به گزارش مجله خبری نگار،روان سنجی یک توانایی روانی است که در آن فرد میتواند با لمس تاریخچه یک شی تاریخ آن را حس کند یا “بخواند”. چنین شخصی میتواند با در دست گرفتن شی یا در دست گرفتن آن، آن را به ذهن خود برساند. چنین برداشتهایی را میتوان به عنوان تصاویر، صداها، بوها، طعمها و حتی احساسات درک کرد.
روان سنجی نوعی ترساندن است – روشی روانشناختی “دیدن” چیزی که معمولاً قابل دیدن نیست. بعضی از آنها با استفاده از یک گوی کریستال، لیوان سیاه یا حتی سطح آب میترسند. با روان سنجی، این دید خارق العاده از طریق لمس در دسترس است.
شخصی که توانایی روان سنجی دارد – روانشناس – میتواند یک دستکش عتیقه در دست داشته باشد و در مورد تاریخچه آن دستکش، شخصی که آن را داشته یا تجربیاتی را که شخص در دست داشتن آن دستکش داشته، چیزی بگوید. روانپزشک ممکن است بتواند احساس کند که شخص چگونه است، چه کاری انجام داده است یا چگونه فوت کرده است. شاید مهمترین، روانشناخت بتواند احساسی که فرد در یک زمان خاص دارد را درک کند. به ویژه احساسات به شدت در جسم “ثبت” میشوند.
روانشناس ممکن است نتواند این کار را با همه اشیاء در همه زمانها انجام دهد، و مانند تمام تواناییهای روانی، دقت میتواند متفاوت باشد.
“روان سنجی” به عنوان یک اصطلاح توسط جوزف آر. بوکانان در سال ۱۸۴۲ ابداع شد (از کلمات یونانی روان، به معنای “روح” و مترون، به معنی “اندازه گیری”) بوکانان، استاد فیزیولوژی آمریکایی، از اولین افراد بود آزمایش روان سنجی. وی با استفاده از دانش آموزان خود به عنوان سوژه، داروهای مختلفی را در ویالهای شیشهای قرار داد و سپس از دانش آموزان خواست که فقط با نگه داشتن ویالها، داروها را شناسایی کنند. میزان موفقیت آنها بیش از شانس بود و او نتایج را در کتاب خود، مجله انسان منتشر کرد. بوکان برای توضیح این پدیده نظریه پردازی کرد که همه اشیا have دارای “روح” هستند که حافظه را حفظ میکنند.
ویلیام اف. دنتون، استاد زمین شناسی آمریکایی، شیفته و الهام گرفته از کارهای بوکان، آزمایشاتی را انجام داد تا ببیند آیا روان سنجی با نمونههای زمین شناسی او کار میکند یا خیر. در سال ۱۸۵۴، او از خواهرش آن دونتون کریج کمک گرفت. پروفسور نمونههای خود را با پارچه پیچید تا آن نتواند حتی آنچه هستند را ببیند. وی سپس بسته را روی پیشانی خود گذاشت و توانست نمونهها را از طریق تصاویر ذهنی واضحی که دریافت میکرد، به طور دقیق توصیف کند.
از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲، گوستاو پاگنشتچر، پزشک آلمانی و محقق روانشناسی، تواناییهای روان سنجی را در یکی از بیماران خود، ماریا ریس دو زیرولد کشف کرد. ماریا میتوانست در حین نگه داشتن یک شی، خود را در حالت خلسه قرار دهد و واقعیتهایی را درباره گذشته و حال آن جسم بیان کند، مناظر، صداها، بوها و احساسات دیگر راجع به “تجربه” آن شی در جهان توصیف کند. نظریه Pagenstecher این بود که روانشناس میتواند با “ارتعاشات” تجربی متراکم در جسم هماهنگ شود.
نظریه ارتعاشات Pagenstecher بیشترین توجه محققان را به خود جلب کرده است. رزماری الن گویلی در دانشنامه تجربه عرفانی و ماوراء الطبیعه هارپر مینویسد: “روانشناسان میگویند که اطلاعات به آنها منتقل میشود”، از طریق ارتعاشاتی که در گذشته توسط احساسات و اعمال به اشیا وارد شده است.
این ارتعاشات فقط یک مفهوم عصر جدید نیستند، بلکه یک پایه علمی نیز دارند. مایکل تالبوت در کتاب “جهان هولوگرافیک” میگوید که تواناییهای روان سنجی “نشان میدهد که گذشته از دست نرفته است، اما هنوز هم به نوعی برای ادراک انسان وجود دارد. با دانش علمی که همه مواد در سطح زیر اتمی اساساً به عنوان ارتعاش وجود دارند، تالبوت ادعا میکند که آگاهی و واقعیت در نوعی هولوگرام وجود دارد که شامل سابقه گذشته، حال و آینده است. سایکومتریک ممکن است بتواند از آن رکورد استفاده کند.
تالبوت میگوید، همه اقدامات “به جای محو شدن در فراموشی، در هولوگرام کیهانی ثبت شده باقی مانده و همیشه میتوان بار دیگر به آنها دسترسی داشت. ” با این حال دیگر محققان روانشناسی فکر میکنند که “اطلاعات مربوط به گذشته یک شی در هاله آن ثبت شده است – حوزه انرژی اطراف هر شی”.
“ارتباط بین روان سنجی و هالهها بر اساس این نظریه است که ذهن انسان هالهای از همه جهات و اطراف کل بدن را تحت تأثیر قرار میدهد که همه چیز را در مدار خود تحت تأثیر قرار میدهد. همه اجسام، هر چقدر هم که جامد به نظر برسند، متخلخل هستند، حاوی سوراخهای کوچک یا حتی جزئی هستند. این شکافهای جزئی در سطح جسم، تکههای جزئی از هاله ذهنی شخصی را که شی را در اختیار دارد جمع میکند. از آنجا که مغز باعث ایجاد هاله میشود، بنابراین چیزی که در نزدیکی سر قرار گرفته باشد، میتواند ارتعاشات بهتری را منتقل کند. ”
از آنجا که بدن ما میدانهای انرژی مغناطیسی میدهد، “روان سنجی – هدایای روانی توضیح داده شده” توانایی را به یک ضبط صوت تشبیه میکند. “اگر یک شی به خانواده منتقل شده باشد، شامل اطلاعاتی درباره صاحبان قبلی آن خواهد بود. سپس میتوان روانپزشک را به عنوان یک نوار پخش در نظر گرفت، که اطلاعات ذخیره شده روی آن را بازی میکند. ”
هر شیئی میتواند در طول زمان، انرژی محیط و صاحب قبلی خود را جذب و به صاحبان بعدی منتقل کند. اگر شما با انرژیهای باقیمانده از مالکان قبلی اشیاء هم ارتعاش شوید، تصاویری که متعلق به تجربیات و حوادث زندگی آنهاست در ذهن شما شکل میگیرد، حقایقی را در مورد آنان متوجه شده و میتوانید احساسات و افکار آنان را درک کنید. حتی این درک میتواند احوال شما را دگرگون کند.
این بستگی به شدت انرژی و بار عاطفی شیء دارد. در حقیقت سایکومتری درکی ست چند بعدی که ورای زمان و مکان حرکت میکند و شما میتوانید از طریق اشیاء، نوعی ارتباط روحی با صاحبان و سازندگان آنها برقرار کنید و انرژیهای آنان را جذب کنید.
این اجسام میتوانند هر چیزی باشند. قلم، لیوان، میز، کتاب، جواهرات و حتی ماشین و خانه. همه اشیاء نیز مانند جانداران دارای انرژی هستند. هنگامی که شخصی شیئی را لمس میکند، انرژی و حالات روانی او در هاله شیء که قابلیت تاثیرپذیری دارد، ضبط میگردد. درست مانند ثبت صدا و یا تصویر بر روی نوارهای ویدئو، صفحههای قدیمی یا سی دی که در واقع ضبط امواج و ارتعاشات برروی یک جسم میباشند.
بدین منوال چنانچه ما به چیزی دست بزنیم، بلافاصله آن جسم شروع به جذب انرژی از ارتعاشات وجودی ما میکند و ما نیز شروع به کسب انرژی از ارتعاشات آن جسم مینماییم. این انرژی کسب شده از جسم، اطلاعاتی مرتبط با صاحب قبلیش دارد که برای مدت طولانی با آن به مبادله انرژی مشغول بوده است.
هرچه جسم متراکمتر و چگالتر باشد، انرژی را راحتتر در خود نگه میدارد.
برای مثال، اجسامی با ساختار کریستالی بویژه کریستال آب در حال منجمد و فلز که رسانای خوبی نیز هستند، انرژی را بهتر و برای مدت طولانی تری در خود ضبط میکنند. در عوض اشیائی مانند پارچه و لباس که رسانای خوبی نیز نیستند، براحتی انرژی را در خود نگه نمیدارند و خواندن آنها سختتر یا ناممکن است؛ بنابراین برای سایکومتری، اجسام فلزی و جواهرات بسیار مناسب اند.
برای مثال، اگر جواهرات یکی از درگذشتگان خود را در دست بگیرید، شاید بتوانید اولین میهمانی که او در آن این جواهر را بدست کرده یا سایر تجربیات او را ببینید و خاطرات خوب و بد او را احساس کنید. اگر تکهای از مجسمهای که برای مدتی در میدان شهری قرار داشته را لمس کنید، شاید بتوانید باقیمانده انرژی مردمی که از کنار آن عبور کرده اند و فضای آن محیط را درک کنید.
همین طور اگر به خانهای نقل مکان کنید که افراد غمگین، بیمار یا پرخاشگری در آن زندگی میکرده اند، ممکن است انرژیهای منفی باقیمانده از آنان در اجسام و حتی دیوارهای خانه را دریافت کنید و بر احوال و زندگی شما نیز تاثیر بگذارند. با اینکه این توانایی و استعداد در برخی افراد مانند مدیومها وضوح و قدرت بیشتری دارد، ولی مطمئنا شما نیز تا بحال تجربیاتی هرچند جزئی به این شکل داشته اید.
علاوه بر درک و احساسی درونی، ممکن است تصاویری در چشم سوم شما به سرعت ظاهر شوند. در این هنگام شما متوجه میشوید که این ادراکات و تصاویر متعلق به شما نیستند. ممکن است در ابتدا گیج کننده بنظر برسند و حجم زیادی از انرژیهای مختلف به شما هجوم آورند، ولی سعی کنید آرام بمانید و اجازه دهید جاری شوند.
در اینجا تمرینی برای سنجش این توانایی است که میتوانید خودتان امتحان کنید:
۱- مکانی را انتخاب کنید که ساکت و آرام باشد و تا حد امکان عاری از سر و صدا و حواس پرتی باشد. با چشمان بسته در حالت آرام بنشینید. دستان خود را در کف خود قرار دهید و کف دستان خود را به سمت بالا قرار دهید.
۲- در حالی که چشمانتان بسته است، از شخصی بخواهید که شیئی را در دستان شما قرار دهد. فرد نباید چیزی بگوید؛ در واقع، بهترین کار این است که اگر چند نفر در اتاق هستند و شما نمیدانید شخصی چه کسی را به شما شی میدهد.
شی باید چیزی باشد که فرد مدتها در اختیار داشته است. بسیاری از محققان معتقدند که اشیا ساخته شده از فلز بهترین هستند، با این نظریه که “حافظه” بهتری دارند. بی حرکت باشید …، چون تصاویر و احساسات به ذهن شما خطور میکنند، آنها را با صدای بلند بیان کنید. سعی نکنید برداشتهایی را که به دست میآورید پردازش کنید. هنگام نگه داشتن جسم، هر آنچه را که میبینید، میشنوید، احساس میکنید یا حس میکنید، بگویید.
برداشتهای خود را قضاوت نکنید. این برداشتها ممکن است برای شما عجیب و بی معنی باشد، اما ممکن است برای صاحب شی مهم باشد. همچنین، برخی برداشتها مبهم و برخی دیگر ممکن است کاملاً دقیق باشند. ویرایش نکنید – همه آنها را بیان کنید.
۳- به محض اینکه ریلکس شدید (وارد سطح آلفا شدید)، ذهن خود را خالی کرده و اجازه دهید تصاویر و احساسات جاری شوند. تنها بروی شیء متمرکز باشید.
۴- برای ۵ دقیقه صبر کنید و از آنچه میآید آگاه باشید.
۵- زمانیکه کار شما تمام شد، دوستتان را از آنچه دریافت کردید باخبر کنید. ببینید تا چه اندازه درست بوده اند و برای او معنی دار است. حتی ممکن است حقایقی را درک کرده باشید که او از آنها بی اطلاع بوده است.
غالباً غیر منتظرهترین تصاویر صحیحترین هستند.
آنچه گفته شد برای آگاه کردن شما از پدیده سایکومتری است تا هنگام لمس اشیاء، چه کهنه و چه نو، از دریافتهای خود آگاه باشید. حتی زمانی که فردی را لمس میکنید، به ادراکات خود از او آگاه باشید و به حواس درونی و شهود خود اعتماد کنید. این توانایی را به مرور تمرین و تقویت کنید تا در شناخت بیشتر و بهتر از آنچه پیرامونتان میگذرد تخصص یابید.
منبع:اینفو