کد مطلب: ۱۹۸۲۷
۲۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۳
بیست‌ودو سال پس از ژنرال

قایقران تکنیکی‌ترین بازیکن بعد از انقلاب نبود. بهترین شوت‌زن هم نبود. بهترین پاسور هم نبود. اما همه این ویژگی‌ها را به حد کفایت داشت. مجمع توانمندی‌ها بود و مجموعه نقاط قوتش در کنار حس رهبری چشمگیرش، از او ژنرالی کامل‌عیار ساخت. او غوغاسالار نبود ولی شخصیتش «شخصیت رهبر» بود. به اصطلاح، ژن رهبری داشت. سکوتش حین بازی، در کنار تسلطش در زدن ضربات پنالتی حساس، سبک رهبری او را شبیه سبک و سیاقی می‌کرد که بعدها از زیدان دیدیم.

به گزارش مجله خبری نگار، روزنامه اعتماد نوشت: «در این ایام کرونایی که ورزش تقریبا در سراسر دنیا تعطیل است، نشریات ورزشی مجالی پیدا کرده‌اند برای رجوع به تاریخ و بازخوانی وقایع جذاب سال‌ها و دهه‌های پیشین. به جای نوشتن از حواشی تعطیلات این ایام، چه چیزی بهتر از این که نگاهی دوباره بیفکنیم به تاریخ فوتبال و سایر رشته‌های ورزشی؟ تاریخی که صرفا هم ورزشی نیست و نکته‌های اخلاقی و جامعه‌شناسانه هم در دل خود دارد. در ایامی که روزنامه‌ها در سال جدید منتشر نمی‌شدند، روز تاریخی ۱۸ فروردین را پشت‌ سر گذاشتیم؛ روزی که سیروس قایقران به ابدیت پیوست و نامِ نامی‌اش به شکل اندوهناکی در تاریخ فوتبال ایران جاودانه شد.

قایقران ۳۷ ساله بود که در تصادف اتومبیل در جاده رشت به تهران همراه با پسرش «راستین» درگذشت. او در فوتبال ایران نماد یک ژنرال تمام‌عیار بود؛ ژنرالی شوت‌زن که در زدن ضربات آزاد هم استادی چشمگیری داشت. در مجموع قایقران با سه ویژگی اساسی در فوتبال ایران نامش جاودانه شد. او کاپیتان بود و ژنرال و شوت‌زن. هر کاپیتانی لزوما رهبر تیمش نیست. در جام جهانی ۱۹۹۰ جوزپه برگومی در دفاع راست کاپیتان تیم ملی ایتالیا بود ولی رهبری تیم بین فرانکو باره‌سی در قلب خط دفاعی و روبرتو جیانینی در قلب خط میانی تقسیم شده بود. در جام جهانی ۱۹۸۶ هم کارل هاینس رومنیگه در خط حمله کاپیتان تیم آلمان بود ولی به دلیل آسیب‌دیدگی حضور پررنگی در جریان بازی‌های آلمان نداشت و ژرمن‌ها عملا رهبر درخوری در زمین بازی نداشتند. لیونل مسی هم در جام ۲۰۱۴ کاپیتان آرژانتین بود ولی رهبری تیم عملا بر عهده ماسکرانو در قلب خط دفاعی بود. قایقران اما کاپیتانی بود که رهبری تیم هم بر دوشش بود. او یک ژنرال و بازیساز بزرگ برای ملوان و تیم ملی ایران بود. حضور پررنگش در میانه زمین، نقطه قوت تیم ملی ایران به‌خصوص در دوران مربیگری علی پروین بود.

سیروس قایقران در دو جام ملت‌های آسیا، کاپیتان و بازیساز و ژنرال تیم ملی ایران بود: ۱۹۸۸ و ۱۹۹۲. در این میانه، او در بازی‌های آسیایی پکن هم خوش درخشید و ایران را به مقام قهرمانی آسیا رساند. قهرمانی ایران در بازی‌های آسیایی پکن، مهم‌ترین حادثه آسیایی برای تیم ملی ایران در دوران پس از انقلاب بوده است. ما طی ۴۴ سال گذشته در جام ملت‌های آسیا قهرمان نشده‌ایم. بعد از انقلاب، فوتبال ایران در طول دهه ۱۹۸۰ به محاقی بین‌المللی رفت. نه به خاطر این که بازیکنان درخوری نداشت، اتفاقا در دهه ۱۳۶۰ فوتبال ایران سرشار از استعدادهای درخشان بود. ناصر محمدخانی ، عبدالعلی چنگیز، حمید علیدوستی ، شاهرخ بیانی و سیروس قایقران و بسی بازیکن دیگر در فوتبال ایران حضور داشتند. جنگ تحمیلی و فضای سیاسی خاص دهه اول انقلاب، مانع از فعلیت یافتن توان بالقوه فوتبال ایران در دهه ۱۳۶۰ یا دهه ۱۹۸۰ شد. وگرنه ما می‌توانستیم حداقل در سال‌های۱۹۸۰ و ۱۹۸۴ قهرمان جام ملت‌های آسیا شویم.

سیروس قایقران در ۱۳۴۰ در محله کلویر بندر انزلی متولد شد. او از ۲۱ تا ۲۶ سالگی در ملوان توپ زد و سپس به مدت دو سال در استقلال رشت بازی کرد (۶۸-۱۳۶۶) و پس از آن یک ‌سال برای الغرافه قطر. قایقران در ۱۳۶۹ دوباره به ملوان پیوست. او که در سال ۱۳۶۶ نتوانسته بود جام حذفی را برای قوهای سپید فتح کند و در فینال در ورزشگاه آزادی به اتفاق یارانش مغلوب شاگردان علی پروین شده بود، این‌ بار در نیمه‌نهایی پرسپولیس را ناک‌اوت کرد و در فینال هم در ورزشگاه آزادی استقلال را. فتح جام حذفی برای ملوان، آن هم در آن دهه سرخابی فوتبال ایران، کاری کارستان بود که قوهای سپید انزلی به رهبری سیروس قایقران انجام دادند. به این ماجرا در ادامه یادداشت بازمی‌گردیم.

سیروس قایقران در ۲۳ سالگی (۱۳۶۳) برای نخستین‌ بار به تیم ملی ایران دعوت شد و در ۲۶ سالگی کاپیتان تیم ملی شد. ستاره‌های تیم ملی ایران در جریان بازی‌های آسیایی سئول با پرویز دهداری به اختلاف خوردند و بعد از آن مسابقات، از تیم ملی کناره‌گیری کردند. پرویزخان هم تیمش را یکسره جوان کرد و با بازیکنانی مثل مجتبی محرمی و جواد زرینچه و احمدرضا عابدزاده و کریم باوی، محسن گروسی و فرشاد پیوس به سمت جام ملت‌های آسیا خیز برداشت. سیروس قایقران در ۲۶ سالگی کاپیتان تیم جوان پرویز دهداری شد. آن روزها فوتبال ایران به شکل عجیبی دچار فقر امکانات بود. گاهی بازیکنان تیم ملی حتی زمین تمرین هم نداشتند. از بازی دوستانه تقریبا خبری نبود. اگر تیم بی‌کیفیتی پیدا می‌شد برای بازی دوستانه و تدارکاتی، مربیان و بازیکنان تیم ملی ایران کلاه‌شان را به نشانه سعادت به هوا می‌انداختند! در چنان شرایطی، قایقران رهبر تیم ملی ایران در مسیر رسیدن به جام ملت‌های آسیا و سپس در خود جام ملت‌های آسیا (۱۹۸۸) و سپس در راه رسیدن به جام جهانی (۱۹۹۰) بود.

سیروس قایقران اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی ایران بود. تا پیش از او، کاپیتان‌های تیم ملی متعلق به تیم‌های تهرانی بودند چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب. در جام ملت‌های آسیا در سال‌های ۱۹۷۶ و ۱۹۸۰، علی پروین کاپیتان تیم ملی بود و در ۱۹۸۴ محمد پنجعلی هر دو از پرسپولیس. قبل از پروین هم قلیچ‌خانی کاپیتان ایران بود که سابقه بازی در پرسپولیس و استقلال و پاس را داشت. قبل از قلیچ‌خانی هم حسن حبیبی که در پاس و تیم‌های تهرانی بازی می‌کرد. کسانی مثل علی جباری و ناصر حجازی هم استقلالی بودند. خلاصه تا وقتی سیروس بازوبند کاپیتانی را بر بازو نبسته بود، کاپیتان‌های تیم ملی متعلق به تیم‌های برتر تهرانی بودند. اما با قایقران، ورق برگشت و ملوانی‌ها از این حیث هم به شکل ویژه‌ای مفتخر بودند. نه فقط ملوان که استقلال رشت نیز. قایقران در دوران حداقل ۶ ساله‌ای که کاپیتان تیم ملی بود، دو سال هم برای استقلال رشت توپ زد. او افتخار فوتبال گیلان بود نه صرفا افتخار شهر انزلی. هم از این رو عدالت را بین رشت و انزلی رعایت کرد و فوتبال رشت را از حضور خودش محروم نکرد. در شهر رشت فوتبالدوستان بسیاری هستند که خاطرات خوشی از دوران حضور قایقران در استقلال رشت دارند.

تیم ملی ایران با سیروس قایقران در جام ملت‌های ۱۹۸۸ فراتر از توانش ظاهر شد. کسی از آن تیم جوان هیچ انتظاری نداشت. ولی ایران با یک شکست در یک بازی بی‌اهمیت مقابل کره‌جنوبی، راهی نیمه‌نهایی شد و آنجا هم ۹۰ دقیقه روی دروازه عربستان حمله کرد تا تک‌گل ماجد عبدالله جبران شود ولی بخت با قایقران و یارانش یار نبود. هر چه زدیم به در بسته خورد و در بازی رده‌بندی چین را در ضربات پنالتی شکست دادیم و با عنوان سومی آسیا خوشحال شدیم. مقامی نامنتظر.

ایران در سال ۱۹۸۸ حتی اگر به فینال می‌رسید، هیچ شانسی جلوی کره‌جنوبی نداشت. کره‌جنوبی در جام جهانی ۱۹۸۶ خوش درخشیده بود و در جام ملت‌های آسیا هم ایران را سه بر صفر برد. پرویز دهداری چون امیدی به باخت آبرومندانه جلوی کره نداشت، عابدزاده جوان را که نقطه اتکای تیم ملی در بازی برابر قطر و ژاپن و امارات بود، در بازی با کره روی نیمکت نشاند و احمد سجادی را راهی زمین کرد تا گل‌ها را او بخورد! سجادی هم سه گل خورد و روحیه عابدزاده محفوظ ماند. خلاصه آبکش شدن جلوی کره‌جنوبی و درخشش این تیم در جام جهانی ۱۹۸۶ و جام ملت‌های ۱۹۸۸، ترس از کره را بدجوری به تیم ملی و به کل فوتبال ایران تزریق کرد؛ ترسی که در بازی‌های آسیایی پکن مشهود بود. بعد از این که دهداری و رضا وطن‌خواه و مهدی مناجاتی نتوانستند تیم ملی را به جام جهانی ۱۹۹۰ ببرند، علی پروین سرمربی تیم ملی شد. پروین که به اهمیت قایقران به خوبی واقف بود، او را به عنوان ژنرال تیمش انتخاب کرد. قایقران در بازی‌های آسیایی پکن هم مثل جام ۱۹۸۸ رهبر تمام‌عیار تیم ملی بود. ایران با رهبری او موفق شد مالزی و کره‌شمالی را در مرحله گروهی شکست دهد و ژاپن را در یک‌چهارم نهایی. در نیمه‌نهایی حریف‌مان کره‌جنوبی بود. ترس از کره باعث شد پروین تیمش را به سبک آرژانتین کارلوس بیلاردو راهی میدان کند. چند ماه قبل‌تر، بیلاردو که سرمربی آرژانتین در جام جهانی ۱۹۹۰ بود، تیم خسته و کم‌رمقش را به دفاعی‌ترین شکل ممکن مقابل شوروی، رومانی، برزیل، یوگسلاوی، ایتالیا و آلمان راهی میدان کرده بود و جز بازی فینال، در سایر بازی‌ها کامیاب از زمین خارج شده بود. پروین هم از نسخه بیلاردو رونویسی کرد و ایران را در برابر کره چنان دفاعی چید که هیچ منفذی برای کیم جو سونگ، ستاره برجسته کره و یارانش باقی نماند. ایران با سیستم ۱-۵-۴ روانه میدان شد. مهدی فنونی‌زاده در کنار سیروس قایقران نقش مهمی در مهار تیم کره داشت. بازی به وقت اضافی کشیده شد و در نیمه دوم وقت اضافی، پاس زیبای محرمی به قایقران و استپ سینه و ضربه خونسردانه سیروس، تیم ملی را به گل پیروزی رساند. با آن گل ما کره‌ جنوبی را شکست دادیم و آن پیروزی تاریخی موجب رهایی فوتبال ایران از وحشت مقابله با کره‌جنوبی شد. قایقران در فینال هم خوب بود و به بازی ایران خط می‌داد. در فینال مقابل کره‌شمالی، کار به ضربات پنالتی کشید. پنالتی‌زن اول تیم ایران، مجتبی محرمی بود که فینال را از دست داده بود. علی پروین نمی‌دانست چه کسی را به عنوان پنالتی‌زن اول معرفی کند ولی سیروس قایقران با خونسردی اعلام کرد اولی را خودش می‌زند. زد و چقدر هم استادانه زد! عابدزاده دو پنالتی را مهار کرد و نامجومطلق پنالتی چهارم را گل کرد و ایران قهرمان بازی‌های آسیایی شد. با آن قهرمانی، فوتبال ایران به تدریج وارد دوران تازه‌ای شد. عصری که ترس از تیم‌های آسیایی کم‌کم از فوتبال ایران رخت بر بست و ما با افق‌های جهانی فوتبال آشنا شدیم. قایقران در جام ملت‌های ۱۹۹۲ هم کاپیتان تیم ملی ایران بود و در بازی اول مقابل کره‌شمالی، دروازه کره را باز کرد. ایران در آن مسابقات به راحتی می‌توانست تا فینال پیش برود ولی مساوی مقابل امارات در بازی دوم، کار را برای ما سخت کرد و در بازی سوم برابر ژاپن، با گل دقیقه ۸۸ میورا بازی را واگذار کردیم. قایقران و یارانش در اوج ناباوری حذف شدند؛ در حالی که تیمی پخته و مدعی قهرمانی را تشکیل داده بودند.

پس از بازی‌های آسیایی پکن، قایقران با ملوان بندر انزلی در زمستان ۱۳۶۹ شاید دوران اوج فوتبال باشگاهی‌اش را تجربه کرد. او در بازی تاریخی پرسپولیس و ملوان در نیمه‌نهایی، ابتدا در ورزشگاه آزادی سه‌ بار با وحید قلیچ، گلر پرسپولیس، دست و پنجه نرم کرد. سه ضربه آزاد زیبا و از راه دور که قلیچ هر سه‌ بار موفق به دفع توپ شد. پرسپولیس بازی را دو بر یک برد و کار صعود به انزلی کشیده شد. در انزلی، در همان بیست دقیقه اول بازی، قایقران نسخه قرمزها را پیچید. یک ضربه آزاد نصیب ملوان شد که فاصله قابل‌ توجهی هم با دروازه پرسپولیس داشت. ولی سیروس‌خان این‌ بار توپ را به کنج راست و بالای دروازه پرسپولیس فرستاد. قلیچ هر چه به خودش کش داد، دستش به توپ نرسید و گل اول ملوان به زیبایی هر چه تمام‌تر رقم خورد. اندکی بعد، وقتی که قایقران پشت محوطه جریمه پرسپولیس صاحب توپ شد و با شوتی زیبا دوباره همان نقطه از دروازه پرسپولیس را هدف گرفت و توپ را به تور دروازه دوخت، معلوم بود که کار پرسپولیس تمام است و پروین و شاگردانش باید قید فینال را بزنند. در تک‌بازی فینال در ورزشگاه آزادی هم شاهرخ بیانی و عابدزاده و سایر ستاره‌های استقلال هر چه کردند موفق نشدند دروازه ملوان را باز کنند. کار به ضربات پنالتی کشید و قایقران و یارانش همه پنالتی‌ها را گل کردند و آبی‌ها یک ضربه‌شان هدر رفت و ملوان در تهران فاتح جام حذفی شد، آن‌هم پس از شکست غول‌های پایتخت در نیمه‌نهایی و فینال.

قایقران اگرچه شوت‌زن قهاری بود و با هر دو پا هم خوب شوت می‌زد و حتی در یک بازی دوستانه برای تیم ملی ایران مقابل یک تیم باشگاهی اروپایی در اواسط دهه ۶۰، با پای چپ شوتی استثنایی و گلی زیبا را از خودش به یادگار گذاشت، ولی در جام ۱۹۸۸ و سپس در مسابقات راهیابی به جام جهانی ۱۹۹۰ هر چه شوت زد، چنان نشد که باید. شوت‌هایش به قول معروف «ساعتی» بود. به جای دروازه تیم حریف، راهی ساعت بالای ورزشگاه می‌شد. اما او با دو شوت استثنایی به پرسپولیس در جام حذفی ۱۳۶۹، از خودش اعاده حیثیت کرد و نشان داد که بهترین شوت‌زن فوتبال ایران است.

سیروس قایقران اگرچه احتمالا به خوبی کریم باقری شوت نمی‌زد و به لحاظ کیفی به خوبی کریم باقری نبود ولی به عنوان رهبر تیم، نه فقط بهتر از کریم بلکه بهتر از هر بازیکن دیگری در فوتبال ملی ایران طی ۴۲ سال اخیر بوده است. در سطح باشگاهی، احتمالا فقط علی پروین نیمه اول دهه ۶۰ در پرسپولیس، ژنرال‌تر و بازیسازتر از قایقران بود. اما در سطح ملی، قایقران قطعا مهم‌ترین ژنرال فوتبال ایران در دوران پس از انقلاب بوده است. اخیرا شاهرخ بیانی در گفت‌وگو با یکی از برنامه‌های ورزشی خارج کشور، تیم مورد علاقه‌اش را انتخاب کرد و قایقران را به عنوان ژنرال آن تیم برگزید. قایقران تکنیکی‌ترین بازیکن بعد از انقلاب نبود. بهترین شوت‌زن هم نبود. بهترین پاسور هم نبود. اما همه این ویژگی‌ها را به حد کفایت داشت. مجمع توانمندی‌ها بود و مجموعه نقاط قوتش در کنار حس رهبری چشمگیرش، از او ژنرالی کامل‌عیار ساخت. او غوغاسالار نبود ولی شخصیتش «شخصیت رهبر» بود. به اصطلاح، ژن رهبری داشت. سکوتش حین بازی، در کنار تسلطش در زدن ضربات پنالتی حساس، سبک رهبری او را شبیه سبک و سیاقی می‌کرد که بعدها از زیدان دیدیم. قایقران هم مثل زیدان، هیچ‌وقت پنالتی مهمی را از دست نداد، بر خلاف مارادونا و پلاتینی و مسی و کریس رونالدو و پیرلو و بسیاری از بزرگان فوتبال.

شاید بهتر بود که قایقران در سال ۱۳۷۲ از ملوان به پرسپولیس می‌آمد. رفتن او به کشاورز، تا حدی رابطه‌اش را با پروین سرد کرد و مهم‌تر این که، کمی او را به حاشیه برد. اگرچه او در کشاورز عالی بود ولی اگر به پرسپولیس آمده بود، احتمالا چند سال بیشتر می‌توانست در تیم ملی و در ویترین فوتبال ایران باقی بماند. ولی سیروس قایقران می‌دانست که محسن عاشوری بازیساز پرسپولیس است و اگر به پرسپولیس می‌آمد، جایگاه رفیقش متزلزل می‌شد. برای او رفاقت مهم‌تر از پول و شهرت بود. هم از این رو بود که قید حضور در پرسپولیس را زد و جایگاهش در تیم ملی هم به تدریج از دست رفت. او در ۳۲ سالگی می‌دانست که در سال‌های پایانی فوتبالش به سر می‌برد و ترجیح می‌داد فوتبالش را در رفاه و به دور از حواشی و قیل و قال سپری کند. هر چه بود، او دردانه‌ای گیلانی بود که فوتبال ایران را با لطف حضورش طراوت بخشید. مرد باسلوکی بود که نامش در تاریخ فوتبال ایران به نکویی نوشته شد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر