کد مطلب: ۵۱۳۴۸۷
|
|
۲۲ مهر ۱۴۰۲ - ۰۳:۳۸

معمار پدرسوخته و عمارتِ ضدّ بادِ او!

معمار پدرسوخته و عمارتِ ضدّ بادِ او!
اندر احوالات قبله عالم

به گزارش مجله خبری نگار، دوشنبه، اول رجب ۱۳۰۶ * - صبح رخت پوشیدیم و سوار شدیم تا برویم به یاتری. باد از عقب سر می‌آمد و گرد و خاک زیادی بود که آدم خفه می‌شد. معرکه‌ای بود. راه تا یاتری یک فرسنگ و نیم است. چون مال امین‌السلطان مرحوم بوده، به آن می‌گویند امین‌آباد؛ اما مردمش هنوز «یاتری» می‌گویند. باغ و عمارتی در آن هست. خانوار کمی در آن زندگی می‌کنند. خانه‌هایشان جور غریبی است؛ دور تا دور است، مثل یک قلعه که میانش باز باشد. تکیه نو و خوبی ساخته‌اند و آب خنکی هم دارد با یک آب انبار زیبا.

گفتیم روی آب انبار تخت عزیزالسلطان را بگذارند و چادر بزنند. خودمان خوشمان نیامد برویم وسط میدان، گفتیم سر تپه عمارتی است و برویم آن‌جا. رفتیم، اما هوایش خیلی خفه‌است. معلوم نیست معمار پدرسوخته چطور این را ساخته که باد داخل آن نمی‌شود. گفتیم وسایل را ببرند بالای بام عمارت، آن‌جا بهتر بود. از بالای بام می‌شد همه جا را دید؛ اما باد نمی‌گذاشت راحت باشیم.

نوکر‌ها آمدند و پرسیدند که چقدر قصد ماندن داریم؟ می‌خواستیم دو سه روزی بمانیم، ولی این باد پدرسوخته نمی‌گذارد. شب آمدیم بیرون شام بخوریم، آن قدر باد زیاد بود که نفهمیدیم غذا خوردیم یا باد! باران هم لکه لکه شروع به باریدن کرد. گفتیم فردا جمع کنند که برویم جای دیگر.

برچسب ها: تاریخ
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر