به گزارش مجله خبری نگار، ایران در گذشته زیستگاه ببر مازندران بود، ولی این گونه منقرض شد، اما در سالهای بعد تلاش برای وارد کردن ببر به ایران و احیای آن در کشورمان صورت گرفت. باتوجه به اهمیت این گونه به ۲۳ نکته از مهدی نبییان -کارشناس ارشد تنوع زیستی و پژوهشگر حیاتوحش- اشاره میکنیم:
*گونه ببر بزرگترین گربهسان جهان است. ببر مازندران ۳۲۰ تا ۳۵۰ کیلوگرم وزن داشت. وزن یک شیر بالغ آسیایی در بیشترین حالت به ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم میرسید، یعنی ببر مازندران در حدود ۱۰۰ کیلوگرم از یک شیر بالغ سنگینتر بود. وزن پلنگ ایرانی نیز در بیشترین حالت به ۱۱۰ کیلوگرم میرسد و ببر مازندران سه برابر وزن پلنگ ایرانی وزن داشته است. با ابهتی که این گونه داشت میتوانست بر طبیعتگردی و مشاهده حیاتوحش تاثیرگذار باشد.
*اواخر دهه ۱۳۳۰ آخرین ببر در ایران شکار شد و در حال حاضر از ۱۰ گونه گربهسانی که در ایران زیست میکردند تنها هشت گونه را داریم. شیر ایرانی و ببر هیرکانی را از دست دادهایم. اگر شیر یا ببر در شرایط اسارت داشتیم میتوانستیم مجدد آنها را در زیستگاهشان احیا کنیم و حداقل ذخیره ژنی زندهای از این حیوانات داشتیم.
*واردات ببر در ایران با هدف تکثیر در اسارت هیچ وقت به صورت مشخص در دستورکار سازمان حفاظت محیط زیست نبوده است.
*اواخر دهه ۸۰ پروژه احیای پلنگ در روسیه مطرح شد. پلنگ نماد بازیهای المپیک زمستانی در روسیه و بهنوعی رو به انقراض بود بنابراین تلاش میکردند تا آن را احیا کنند.
*ایران بزرگترین زیستگاه این زیرگونه از پلنگها است. روسیه دو پلنگ نر از ترکمنستان تهیه کرده بود و به پلنگ ماده نیاز داشت بنابراین وزارت محیط زیست روسیه قصد تهیه پلنگ ماده را از ایران داشت. به همین جهت با مسئولان وزارت امور خارجه وارد مذاکره شد.
*در آن زمان در ایران دو پلنگ ماده در اسارت بودند که یکی به علت طعمه مسموم توسط دامدارها آسیب دیده و در حال بازپروری در مجموعه پردیسان بود. دیگری نیز دست خود را به علت گرفتار شدن در تله از دست داده بود و محیط زیست توانست او را از مرگ حتمی نجات دهد. هر دوی آنها در شرایط نه چندان مطلوبی در پارک پردیسان نگهداری میشدند.
*به درخواست کشور روسیه و اصرار بسیار مقامات بالادستی ایران نسبت به همکاری سازمان محیط زیست با روسیه، در این مقطع ایده معاوضه پلنگ ایرانی با ببر سیبری مطرح شد. از آنجا که بیش از ۵۰ سال از انقراض ببر در ایران میگذرد و از طرف دیگر ببر مازندران ایران بسیار قرابت ژنتیکی با ببر سیبری در روسیه دارد امکان این معاوضه در آن مقطع وجود داشت.
*برخی کارشناسان معتقدند که ببر سیبری و مازندران زیرگونه یکسانی هستند حتی تفاوت ژنتیکی با یکدیگر ندارند. در این زمینه مقالهای نیز وجود دارد که بیان میکند تفاوت ژنتیکی بسیار جزئی بین ببر سیبری و مازندران وجود دارد. برخی نیز معتقدند ببر مازندران در کشور ما منقرض شده است، اما عینا همان ببر سیبری هست که هنوز در روسیه وجود دارد. البته کارشناسان در این زمینه اختلاف نظرهایی هم دارند، اما در نهایت میتوان گفت اختلاف ژنتیکی بین ببر سیبری و ببر مازندران که منقرض شده است بسیار ناچیز است.
*روسیه به علت عجله بسیار و برای جلب رضایت سازمان محیط زیست و مسئولان ایران بسیار سریع پس از برگزاری جلسات و موافقتهای اولیه با درخواست ایران مبنی بر معاوضه ببر با پلنگ موافقت کرد که طی یک پرواز خصوصی دو قلاده ببر نر و ماده سیبری را به ایران فرستاد، با این هدف که با همان پرواز پلنگ ایرانی به روسیه فرستاده شود و این اتفاق با این توافق انجام شد.
*هدف معاوضه ببر سیبری با پلنگ ایرانی در درجه اول احیای جمعیت تاریخی در جغرافیای زیستی ببر نبوده است چراکه ایران عملا بخش عمدهای از زیستگاه ببر را از دست داده است. زیستگاه ببر مناطق جلگهای در حاشیه دریای خزر بوده که بخش عمده آن را به علت ویلاسازی، مزارع چای، شالیزارها از دست دادهایم و مسیرهای جنگلی بسیار محدودی باقیمانده است.
*قرار بود زمانی که ببرهای سیبری وارد ایران شدند محدودهای به وسعت ۱۰۰ هکتار را در شبه جزیره میانکاله فنسکشی و منطقهای را به عنوان یک محدوده نگهداری در اسارت برای ببرها ایجاد کنند. ببرها تولید مثل بسیار خوبی نسبت به دیگر گربهسانان دارند و با این روش میتوانستیم جمعیت پایداری از ببر سیبری را در میانکاله داشته باشیم. این هدف از طرح احیای ببر در ایران بود.
*شبه جزیره میانکاله زیستگاه در خطر، بسیار مهم و با ارزشی است و آخرین ببرهای مازندران در آن زندگی میکردند.
*احیای ببر سیبری در شبه جزیره میانکاله دارای چندین اهمیت است. خرید مستثنیات دامدارها و بعضا افرادی که در آن منطقه زمین دارند، تامین بودجه از استانداری، ساماندهی افرادی که از انارهای وحشی در میانکاله بهرهبرداری میکنند و ساماندهی حضور دامداران در شبه جزیره میانکاله از مواردی است که اگر ببر سیبری در شرایط اسارت در میانکاله حضور داشت، امروزه شرایط بسیار متفاوتی را در شبه جزیره میانکاله شاهد بودیم و جلوی بسیاری از چشمداشتها و تعارضاتی که در این محدوده به عنوان یک پناهگاه حیاتوحش وجود دارد، گرفته میشد.
*پروژه ببر میانکاله میتوانست از دستاندازیها به میانکاله مانند تخریب منطقه، شکار غیرمجاز یا آتشسوزیهای عمدی تا حد زیادی جلوگیری کند تا شرایط بسیار متفاوتی را نسبت به امروز تجربه کنیم. حضور ببر در میانکاله، ظرفیتی را برای جذب بودجه جهت حفاظت و مدیریت بهتر و جلوگیری از آسیب به منطقه ایجاد میکرد.
*به این ترتیب اقداماتی که باید برای ایجاد جایگاه ببرها در میانکاله صورت میگرفت مشمول مرور زمان شد و افراد از ترس انگزنیها از طرف برخی افراد حاضر به پذیرش هیچ مسئولیتی در این زمینه نبودند و عملا هیچ وقت توسط سازمان محیط زیست برای پروژه احیا، تکثیر و نگهداری ببر در میانکاله مدیریت مشخص نشد و اتفاقی صورت نگرفت.
*ماجرا طور دیگری رقم خورد، چون ورود ببرها به ایران بدون هماهنگیهای قبلی با سازمان محیط زیست انجام شد. این سازمان شبه جزیره میانکاله را برای محدوده نگهداری از ببرها آماده نکرده بود، حتی فضایی برای نگهداری از این ببرها نیز نداشت. به همین دلیل ناچار شد بهطور موقت ببرها را در باغ وحش ارم قرنطینه و نگهداری کند تا احداث محل نگهداری ببرها در میانکاله عملیاتی شود.
*ببرها به باغ وحش ارم منتقل، اما دچار بیماری مشمشه شدند این در حالیست که قبل از ورود ببرها به کشور، کارشناسان دامپزشکی از شرایط شیرها در باغ وحش ارم که دچار مشکلات ناشی از بیماری مشمشه شده بودند، مطلع بودند، اما این موضوع را به اطلاع سازمان محیط زیست نرسانده بودند. به همین علت ببر نر مبتلا و تلف شد و الان نیز مدتهاست که ببر ماده همچنان در باغوحش ارم به تنهایی نگهداری میشود.
*پروژه احیای ببر به نوعی در نطفه توسط برخی کنشگران محیط زیست خفه شد.
*شکی نیست زمانی که جمعیت گونهای در کشور به شرایط بسیار بحرانی رسیده است باید از تمام پتانسیلها و توان استفاده کنیم. تنها یک راه حل را نباید پیش ببریم و باید انواع راه حلها، گزینهها و گزارهها را بررسی و عملیاتی کنیم.
*حفظ بانک ژنی با استفاده از روش تکثیر در اسارت را دارای اهمیت است که میتوانیم با استفاده از این امکان در آینده جمعیت گونه مورد نظر را در زیستگاه خود احیا کنیم.
*با نگهداری و احیای ببر در شرایط اسارت یا نیمه اسارت در زیستگاه تاریخی این گونه یعنی میانکاله، میتوانستیم ببر را تکثیر کنیم؛ نه با هدف رهاسازی در زیستگاه بلکه با هدف نگهداری در محدوده فنسکشی و شرایط نیمه اسارت، برای جلب گردشگر و جذب بودجههای عمرانی و جاری از طرف سازمان محیط زیست و استانداری و .... به عبارتی احیای ببر بهانهای برای حفاظت از پناهگاه حیاتوحش میانکاله بود.
*انقراض ببر و شیر در ایران درس عبرتی برای کارشناسان حیاتوحش است و به ما این هشدار را میدهد که وقتی در حال حاضر یوزپلنگ ایرانی سومین گربهسان در لیست انقراض است و کمتر از ۳۰ قلاده از آن باقیمانده است، نباید فرصت را از دست بدهیم و باید در شرایط نیمه اسارت و اسارت تعدادی یوز را به عنوان ذخیره ژنتیکی زنده داشته باشیم. باید از دلایل انقراض دو گونه گربهسان استفاده کنیم که راهکارهای حفظ یوزپلنگ ایرانی را طراحی کنیم.
*شیر ایرانی در هندوستان و ببر سیبری در روسیه میتوانند بهصورت نمادین در مناطق زیستگاهی تاریخی خود در محدودههای مشخص در اسارت احیا شوند. احیای این دو گونه بسیار میتواند به لحاظ روانی در بحث حفاظتی به سازمان حفاظت محیط زیست کمک کند و در افزایش حمایتها در حفاظت از حیاتوحش در ایران تاثیرگذار باشد.