به گزارش مجله خبری نگار،فتانه ولیدی ۳ مهرماه در ۷۱ سالگی در سنندج از دنیا رفت؛ پیکر این خواننده کرد ۶ مهر پس از تشییع بر دوش زنان و همراه با نوای دف و ترانه «لای لای دلم لای» با حضور مردم، در آرامستان بهشت محمدی سنندج خاکسپاری شد.
فتانه ولیدی نزد اساتید موسیقی همچون حسن کامکار و پدرش محمدشریف ولیدی، هنر موسیقی را آموخت. خبر درگذشت این خواننده بازخوردهای زیادی را به دنبال داشت. به این مناسبت روزنامه اعتماد با ژیوار شیخالاسلامی، خواننده و سرپرست گروه ژیوار، درباره جایگاه هنری و تاثیر فتانه ولیدی گفتگو کرده است.
استاد فتانه ولیدی در زمان، مکان و موقعیتی که بودند، در عرصه خوانندگی سنتشکنی و ساختارشکنی کردند؛ محدودیت برای آواز زنان پیش از این هم بود، اما ایشان در راستای گذر از این محدودیت تلاش کردند؛ به هنرستان موسیقی رفتند، پدر بانو فتانه موزیسین بودند و جایگاه خاصی هم داشتند. خانم ولیدی هم موسیقی کردی را به خوبی اجرا میکردند و هم به موسیقی ایرانی تسلط داشتند و تحریرهای فوقالعاده قشنگی میزدند. هنرمندان کرد ایشان و هنرشان را به خوبی میشناسند و البته تمام فعالیتهای ایشان تا ۲۱ سالگی ادامه یافت و بعد از آن دیگر نخواندند.
بله، دیگر بعد از آن نخواندند…
نمیدانم؛ صحبتهای زیادی شده هر کس چیزی میگوید. دقیقا مشخص نیست چرا نخواندند ولی کارهای ایشان هنوز هم در شمار کارهایی است که به یاد مانده و اگر آثار ایشان را الان هم بشنویم، تازگی دارند.
من فکر میکنم چند چیز در ماندگاری آثارشان مهم بود، در وهله اول کلام و آهنگسازی خوب که البته این به دورانی برمیگردد که همیشه خواننده، آهنگساز و شاعر باید کار را گروهی انجام میدادند و هر کس در تخصص خود کار میکرد و همین موضوع، آثار دورههای قبل را ماندگار کرده است. مثل حالا نبود که هر خوانندهای خودش آهنگ بسازد و شعر بگوید یا برعکس. از طرفی جنس صدای ایشان خاص بود. ظرافت و زنانگی در صدای بانو فتانه، آوازهاشان را بسیار دلنشین کرده؛ تمام اینها باعث ماندگاری و زیبایی کار خانم ولیدی شده است.
واقعیت این است که الگوی خوانندگی من خانم فتانه ولیدی بوده؛ یعنی من اول بار به شوق و ذوق ایشان خواندم. خود من در شمار نخستین کسانی بودم که در حوزه موسیقی و خوانندگی، هرگز فعالیتم را قطع نکردم و همواره در صحنه بودم. خانم فتانه ولیدی و سپس دیگر بانوان آوازخوان الگوهای من هستند. باید بگویم که من به عشق فتانه ولیدی به آواز کردی روی آوردم و در همان ابتدای خوانندگیام کارهای خانم ولیدی را بازخوانی میکردم.
تمام آثار بانو فتانه ولیدی زیبا هستند؛ ولی اثری دارند که حکایت عاشقانهای را از زبان یک زن مطرح میکند، برای دل خویش لالایی میخواند و خود را تسکین میدهد: آوازی که با آن فتانه ولیدی با تمام وجودش عاشقی را فریاد میزند و انگار شعرش معنای واقعی زندگیاش را تداعی میکند، قطعه «لای لای دلم لای له باغی سینه» است.
اثر دیگری هم با عنوان «بهار و گلزار و عشق» دارند که این اثر هم فوقالعاده زیبا و بسیار پراحساس خوانده شده است. تمام کارهای ایشان سرزنده است، جان و حس دارد و من فکر میکنم هر آوازی که فتانه ولیدی خوانده هیچگاه قدیمی نمیشود و تاریخ مصرف ندارد.
ایشان با موسیقی بزرگ شدند، از اوایل ۷ سالگی در دهه ۴۰ خورشیدی؛ آواز خواندن را در رادیو ملی آغاز کردند و تا ۲۱ سالگی در مجموع ۶۵ ترانه کردی و فارسی را در رادیو کرمانشاه و سنندج ضبط کردند؛ دوست دارم این را بگویم که بانو فتانه ولیدی از نظر من ماه بانوی موسیقی کردستان هستند که مدتها سکوت کرده و زندگی سختی داشتند؛ فتانه ولیدی با درد و تنهایی از دنیا رفت؛ زنی بود که در ۲۱ سالگی و با وجود زیبایی و شهرتی که داشت همه چیز برایش تبدیل به سکوت شد و بسیار رنج کشید. یادش جاودان و صدایش ماندگار خواهد ماند.
همایون زارعان با انتشار تصویری از ملاقات حسین علیزاده با فتانه ولیدی، نقل قول جالبی را از این موزیسین بزرگ ایرانی منتشر کرد.
حسین علیزاده در مورد این ملاقات میگوید:”این خانم خواننده از بهترین آوازخوانهای موسیقی کردی است که با حسن کامکار کار کرده است. زندگی هنری این خواننده بسیار عجیب است و در این سفر متوجه شدم که بهمن قبادی داستان فیلم نیوه مانگ را براساس زندگی فتانه ولیدی ساختهاست. ”
ماجرای نیوه مانگ (به معنای نیمه ماه) برمیگردد به “مامو”، نوازنده پیر و سرشناس کردستان که همراه فرزندانش سفری را برای اجرای کنسرت در عراق پس از صدام آغاز میکند. در این سفر، کاکو مرد میان سالی که خود را ارادتمند مامو میداند، به عنوان راننده و با اتوبوسی که از دوستش قرض گرفتهاست، او را همراهی میکند. مامو یکی یکی فرزندانش را که در نواحی مختلف زندگی میکنند جمع میکند، اما آخرین پسرش پیش از سوارشدن به اتوبوس از پدر میخواهد دقایقی از ماشین پیاده شود. پسر به مامو میگوید که “پیر” روستا گفته که بهتر است مامو به این سفر نرود، زیرا هنگامی که ماه کامل شود برای او اتفاقی خواهد افتاد.
مامو میگوید به هر طریق که باشد این سفر را ادامه خواهد داد، زیرا سالهاست جلوی کارش گرفته شدهاست. مامو به سراغ زن خوانندهای به نام هشو (به معنای خوشهی انگور) میرود که سالهاست همراه ۱۳۳۴زن دیگر در تبعید زندگی میکند، اما هشو صدای پیشین اش را همراه با اعتماد به نفس از دست داده است. آنها در مسیر عبور از مرز با حوادث و موانع متفاوتی روبه رو میشوند.
نیوه مانگ فیلمی است جادهای، ترکیب از فضای واقعی و فراواقعی است. در سالهایی که موسیقی در ایران مهجور ماند، یکی از دغدغههای اهل هنر تصویر کردن این وضعیت بود. خیلیها هم البته چشم بر این واقعیت بستند. اما بهمن قبادی، فیلمساز شناخته شده در چهارمین فیلم بلند خودش، نیوه مانگ به سراغ موسیقی کردها رفته است.
بهمن قبادی درباره ساخت این اثر میگوید: گرچه به خاطر برخی مسائل محدویت زیاد داریم ولی هنر مرز ندارد در این فیلم نشان داده میشود چگونه هنرمندان این همه رنج را تحمل میکنند تا یک میسر سه ساعته را روزها و شبها طی کنند تا از سنندج به اربیل پایتخت کردستان عراق برسند. رنج و زحمت آنها مسئله من بود.
منبع:روزیاتو