به گزارش مجله خبری نگار/ایران: از سال دوم جشنواره عمار تا به امروز پای ثابت آن بودهام. دوره اول آن در سال ۱۳۸۹ برگزار شد و فراخواناش در لا به لای انبوهی از اخبار فرهنگی و هنری گم شد و کمتر کسی از آن با خبر شد یا آن را جدی گرفت. برای همین بود که کلاً ۵۰ اثر به دبیرخانه ارسال شد و از این بین، ۲۰ اثر برای اکران سراسری انتخاب شد و در ۳۰ نقطه از کشور به نمایش درآمد.
جشنوارهای که پسوند «مردمی» داشت و همین وجه تمایز آن با همه جشنوارههای دیگر بود و همین پسوند باعث شد این بار مراکز اکران از سینماها به محافل مردمیمنتقل شود؛ محافلی مثل مسجد، مدرسه، حسینیه و حتی خانه خانوادههای شهدا. همین پسوند مردمیباعث شد خیلی از مدیران فرهنگی و رسانهای و حتی فیلمسازان آن را جدی نگیرند.
برای دور دوم تصمیم گرفته بودم در حد توانم فیلمسازان جوان حزباللهی را متقاعد کنم برای حضور در جشنواره. چه با ارسال اثر و چه با حضور برای تماشای اکرانها. خیلیهایشان رغبتی نداشتند و سطح کارشان را بالاتر از آن میدانستند که در جشنوارهای با این مختصات حضور پیدا کنند. به گفته یکی از همین فیلمسازها، اگر نبود اصرار تهیه کننده، کارگردان تمایلی به شرکت در جشنواره نداشت. بماند که همان کارگردان در همان جشنواره دوم جایزه گرفت و از آن به بعد نه تنها در همه دورهها شرکت کرد بلکه الان طوری از جشنواره هواداری میکند که کافی است پشت سر جشنواره و عواملش بدگویی کنی تا رگ گردن ش ورم کند!
درست یادم هست حتی برای پوشش برنامهها و نشستها هم خبرنگاران حضور نداشتند و با کلی چانهزنی و اصرار به دوستان، آنها را راضی میکردیم که برای پوشش برنامهها حاضر شوند. خیلیهایشان هم قبول نمیکردند و دست آخر میگفتند خودتان گزارش را تنظیم و ارسال کنید!
وحید جلیلی آن روزها خیلی تلاش میکرد که گزارشی هر چند کوتاه در اخبار سیما یا برنامههای تلویزیونی از برگزاری جشنواره منعکس شود، اما تلاشاش بیثمر بود! یکی از شبهای جشنواره دوم بود که عوامل برنامه «هفت» برای سر و گوش آب دادن، بیسر و صدا آمده بودند جشنواره. جلیلی دیده بودشان و گفته بود چرا برای برنامه گزارش تهیه نمیکنید؟ آنها در جواب گفته بودند، چون تبلیغ محسوب میشود در ازایش پول میگیریم!
کسی چه میدانست؟ شاید جلیلی در دلش به آنها پوزخندی زده بود، چرا که سال بعد ورق برگشت و اوضاع به گونهای دیگر رقم خورد.
ماجرا از این قرار بود که، چون جشنواره مردمی بود و خیلی از افراد صاحبنام و حرفهای آن را به رسمیت نمیشناختند، جوان ترها بدون مشقت رقابت با حرفهای ترها توانسته بودند در جشنواره حضور پیدا کنند و جوایزی را که شاید در جشنوارههای دیگر نصیبشان نمیشد درو کنند. شرکت در یک جشنواره بدون حضور با تجربهترهای سینما، انگیزه فیلمسازان تازه نفس را برای حضور در دور سوم بیشتر کرد، حضوری که برای آن دیگر اصرار و چانه زنی در کار نبود. تبلیغات سینه به سینه بود که داشت کار را پیش میبرد.
دور سوم جشنواره پرشورتر از سال قبل از آن برگزار شد. این بار مدیران سینمایی وقت هم در جشنواره حضور پیدا کردند و از قضا تلویزیون هم گزارشهایی را از جشنواره پخش کرد بدون دریافت یک ریال پول! حالا دیگر هر جوانی که دستی بر آتش فیلمسازی داشت دوست داشت برای یک بار هم که شده شانس خود را در این جشنواره امتحان کند.
سال چهارم جشنواره بخش بینالملل به آن اضافه شد. خیلی از فیلمسازهایی که صدایشان در مملکت خودشان به جایی نمیرسید کارهایشان را برای این جشنواره نوپا فرستادند تا جایی که در همان سال فقط ۵۰۰ اثر در بخش بینالملل دریافت شد.
اکرانهای مردمیروز به روز با استقبال بیشتری رو به رو و به تعداد آن اضافه میشد. اکران رایگان در نقاط دور افتاده تا حدی برای مردم جذابیت داشت که وقتی برای بعضی از فیلمهای خاص بلیت اختیاری در نظر گرفته شد مردم حتی با نیت نذر فرهنگی مبالغی قابل توجه را بهعنوان بلیت و در حقیقت به قصد حمایت از تولید آثار ارزشی میپرداختند، چرا که آثاری که در این جشنواره میدیدند به موضوعاتی میپرداخت که برآمده از زندگی روزمره آنها بود. مسائلی که هر روز با آن سر و کار داشتند و حالا آن را روی پرده نمایش میدیدند؛ بر خلاف آنچه که همیشه در قاب تلویزیون یا روی پرده سینما دیده بودند؛ یک زندگی فانتزی که هیچ نسبتی با دغدغه مردم عادی نداشت!
استقبالهای مردمی به حدی گسترش پیدا کرد که مرزهای جغرافیایی را درنوردید و امروز در کشورهای مختلف، مراکز اکران جشنواره عمار فعال است.
تلاش اکران کنندههای مردمی و دیدن واکنشهای مخاطبان به قدری ویژه بود که باعث شد چند نفر از اکران کنندهها کم کم وارد فضای تولید اثر شوند و به جرگه فیلمسازان جوان بپیوندند. فیلمسازانی که بعد از فتنه ۸۸ پا به عرصه تولید گذاشته بودند و جزو رویشهای انقلاب محسوب میشدند و امید دل رهبر.
رهبر انقلاب بعد از دوره سوم جشنواره با برگزیدگان و دست اندرکاران آن دیدار داشتند. تعبیر ایشان درباره این رویشها چنین بود: «جوانهای مؤمن، باطراوت و شاداب و دارای نگاه نو و همت بلند، موتور محرک برای حرکت رو به جلو هستند.»
رهبری در این بین توصیهای هم به بزرگترهای این عرصه داشتند و گفتند: «پیشکسوتان نیز باید با بیان تجربیات خود و تربیت نیروهای جدید و کارآمد، به این حرکت شتاب بیشتری ببخشند.» و اینگونه بود که به مسأله آموزش بیش از پیش پرداخته شد و دورههایی برای این منظور چه در طول سال و چه در ایام جشنواره برای ارتقای سطح کیفی آثار برگزار میشد، به طوری که نتیجه این آموزشها در خروجی آثار شرکتکننده در دورههای بعدی به وضوح مشهود بود، آن قدر که رقابت را سختتر از قبل میکرد تا آنجا که خیلی از حرفهای ترها ترغیب شدند در جشنواره حضور پیدا کنند و اینگونه بود که هر سال که میگذشت کیفیت آثار بهتر از قبل میشد و تعداد شرکتکنندگان صاحب نام بیشتر و رقابت هم سختتر.
آنچه که عمار را از دیگر جشنوارهها متمایز میکرد، جدای از مسأله اکرانهای مردمی، میهمانهای خاص جشنواره و جوایز خاصتری که به برگزیدهها اهدا میشد بود. میهمانها را اغلب خانوادههای شهدای دفاع مقدس یا خانواده شهدای هستهای و مدافعان حرم تشکیل میدادند که در مراسم اهدای جوایز حضور پیدا میکردند. در خیلی موارد هم به دست ایشان جوایز اهدا میشد و همین حضور خانوادههای شهدا فضای جشنواره از دیگر جشنوارههای سینمایی و هنری متمایز و فضایی معنوی را بر آن حاکم میکرد. بماند که جوایز خود جشنواره هم متفاوت بود. از جمله دستکشهای ننه عصمت که فیلمسازان برایش سر و دست میشکنند! دستکشهایی که بافنده آنها زنی است که در سالهای جنگ، مشابه همین دستکشها را برای رزمندگان دفاع مقدس و بعد از آن برای مدافعان حرم و امروز برای سربازان عرصه رسانه میبافد. در ادامه وجه تمایزهای عمار با دیگر جشنواره میتوان به محل برگزاری نشست خبری آنکه به فراخور مناسبتها و حال و هوای جامعه تغییر میکرد اشاره کرد. کما اینکه امسال هم نشست خبری این جشنواره در محل شهادت آرمان علی وردی در اکباتان و مراسم افتتاحیه آن در حرم شاهچراغ برگزار شد.