کد مطلب: ۷۵۹۱۰۷
|
|
۰۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۳:۵۲

پافشاری رهبر طالبان بر ترک تحصیل دختران چه دلیلی دارد؟

پافشاری رهبر طالبان بر ترک تحصیل دختران چه دلیلی دارد؟
در نگاه طالبان وظیفۀ زن شوهرداری و زایمان و نگهداری از فرزندان است؛ نهایتا در حد ضرورت تا پایان دبستان درس بخواند؛ ولی تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی را مانع انجام وظایف اصلی زن می‌دانند.

به گزارش مجله خبری نگار،هومان دوراندیش در عصر ایران نوشت: در خبر‌ها آمده بود که یکی از مقام‌های ارشد حکومت طالبان- شیرمحمد عباس ستانکزی معاون سیاسی وزارت خارجۀ افغانستان - طی سخنانی از رهبر طالبان خواسته است ممنوعیت تحصیل برای زنان و دختران افغانستانی را لغو کند.

شیرمحمد عباس ستانکزی در ویدئویی که در حساب رسمی خود در شبکه «ایکس» هم منتشر شده گفت: «ما بار دیگر از رهبری می‌خواهیم که در‌ها به روی آموزش را باز کند. ما اکنون به ۲۰ میلیون نفر از جمعیت ۴۰ میلیونی افغانستان ظلم می‌کنیم و همه حقوق آنها را سلب می‌کنیم. چنین چیزی در شریعت اسلام نیست، بلکه انتخاب شخصی ماست.»

رهبر گروه اسلام‌گرای افراطی طالبان، هبت‌الله آخوندزاده است که به دستور وی از سپتامبر سال ۲۰۲۱ دبیرستان‌های دخترانه در افغانستان تعطیل شده و ورود دختران به دانشگاه نیز ممنوع شده است. دختران افغانستانی فقط می‌توانند تا پایان دبستان، یعنی تا کلاس ششم، درس بخوانند.

فلسفۀ این ممنوعیت در این نگاه ریشه دارد که وظیفۀ زن شوهرداری و زایمان و نگهداری از فرزندان است؛ اما، چون معمولا ضرورت ایجاب می‌کند زنان سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، پس بد نیست که زن تا پایان مقطع تحصیلی دبستان درس بخواند؛ ولی تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی، مانع انجام وظایف اصلی زن است.

در نگاه اینان، چون در دورانی که دین اسلام در حجاز و سایر مناطق جهان گسترش یافت، از مدارس دخترانه خبری نبود و دختران غالبا کمی پس از بلوغ، ازدواج می‌کردند و فرزندآوری‌شان از همان سنین نوجوانی آغاز می‌شد اکنون نیز ضرورتی به مدرسه دخترانه نیست.

آنان دل بسته دورانی هستند که دختران در نوجوانی ازدواج می‌کردند و تا ۲۵ سالگی معمولا سه یا چهار فرزند زاییده بودند و وظیفه‌ای جز خدمت به شوهر و فرزندانشان نداشتند و البته به عنوان یک زن، حقوقی هم داشتند.

یک دختربچه کلاس ششم یا دورۀ تحصیلی دبستان را در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی به پایان می‌رساند. امروزه که طالبان به تحصیلات دبستانی زنان رضایت داده‌اند، انتظار دارند دختران حداکثر پس از اتمام دورۀ دبستان ازدواج کنند و در سنین ۱۵ یا ۱۶ سالگی اولین زایمان‌شان را انجام دهند.

در این صورت بدیهی است که درس‌خواندن در مقطع تحصیلی دبیرستان، اولا کار آسانی برای زک زن جوان نیست، ثانیا او را از وظایف اصلی‌اش، یعنی شوهرداری و بارداری و زایمان و فرزندپروری، منحرف می‌کند؛ بنابراین عجیب نیست که رهبر طالبان در برابر درخواست شیرمحمد عباس ستانکزی و در برابر انتقادات جامعۀ جهانی تا به حال مقاومت کرده و حق تحصیل زنان در دبیرستان و دانشگاه را به رسمیت نشناخته است.

هبت‌الله آخوندزاده حتی اگر تحت فشار‌های خارجی و داخلی مجوز حضور زنان در دبیرستان را صادر کند، بعید است به تحصیلات دانشگاهی زنان رضایت دهد؛ چراکه تحصیلات دانشگاهی ممکن است ازدواج و فرزندآوری زنان تحصیلکردۀ افغانستان را تا ۲۲ سالگی یا حتی ۲۵ سالگی به تاخیر بیندازد و این از نظر رهبر طالبان و بسیاری از مردان سنتی افغانستان چیزی شبیه فاجعه است!

حکومت طالبان خواستار آن است که از سوی جامعۀ جهانی به رسمیت شناخته شود ولی سازمان ملل تاکید کرده است که به رسمیت شناختن حکومت طالبان در افغانستان، آن هم در حالی که ممنوعیت تحصیل و اشتغال زنان همچنان پابرجاست و زنان نمی‌توانند بدون سرپرست مرد در انظار عمومی بیرون بروند، غیرممکن است.

در چند سال اخیر، ولادیمیر پوتین بار‌ها در انتقاد از جهان غرب، مداخله در امور داخلی کشور‌ها را محکوم کرده است. مثلا در بهمن ماه ۱۴۰۰ پوتین و شی جین پینگ رئیس جمهور چین در آستانۀ برگزاری المپیک زمستانی پکن با انتشار بیانیه‌ای، از مداخلۀ جهان غرب در امور داخلی سایر کشور‌ها انتقاد کردند.

این بیانیۀ رهبران چین و روسیه ناظر بر تحریم المپیک زمستانی پکن از سوی کشور‌های غربی بود؛ تحریمی که دلیلش رفتار دولت چین در قبال مسلمین اویغور در این کشور بود. پوتین و شی جین پینگ نحوۀ رفتار دولت چین با مسلمانان اویغور را جزو "امور داخلی چین" می‌دانند و موضع‌گیری غرب علیه رفتار چین با اویغور‌ها را مصداق مداخله در امور داخلی چین قلمداد می‌کنند.

منتقدین اویغورها، که در واقع مدافع عملکرد دولت چین در قبال اویغور‌ها هستند یا دست کم نسبت به آن بی‌تفاوت‌اند، ایغور‌ها را مسلمانانی داعشی‌صفت توصیف می‌کنند. این اتهام شاید گوشه‌ای از واقعیت قوم اویغور را بازتاب دهد، ولی قطعا تمام واقعیت را شامل نمی‌شود.

کافی است به موسیقی اویغور‌ها و رقص‌های بسیار هنرمندانۀ زنان و مردان اویغور در همین فضای مجازی توجه کنیم تا دریابیم این قوم از جنس داعش نیستند. داعشیان دشمن رقص و موسیقی‌اند و اویغور‌ها در این زمینه تبحری ستودنی دارند.

ولی فرض کنیم اویغور‌ها داعشی‌مسلک و تجزیه‌طلب‌اند و چهار صباح دیگر هم موفق شدند قسمتی از چین را تبدیل کنند به کشور خودشان. در این صورت، اگر آنها به سبک و سیاق داعش حکومت کنند، آیا هیچ کشور یا نهادی حق ندارد در "امور داخلی ایغورها" مداخله کند؟

فرض مربوط به ایغورها، در مورد طالبان جامۀ واقعیت به تن کرده. در افغانستان حکومت به طالبان رسیده و طالبان هم مثل پوتین و شی جین پینگ خواهان آن‌اند که جامعۀ جهانی، به ویژه جهان غرب، در امور داخلی کشورشان مداخله نکند تا آنها آزادانه هر چه خواستند، انجام دهند!

ولی خوشبختانه زمام امور جهان به دست افرادی از این دست نیست. یعنی چنین حاکمانی بابت نحوۀ حکم رانی‌شان با موضع‌گیری جامعۀ جهانی مواجه می‌شوند. اگر قرار بود هر کشور جزیره‌ای جداافتاده باشد و هیچ یک از این جزایر حساسیتی نسبت به "امور داخلی" سایر جزایر نداشته باشند، پس چه دلیلی داشت سازمان ملل متحد تشکیل شود و اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و انواع و اقسام معاهدات جهانی تدوین شوند؟

گلوبالیسم، که در سال‌های اخیر کیسه‌بوکس انتقادات نیرو‌های افراطی در سراسر جهان شده، معنایی ندارد جز جهانی‌شدن ارزش‌هایی که در پیشرفته‌ترین کشور‌های جهان کنونی بر مسند قبول نشسته‌اند؛ ارزش‌هایی برآمده از لیبرالیسم، که البته مقبول هبت‌الله آخوندزاده نیستند ولی تحقق شان به سود دختران و زنان در افغانستان و پاکستان و هر کجای این جهان انسانی است.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر