «فشار حداکثری» است که نه با هدف نابودی کامل، بلکه برای تحمیل عقبنشینی سیاسی و توافقی جدید بر تهران صورت گرفته است؛ توافقی که ایران را به عقبنشینی در حوزه هستهای وادارد، در برابر دریافت تضمینهایی برای جلوگیری از تشدید درگیریها.
با این حال، این مداخله نظامی در داخل آمریکا نیز بیواکنش نماند. بسیاری از دموکراتها و حتی برخی جمهوریخواهان، مشروعیت این اقدام را زیر سؤال بردهاند؛ چرا که این حمله نه مجوز کنگره را داشته و نه ذیل اقدام اضطراری دفاعی تعریف شده است. روزنامه واشنگتنپست از وجود اختلافنظر درون دولت ترامپ درباره زمان و سودمندی این عملیات خبر داده و خبرگزاری رویترز آن را «قمار بزرگ» رئیسجمهور آمریکا توصیف کرده است.
برخی تحلیلگران نیز این عملیات را «نمادین» توصیف کردهاند؛ اقدامی محدود برای دستیابی به دستاوردهای سیاسی، بدون ورود آمریکا به یک جنگ تمامعیار. در این چارچوب، اسرائیل خود را مقتدر نشان میدهد، ترامپ در برابر پایگاه رأی خود قاطع جلوه میکند و ایران نیز تنبیه میشود، بدون آنکه وادار به واکنشی گسترده و شدید شود.
در حال حاضر، جزئیات دقیق خسارات ناشی از حمله اعلام نشده است. آمریکا مدعی است که اهدافش را با دقت کامل زده است، در حالی که ایران اعلام کرده که این مراکز پیشاپیش تخلیه شدهاند و خسارت مهمی به آنها وارد نشده است. واقعیت، بهاحتمال زیاد، میان این دو روایت قرار دارد و میزان واقعی آسیبها، نوع واکنش تهران را تعیین خواهد کرد؛ چنانچه خسارات گسترده باشد، پاسخ ایران میتواند مستقیم و شدید باشد و در غیر اینصورت، تهران ممکن است به واکنشی متقارن و محدود بسنده کند.
در نهایت، به عقیده الخنادق، آنچه در ۴۸ ساعت گذشته رخ داده، صرفاً گامی دیگر در مسیر تنش نیست، بلکه بهمعنای پایان وضعیت مبهم و آغاز رسمی مرحلهای جدید از رویارویی است. مرحلهای که میتواند به درگیریهای چندجبههای از خلیج فارس تا دریای سرخ بینجامد یا در قالب تقابل محاسبهشده و محدود باقی بماند.