به گزارش مجله خبری نگار،پنه لوپه کروز هنرپیشهی مشهور فیلمی به نام «وسوسه ام نکن» (Don’t Tempt Me) دارد که در آن نقش پیشخدمت یک کافه را بازی کرده که مشتریان زیادی دارد. در این فیلم از این موقعیت به عنوان نمونهای از مراحل جهنم استفاده شده بود، چون سر و کار داشتن با مردم میتواند یک امتحان تمام عیار باشد.
ما هم میخواهیم از بدقلقترین انواع مشتری صحبت کنیم که فروشندهها یا ارائه دهندگان خدمات بعد از مواجهه با آنها به قرص آرام بخش نیاز پیدا میکنند. شاید یکی از دوستان تان را میان شان پیدا کنید یا حتی شاید هم خودتان را.
اینها همیشه ناراضی اند. شما را به شکایت رسمی تهدید میکنند و میگویند از کار بیکارتان خواهند کرد. بهتر است از مقابلهی مستقیم با آنها خودداری کنید و به شیوهی عاقلانهای با آنها صحبت کنید.
بعضی مشتریها میخواهند همهی کارها هر چه زودتر انجام شود. خدمات دهنده هم از وقت شخصی اش میزند تا خواستههای آنها را برآورده کند، کاری که هیچ ضرورتی ندارد. یا معلوم میشود تا موعد تحویل کار چند روز بیشتر باقی نمانده است. معمولاً طراحان و کارشناسان حوزهی تبلیغات قربانی این دست آدمها میشوند.
این دست مشتریها نمیدانند چه میخواهند. آنها همیشه یک چیز دیگر میخواهند و در آخر هم بدون خرید کردن فروشگاه را ترک میکنند.
جملهی معروف شان، حتی اگر آن را به زبان نیاورند این است که «خودم بهتر میدانم». این دست مشتریها دائم به متخصص کار میگویند که چه کند و چه نکند و در آخر هم میگویند این چیزی نیست که میخواستند.
اینها همیشه سعی میکنند با بقیه متفاوتها باشند. مثلاً در کافه ممکن است سفارش عجیبی دهند و در آخر هم ناراضی باشند.
شعار آنها این است: «اگر مجانی بود هر چه بیشتر بهتر.» این آدمها در سفر یک حوله با خود نمیبرند، اما با همهی حولههای هتل به خانه برمی گردند. به همین خاطر هم هست که از بوفهی رستورانها خیلی خوش شان میآید.
یکی از آداب معاشرت، تأخیر نداشتن و هدر ندادن وقت دیگران است. با این حال، این دست مشتریها همیشه و همه جا تأخیر دارند. بالا رفتن سن هم تغییری در آنها ایجاد نمیکند. این آدمها نه فقط به مطب دکتر و آرایشگاه، بلکه به مراسم عروسی خودشان هم دیر میرسند.
این آدمها معمولاً خونگرم اند، اما یک ایراد دارند. وقتی شروع به حرف زدن، تا داستان تمام زندگی شان را نگویند دست بردار نیستند و احتمالاً هم در آخر چیزی نمیخرند. هر جایی ممکن است با آنها مواجه شوید، چه در داروخانه و چه در سوپرمارکت.
آنها عاشق آن هستند که بگویند «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». آنها واقعاً نمیتوانند درک کنند که چرا نباید تخفیف زیادی بگیرند و از سود فروشنده کم نکنند و همیشه فکر میکنند همه چیز خیلی گران است.
آنها معتقدند فروشنده یا خدمات دهنده مثل درمانگرها یا مشاورهای رایگان هستند. کسانی که در آژانسهای املاک و مسافرتی کار میکنند بیشتر با این دست مشتریها سر و کار پیدا میکنند. مثلاً اگر در اتاق هتل شان حولهی تمیز نباشد این شخص پرتوقع فوراً به شما زنگ میزند حتی اگر ساعت، یک ِ نیمه شب باشد.
بعضی فروشندهها و خدمات دهندهها مثل کسانی که در آژانسهای املاک کار میکنند مبلغی را به عنوان کمیسیون دریافت میکنند؛ و وقتی مشتریای که چند خانه را دیده قرار است تصمیمش را بگیرد، اما در نهایت نظرش را عوض میکند، موقعیت ناخوشایندی رقم میخورد.
این دست مشتریها شاید واقعاً قصد خریدن داشته باشند، اما از فروشندههایی که میخواهند آنها را راهنمایی کنند خوش شان نمیآید و فکر میکنند آنها را وادار به خریدن چیزی میکنند که دل شان نمیخواهد. آنها معمولاً بی توجه به فروشندهها وارد فروشگاه میشوند و دست خالی آنجا را ترک میکنند، چون نمیتوانند خودشان چیزی را انتخاب کنند.
بعضیها اعتقاد دارند پرداخت با تأخیر هزینهی چیزی که خریده یا خدماتی که دریافت کرده اند امری عادی است. جالب آنکه ممکن است بین آنها افراد ثروتمند هم باشد. معمولاً تعمیرکارها گرفتار این دست آدمها میشوند.
اینها هیچ تبلیغی را از دست نمیدهند. هرچه تخفیف خورده باشد را میخرند حتی اگر از آن چیز خوش شان نیاید یا نیازی به آن نداشته باشند. آنها دنبال گرفتن تخفیف بیشتر هم هستند حتی اگر آن چیز از قبل تخفیف خورده باشد.
آنها دنبال ارزانی اند نه کیفیت. دنبال تبلیغ اند و برایشان قابل درک نیست که چرا کار یک متخصص با تجربه گرانتر است. در آخر هم شکایت دارند که چرا موها یا ناخن هایشان به اندازهی کافی خوب نشده.
منبع:روزیاتو