به گزارش مجله خبری نگار به نقل از bunnystudio، «نگو، نشان بده»؛ مهمترین قانون پذیرفتهشده بین تمام فیلمسازان جهان است، اما رعایت کردن این اصل، بهسادگی بیان کردن آن نیست. ما میدانیم که فیلم، ابزارهای مختلفی برای انتقال پیام سازنده اثر به مخاطب دارد؛ رنگها، صحنهها، کنشها، اتفاقات، صداها و دیالوگها. بهکمک مجموعه این ابزارها میشود قصه را پیش چشم مخاطب آورد بدون آنکه نیاز به سخنرانی درباره جزئیات باشد، اما گاهی در برخی فیلمها، یک صدا اضافه میشود تا قصه را برای مخاطب تعریف کند؛ «نریشن». آیا استفاده از نریشن، قانون «نگو، نشان بده» را زیر پا میگذارد؟ اصلا این صدا چرا به فیلم اضافه میشود و چه حرفی با ما دارد؟
قاعده «نشان بده، نگو» به اصل اقتصاد در داستانسرایی اشاره دارد؛ بهویژه در رسانههای بصری مثل فیلم که در آن استفاده از قابلیت نمایش، راحتتر است. برای همین مخالفان وجود صدای راوی در فیلم میگویند این کار یکجور تنبلی است و بهدرد فیلمسازهایی میخورد که حوصله ندارند داستانشان را بهوسیله ابزارهای موجود –که بالاتر به آنها اشاره کردیم- تعریف کنند. پس نریشن را به فیلم اضافه و خودشان را راحت میکنند. آنها همچنین میگویند اگر برای توصیف صحنهای و سردرآوردن از ماجرایی، به کلمات نیاز باشد، خب بهجای فیلم دیدن، کتاب میخوانیم. گروهی دیگر، استفاده از راوی در فیلم را یک تکنیک معتبر میدانند؛ یکجور پل بین سینما و ادبیات. بهاعتقاد این گروه دوم، استفاده از صدای راوی چه دانای کل باشد و چه یکی از شخصیتهای فیلم، از ابزارهای خلاقانه داستانسرایی است که میتواند به جذابیت اثر کمک کند؛ تا این دو گروه دارند با هم دعوا میکنند، برویم چند نمونه خوب استفاده از نریشن در سینما را مرور کنیم.
برای آنکه بفهمیم صدای راوی چطور میتواند چیزی متفاوت از «یکی بود، یکی نبود» قصههای بچهگانه باشد، دو فیلم «باشگاه مشتزنی» اثر «دیوید فینچر» و «ممنتو» ساخته «کریستوفر نولان» به ما کمک میکند. اولی، قصه جوانی است که به بیخوابی مبتلاست و ماجرای زندگیاش را تعریف میکند.
دومی، داستان مردی است که بهدلیل اتفاقی، حافظه کوتاهمدتش را از دست داده است و میخواهد به کمک یکسری شواهد مثل یادداشتها و عکسها قاتل همسرش را پیدا کند تا از او انتقام بگیرد. در هر دوی این فیلمها، ما ماجرا را از دریچه فکر و دید یک راوی میبینیم؛ البته یک راوی غیرقابلاعتماد و دروغگو. برای همین هم هست که آخر فیلم، غافلگیر میشویم، چون میفهمیم راویها به ما رودست زدهاند و قصه، پیچیدهتر از چیزی بوده است که فکرش را میکردیم. اگر از این دو فیلم و تعدادی از بهیادماندنیترین فیلمهای سینمایی دیگر، صدای راوی را حذف کنیم، هیچچیز باقی نمیماند. خب صدای راوی اگر درست بهکار برود، ازعهده کارهای زیادی برمیآید؛ میتواند مکمل رویدادهایی باشد که روی صحنه رخ میدهد. میتواند به شناخت شخصیتها کمک کند، باورهای مخاطبها را به چالش بکشد یا آنها را فریب بدهد.
منبع: خراسان