به گزارش مجله خبری نگار،یک غنچه کوچک را تصور کنید، پر از پتانسیل و آماده برای قدم گذاشتن در این دنیا.
اما هر قطره باران میتواند برای این غنچه بسیار سنگین باشد و گلبرگهای آن زیر این وزن زیاد پژمرده شوند.
به همین دلیل، غنچهای که زمانی پرطراوت بود، خجالتی میشود و میترسد که رنگ واقعی خود را نشان دهد، زیرا به شدت تحت تأثیر طوفان قرار گرفته است.
همانطور که یک غنچه کوچک برای رشد به نور خورشید و قطرات ملایم باران نیاز دارد، کودک نیز برای شکوفا شدن و کشف خودش نیاز به تشویق و مهربانی دارد.
انتقاد بیش از حد مانند طوفانی است که مانع رشد شده و باعث میشود که کودک نتواند تمام پتانسیل خود را آشکار کند.
در ادامه، ۱۰ رفتار ذکر شده که نشان میدهند شما توسط والدینی انتقادگر بزرگ شدهاید.
آیا تا به حال احساس کردهاید که یک قاضی نامرئی و خشن در ذهن خود دارید که باعث میشود هر حرکت یا رفتار خود را زیر سؤال ببرید؟ این موضوع میتواند از عواقب داشتن والدین انتقادگر باشد.
یادتان هست وقتی که بچه بودید و نقاشی خود را به خانه آوردید که خیلی به آن افتخار میکردید؟ انتظار داشتید که تشویق شوید. اما در عوض، به شما گفتند خورشیدی که کشیدهاید، شبیه به یک لیمو است.
به سرعت به سمت بزرگسالی پیش میروید و همچنان ترس از شکست رهایتان نمیکند.
شناخت این ترس اولین قدم است. باید از خود بپرسید: «آیا من واقعاً شکست میخورم یا فقط یاد میگیرم؟»
با این طرز تفکر، از چنگال کمالگرایی رها میشوید و به خودتان اجازه اشتباه کردن میدهید.
شاید بعضی اوقات احساس کنید آن طوری که باید شنیده نمیشوید. بسیاری از ما این احساس را تجربه میکنیم.
والدین انتقادگر اغلب با آنچه فرزندشان میگوید، هماهنگ نیستند.
مثل این که یک فیلتر داخلی دارند و از طریق آن افکار و احساسات شما را درک میکنند.
آیا تا به حال شده است که حرف دل خود را به زبان آورده باشید و با یک «هوم، جالب است» یا تکان دادن سر به شما پاسخ داده شود؟
مثل این است که آنها احساسات شما را درک نمیکنند.
شناخت چنین الگوهایی میتواند به درک برخی از مشکلات شما در بزرگسالی کمک کند.
مقایسه ناعادلانه خود با دیگران میتواند نشانهای از این باشد که پدر و مادرتان بزرگترین منتقدان شما بودهاند.
اما چرا این اتفاق میافتد؟
وقتی که نزدیکانتان مانند یک خودکار قرمز دور تمام اشتباهاتتان خط میکشند، با این طرز فکر بزرگ میشوید که ارزش شما به دیگران گره خورده است.
دستاوردهای شما مورد تجلیل قرار نگرفته و در زیر میکروسکوپ قرار میگیرند.
گرفتن نمره ۱۹ وقتی بچه همسایه ۲۰ گرفته، میتوانست برای شما بحرانی باشد. زیرا والدینتان از شما توقع کمال و بی نقص بودن را داشتند.
اما واقعیت این است که همه ما در مسیر خود هستیم و ارزشمان با عملکرد دیگران سنجیده نمیشود.
آیا تا به حال شده که کسی از شما تعریف کند و به جای اینکه از آن لذت ببرید، معذب شوید و نسبت به خود تردید داشته باشید؟
مثل این است که مغز شما تنظیم پیشفرضی برای شک به خود دارد. زیرا والدینتان همیشه ضعف کارهایتان را برجسته میکردند.
جای تعجب نیست که وقتی کسی میگوید کار خوبی انجام دادهاید یا از شما تعریف کند، باور کردن آن برایتان سخت است.
هنگامی که کسی به ما بازخورد میدهد، به جای اینکه در مورد آن کاملاً خونسرد باشیم، احساس میکنیم که به دوران کودکی خود برگشتهایم.
در عمق وجودتان، آن منتقد درونی چهره پدر و مادر شما را دارد.
یک نفر سعی میکند که در محل کار به شما بازخورد بدهد و ناگهان، این انتقاد فقط به پروژه مربوط نمیشود، بلکه تمام وجود شما مورد قضاوت قرار میگیرد!
اما چرا این اتفاق میافتد؟ مغز شما به گونهای طراحی شده که انتقاد را با عذابی قریبالوقوع یکی بداند. زیرا در دوران کودکی، والدین شما طوری رفتار میکردند که انگار یک اشتباه پایان دنیاست.
منطقی است که هر کسی که در چنین شرایطی بزرگ شده باشد، نسبت به انتقاد حساسیت نشان دهد. انگار که زمزمهای از دوران کودکی در مغزتان تکرار میشود که میگوید: تو به اندازه کافی خوب نیستی.
وقتی سالهای کودکی خود را با توجه به انتظارات دیگران سپری کردهاید، تعیین محدودیتها و حد و مرزها به یک کار دشوار تبدیل خواهد شد.
ممکن است متوجه شوید که به همه چیز بله میگویید، از ترس اینکه گفتن یک «نه» ساده باعث قضاوت والدینتان شود.
اما نکته مهم اینجاست که تعیین مرزها بخشی ضروری از زندگی بزرگسالی است و شما اکنون قدرت و اختیار لازم برای انجام این کار را دارید.
مشکلات مربوط به اعتماد، اغلب یکی از عوارض جانبی داشتن والدینی است که در انتقاد استاد بودند.
گویی فیلتری در مغز شما نصب کردهاند که همیشه انگیزههای دیگران را زیر سؤال میبرد.
شما به یک کارآگاه تبدیل میشوید، هر کلمه و رفتاری را تشریح میکنید و به دنبال معانی پنهان میگردید.
نه به این دلیل که میخواهید یک دروغسنج انسانی باشید، فقط تربیت شما باعث شده که این گونه باشید.
به یاد داشته باشید که اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که به رشد شما کمک میکنند. وقتی به دیگران اعتماد کنید، زندگی خیلی بهتر میشود!
آیا تا به حال متوجه شدهاید که چگونه گاهی اوقات به همه چیز «بله» میگویید، حتی زمانی که در درونتان یک «نه» بزرگ است.
مطمئناً همه ما میخواهیم دوست داشته شویم… این طبیعت انسان است. اما اگر همواره رضایت شخصیتان را به خاطر دیگران فدا کنید، دچار مشکل خواهید شد.
اما والدین انتقادگر چه نقشی در این موضوع دارند؟
اگر در دوران رشد شما تمامی حرکاتتان زیر ذرهبین بوده، احتمالاً مهارتهای زیادی برای انجام رفتارهای مردمپسندانه برای جلوگیری از هرگونه انتقاد پیدا کردهاید.
اگر والدین شما از آن دسته افرادی بودند که هر تصمیمی که میگرفتید را بررسی میکردند، یاد گرفتهاید که از هرگونه درگیری فرار کنید.
به نظر میرسید که حفظ آرامش و سکوت کردن بسیار بهتر از مواجهه با انتقاد والدینتان باشد.
شما از دوران کودکی طوری بزرگ شدهاید که از قضاوت شدن بترسید، در چنین شرایطی ابراز احساسات نمیتواند کار سادهای باشد.
واژگان عاطفی شما در حلقه انتقادی والدین کمی ضعیف میشود.
اما شما یک ربات نیستید! به عنوان یک بزرگسال، مهم است که بتوانید احساسات خود را ابراز کنید.
منبع:روزیاتو