به گزارش مجله خبری نگار، در صفحه تلگرامی فرماندهی کل عکسهایی از دیدار شاره با دبرا تایس و نزار زکا، رئیس سازمان کمک به گروگانهای جهانی، که یک سازمان کمک به گروگان گیری در سراسر جهان است، منتشر شد که او نیز به دنبال آستین است و معتقد است که او هنوز در سوریه است.
دبرا تایس روز شنبه وارد دمشق شد تا تلاشها را برای یافتن پسرش تشدید کند به این امید که بتواند با او به خانه بازگردد.
تایس به عنوان خبرنگار مستقل برای واشنگتن و مک کلاچی کار میکرد و یکی از اولین روزنامه نگاران آمریکایی بود که پس از شروع بحران وارد سوریه شد.
دبرا در دمشق به رویترز گفت: "من آرزو دارم تا زمانی که اینجا هستم آستین را در آغوش بگیرم. این بهترین چیز خواهد بود. "
دبرا آخرین بار در سال ۲۰۱۵ به پایتخت سوریه سفر کرد تا با مقامات سوری دیدار کند تا در مورد سرنوشت پسرش جویا شود و سپس اعطای ویزا را متوقف کند.
دبرا پس از سرنگونی بشار اسد توسط مخالفان مسلح در ماه دسامبر، خانه خود را در تگزاس ترک کرد و به دمشق بازگشت، جایی که احساسات خود را ابراز کرد: "من بسیار احساس میکنم که آستین اینجا است، و فکر میکنم او میداند که من اینجا هستم. من اینجا هستم. "
"من میدانم که رئیس جمهور ترامپ مذاکره کننده خوبی است، بنابراین من به او اعتماد زیادی دارم. اما اکنون ما یک فرد ناشناس در این طرف (سوری) داریم. سخت است که بدانیم آیا مسئولان اکنون اطلاعاتی در مورد (پسرم) دارند یا خیر.»
تایس که اکنون ۴۳ ساله است، در اوت ۲۰۱۲ هنگام سفر از طریق داریا در مناطق روستایی دمشق ربوده شد. تایس یک تفنگدار دریایی سابق است که در سال ۲۰۱۳ موفق به فرار از سلولش شد و در خیابانهای محله مجلل مزه دمشق در حال حرکت بین خانهها دیده شد.
مقامات فعلی و سابق ایالات متحده گفتند که نیروهای اسد احتمالا اندکی پس از فرار او را دوباره دستگیر کردند.
دبرا در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ برای دیدار با مقامات سوری به سوریه سفر کرد، اما او و زکی توضیح دادند که مقامات هرگز تأیید نکردند که تایس در بازداشت آنها است.
دبرا از دولت جو بایدن، رئیس جمهور مستعفی ایالات متحده انتقاد کرده و گفته است که آنها حتی در چند ماه گذشته به اندازه کافی برای آزادی پسرش مذاکره نکردهاند.
ما مطمئنا احساس کردیم که رئیس جمهور بایدن در موقعیت بسیار خوبی قرار دارد تا هر کاری که میتواند انجام دهد تا آستین را به خانه بازگرداند، اینطور نیست؟ منظورم این است که اگر در پایان دوران حرفهای خود این کار را انجام میداد، برای او بهتر بود؛ بنابراین ما انتظاراتی داشتیم. او پسرش را بخشید، نه، پسرم کجاست؟»
او گفت که هنگام عبور از مرز لبنان به سوریه «ذهنش پرت شد» و در حالی که از دهها هزار نفری که عزیزانشان در زندانهای اسد نگهداری میشدند و سرنوشتشان نامعلوم است، صحبت میکرد، گریه میکرد.
من با بسیاری از مادران و خانوادههای سوری اشتراکات زیادی دارم و فقط به این فکر میکنم که چگونه این امر بر آنها تأثیر میگذارد - آیا آنها مانند من امید دارند؟ آیا آنها در را باز میکنند و عزیزانشان را میبینند؟»