به گزارش مجله خبری نگار، به ندرت معلمی پیدا میشود که جلو روی کودک بگوید او را دوست ندارد؛ بنابراین اگر کودک شما چنین چیزی را میگوید این برداشت خودش است. شاید هم درست باشد، چون معلمان هم مثل بقیهی ما به سختی میتوانند احساس واقعی خود را پنهان کنند و کودکان هم موجودات باهوشی هستند ولی ممکن است این امر حقیقت نداشته باشد فقط به خاطر اینکه معلم یکی دوبار با کودک بداخلاقی کرده نباید تصور کرد که معلم فرزند شما را دوست ندارد.
البته بعضی روشهای تدریس و شخصیتها ممکن است در مورد انواع معینی از کارآموزان موفقیت آمیز و مطلوب باشند و بقیه ممکن است چنین نباشند. با وجود این شایسته است که با کودک خود به کندوکاو در علل آن بپردازید به ویژه در مورد آنچه باعث شده است او احساس کند که دوستش ندارند. شاید او فقط احساس میکند که معلم به او اهمیت نمیدهد.
زمانی که کودک به هر دلیلی ناراحت و غمگین است کارش، دوستی هایش، یا رفتارش ممکن است رنج آور باشد؛ بنابراین در میان گذاشتن این موضوع با کسی در مدرسه یا با هر کس دیگری که از نزدیک با او سرو کار دارد به حل این مشکل کمک خواهد کرد.
ما حتی وقتی قبول میکنیم که گفتن این موضوع به کسی میتواند کمک کند تصمیم گرفتن در مورد آن ابدا آسان نیست و نمیدانیم که این کار را چه موقع در کجا و چگونه انجام دهیم. غالبا شهامت خاصی میخواهد که با مدرسه وارد گفتگو شویم به ویژه اگر تصور کنیم که مدرسه در این امر دخیل بوده است. دلایل متعددی برای اینمسئله وجود دارد شاید میترسیم که ما را سرزنش کنند ممکن است تصور کنیم اگر چیزی بگوییم در پروندهی ما ثبت خواهد شد و علیه ما یا کودکمان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ممکن است ترجیح دهیم این اطلاعات محرمانه باقی بماند. شاید در مورد خودمان از برچسب سمج، بدپیله، یا حمایت کنندهی افراطی یا آدم عصبانی بترسیم. حتی والدینی که خودشان معلم هستند ممکن است وقتی به تلفن نزدیک میشوند یا در راهروی مدرسه با طرف دفتر میروند که ناراحتی فرزندشان را گزارش کنند دچار ترس و تردید شوند. برای آسانتر کردن این ارتباط، راههایی وجود دارد.
بهتر است از قبیل، قرار ملاقات بگذارید. هنگامی که دربارهی چیزی احساس ناراحتی شدید میکنید دست به کار شدن عاقلانه نیست.
وقتی قرار ملاقات میگذارید بگویید که منظورتان چیست مثلا یک موضوع خصوصی است یا این روزها پسرم سرحال نیست و میخواهم دربارهی او صحبت کنم.
خودتان را آماده کنید. قبلا فکر کنید که چطور باید بعضی چیزها را بیان کنید.
برای موضوعاتی که میخواهید بگویید اولویت تعیین کنید و نخست با مهمترین آنها آغاز کنید. شروع گفتگو با چیزهای کم اهمیتی که تنها به دلیل بی خطر بودن آنها میخواهید حرفتان را با آنها آغاز کنید معقول نیست، چون ممکن است مسائل مهمی که واقعا در نظر دارید در مورد آنها به بحث بپردازید فراموش شوند. یک بار دیگر در مورد مطالبی که میخواهید به عنوان مقدمه بگویید فکر کنید به ویژه آنهایی که ممکن است باعث برخورد شود، چون امکان دارد این گفتهها معلم را در حالت دفاعی قرار دهد.
از حاشیه روی خودداری کنید. از مطالبی که میخواهید ارائه کنید فهرستی تهیه کنید و از مراجعه به آن نهراسید.
از دادن حکم و دستور به معلم که چه کار کند خودداری کنید و نگویید که فرزندتان در خانه چگونه کار میکند. گفتن این جمله که تام موقعی که میبیند میتواند صفحهی اول را به خوبی بخواند با روحیهی بهتری به خواندن ادامه میدهد، بهتر از آن است که بگویید: کتابهایی که شما میدهید به خانه بیاورد او را کاملا دلسرد میکند.
این مهم است که به خاطر داشته باشید تندرستی، شادی و آیندهی کودک ما باید مقدم بر هر چیز دیگر و بالاتر از هرگونه ناراحتی و شرمندگی شخصی باشد. مدرسه و درس و مشق کودک باید در اولویت قرار داشته باشد. داشتن هدف مشترک باید کمک کند تا هر دو طرف (معلم و والدین) مشکل را به کمک یکدیگر حل کنند. ما انتظار داریم که اطلاعات در فرایندی دوطرفه رد و بدل شوند. معنای همکاری خانه و مدرسه همین است.
برحسب معمول بهتر است نخست با معلم کودک تماس گرفته شود و تنها زمانی بهمدیر مدرسه مراجعه شود که مراجعه به معلم مربوط، رضایت بخش نبوده باشد. همیشه به خاطر بسپارید که شما در مورد فرزندتان صاحب نظر هستید حق دارید نگران او بوشید و در صدد رفع هرگونه نگرانی او برآیید.
هنگامی که دست به کار میشوید به دقت فکر کنید که آیا بهتر است موضوع را به فرزندتان بگویید یا نه. گاهی اوقات بهتر است موضوع را پیش خودتان نگه دارید. گرچه در بیشتر موارد کودکان از در میان گذاشتن واقعیت با آنان خرسند میشوند و برای آن ارزش قائلند. این موضوع در آنچه خواهید گفت اثر خواهد گذاشت. در ضمن این کار باعث میشود آنان احساس مشارکت کنند نه اینکه ناراحت و مشکوک شوند.
سعی کنید نسبت به علائم اولیهی مشکلات حساس باشید. کودکان هر چه بیشتر دچار تنش و فشار روانی بشوند از نظر عاطفی بیشتر به ایمنی نیاز خواهند داشت. کاری کنید که آنان برای شما اهمیت قائل شوند تعارض خانوادگی آنان را با دیگران به حداقل برسانید. بگذارید بدانند که شما آنان را برای خاطر خودشان قبول دارید نه به این دلیل که چه کاری میتوانند انجام دهند. آنان باید برای خودشان درس بخوانند نه برای خوشحال کردن شما.
از کودکان پشتیبانی کنید با دادن چیزهای خوردنی که دوست دارند با گوش دادن به حرف هایشان در حین درس خواندن و با پرسیدن اینکه آیا مشکلی دارند یا نه با پیدا کردن یک دوست یا همسایه که بتوانند با او درد و دل کنند و دربارهی هر چیزی که ممکن است گرفتارشان کند حرف بزند. کمکشان کنید تا برای مطالعه یا مرور درس هایشان برنامه ریزی کنند.
بگذارید آنها به هر روشی که برایشان مناسبتر است مطالعه کنند. هر کودک با دیگران تفاوت دارد: بعضیها دوست دارند شبها تا دیر وقت کار کنند برخی دیگر علاقه دارند صبح زود از خواب برخیزند. بعضیها ترجیح میدهند در زمانهایی کوتاه کار کنند عدهای دوست دارند به مدتی طولانیتر کار کنند و سپس وقت تنفس کاملتری داشته باشند. داشتن زندگی اجتماعی یا مشاغل پاره وقت ممکن است با مسئولیتهای کاری کودکان سازگار باشد؛ بنابراین حتی الامکان به آنان اجازه بدهید پس از گفتگو با شما خودشان تصمیم بگیرند. سعی کنید به توانایی آنان در موفقیت اعتماد داشته باشید و به آنها فشار نیاورید. تحت فشار قرار دادن کودک بی اعتمادی را نشان میدهد و شکلی از اعمال زور است. دو قاعدهی سوء استفاده از قدرت را به یاد آورید. هر چه بیشتر آن را به کار ببرید بیشتر آن را از دست میدهید و همان چیزی را که از آن میترسید به چنگ میآورید.
اگر تصور میکنید که از قدرت خود بیش از حد استفاده میکنید سعی کنید انتظارات خود را دوباره ارزیابی کنید. از خودتان بپرسید واقعا چه چیزی مهم است و بدانید راههای مختلفی وجود دارد که کودکان از آن طریق میتوانند زندگی موفق و شادی داشته باشند.
منبع:اینفو