به گزارش مجله خبری نگار، میگفتند اگر یک انگلیسی به جایی برود که کسی انگلیسی بلد نباشد، میتواند با دو کلمه مورد استقبال قرار بگیرد: بابی چارلتون. این یک افسانه است، اما مثل همه افسانهها از واقعیت چاشنی دارد.
بابی چارلتون یک قهرمان واقعی بود و هر چیزی که مردم کشورش از یک قهرمان انتظار داشتند، در خود داشت. استعدادی شگرف همراه با میل بیپایان به پیشرفت و حرکت در مسیر کمال. اما بالاتر از اینها، چارلتون انسان فروتنی بود که به ندرت صدایش را بالا میبرد، هیچ وقت از خودش تعریف نکرد و نجابت در رفتار و گفتارش آشکار بود. جای تعجب نیست که در دل مردم جا دارد و از آن نوع آدمهایی است که پدران انگلیسی آرزو میکنند فرزندانشان مثل او شوند.
آمار او گویا است: ۲۴۹ گل در ۷۵۸ بازی برای منچستریونایتد و ۴۹ گل در ۱۰۶ بازی ملی. چارلتون، اما میل به گلهای دراماتیک داشت، کلاسیکهایی که جام میبرد و یک عصر را شکل میداد. وقتی مردم از گلهای بابی چارلتون حرف میزنند، حسرت و عشق را توأمان دارند، چیزی که در دوران ۲۰ ساله حرفهای او فراوان بود.
اوج افتخارات دوران بازی او قهرمانی در جام جهانی ۱۹۶۶ بود، اما همه این جامها و افتخارات به فروتنی او خدشهای وارد نکرد. بابی در اکتبر ۱۹۳۷ متولد شد و در ژانویه ۱۹۵۳ در مدرسه فوتبال منچستریونایتد ثبتنام کرد. بعد از اولین بازیاش برای یونایتد مقابل چارلتون اتلتیک در سال ۱۹۵۶، مربیاش سر مت بازبی گفت: «فکر میکنم چیز خاصی پیدا کردهایم» پیشبینیهای بازبی غلط نبود و این از همه درستتر بود.
او با سایر «بچههای بازبی» موفقیتهای زیادی به دست آورد، اولین تیم انگلیسی که در جام باشگاههای اروپا بازی کرد و دو سال به نیمه نهایی رسید تا اینکه برف زمستانی مونیخ یک تراژدی به وجود آورد که جزئیاتش در تاریخ فوتبال انگلیس ثبت شده است. فاجعه دوم فوریه ۱۹۵۸ جان ۲۳ نفر را گرفت از جمله هشت بازیکن یونایتد. بابی ۲۰ ساله بیهوش روی صندلیاش بود. از هواپیمای در حال سوختن بیرونش کشیدند و اوورکت خود را روی بازبی انداخت که در برفها خوابیده بود. چارلتون در نخستین بازی یونایتد بعد از فاجعه مونیخ برابر شفیلد ونزدی به میدان رفت و تا آخر عمر خاطرات قربانیان آن فاجعه آزارش داد.
ریکاوری فیزیکی، اما با سرعت ادامه یافت و فقط دو ماه بعد، چارلتون نخستین بازی ملیاش را مقابل اسکاتلند انجام داد که با اولین گل ملیاش همراه بود. او برای جام جهانی سوئد به تیم ملی انگلیس دعوت شد، اما عجیب بود که در هیچ مسابقهای بازی نکرد. بعدها بازیکن ثابت انگلیس شد، در جام جهانی ۱۹۶۲ شیلی الف رمزی مربی تیم شده بود، تا یک چهارم نهایی پیش رفتند، اما به برزیل باختند.
چارلتون که به یکی از بهترین بازیکنان جهان تبدیل شده بود، مایه امید انگلیس در میزبانی جام جهانی ۱۹۶۶ بود و در آن تورنمنت، چارلتون به جمع قهرمانان ورزش انگلیس راه یافت. مقابل اروگوئه خوب نبود، اما گلزنی را از برد مکزیک شروع کرد و پیروزی برابر فرانسه، انگلیس را صدرنشین گروه کرد.
با شکست آرژانتین در یک چهارم نهایی رؤیاپردازی آغاز شد. ویمبلی قلعه انگلیسیها محسوب میشد و با هر بازی در کنار برجهای دوقلو، حس شکستناپذیری بیشتر القا میشد. پرتغال اوزه بیو تست واقعی نیمه نهایی بود، اما چارلتون با بهترین بازیاش در این تورنمنت دو گل زد که اسطوره پرتغالیها یکی را جبران کرد. بابی چارلتون درخشید و تیمش را به فینال جام جهانی برد، چهار روز بعد نوبت ژرمنها بود.
آلمان غربی تیم فوقالعادهای در همه جای زمین بود به خصوص فرانتس بکن باوئر جوان. این گفته سر جف هرست بعد از نیم قرن است. الف رمزی به بابی گفت: «میخواهم مراقب بکن باوئر باشی.» مربی آلمان هم همین را به فرانتس گفت بنابراین دو تا از بهترینهای جهان مأمور دفع یکدیگر شدند به نفع تیم. هر دو کارشان را عالی انجام دادند، اما در نهایت بابی برنده از زمین خارج شد. چارلتون ۲۸ ساله یک رؤیای دیگر داشت که با فاجعه مونیخ ناتمام ماند.
آنها در سال ۱۹۶۷ لیگ را بردند و دوباره به جام باشگاههای اروپا رسیدند و سه نفر که مجسمهشان بیرون اولدترافورد قرار دارد، شاید مثلث بیتکرار تاریخ فوتبال انگلیس یعنی جورج بست، دنیس لا و بابی چارلتون یونایتد را به آرزویش رساندند. سال قبل گلاسکو سلتیک نخستین تیم بریتانیایی قهرمان جام شده بود و یونایتد باید در فینال ویمبلی مقابل بنفیکای اوزه بیو قرار میگرفت. همه چیز آماده بود و با گل بابی قهرمانی نزدیک شد، اما بنفیکا به گل تساوی رسید و اوزه بیو میتوانست بنفیکا را جلو بیندازد. کار به وقت اضافه کشید و جورج بست گل اول و دوم، برایان کید گل سوم و چارلتون گل آخر را زد. دوباره با یاد همتیمیهایش به گریه افتاد و این بار تنها نبود.
در جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک تا یک چهارم نهایی رفتند. ۲ بر یک از آلمان پیش بودند که چارلتون خسته تعویض شد و انگلیس ۳ بر ۲ باخت. برادران چارلتون از فوتبال ملی کناره گرفتند. بابی سه سال دیگر در یونایتد ماند و مربی پرستون شد، اما مربیگری سرنوشت او نبود و در سال ۱۹۷۵ از این جنبه فوتبال هم کنار کشید.
افتخارات ادامه داشت. در سال ۱۹۸۴ مدیر یونایتد شد و ۱۰ سال بعد لقب شوالیه گرفت. در سال ۲۰۰۹ بالاترین لقب افتخار شهر منچستر را به او دادند و در سال ۲۰۱۶ بخش جنوبی اولدترافورد به نام او نامگذاری شد.
بابی در سال ۱۹۶۱ با نورما ازدواج کرد و تا آخر عمر در کنار او بود. آنها دو دختر داشتند و زندگی فوقالعادهای را پشت سر گذاشتند. او در تمام عمر خدمات شایستهای به باشگاهش، کشورش و ورزش مورد علاقهاش کرد، یعنی همان کاری که همه جوانان در گذشته در پرواز مونیخ انجام میدادند. حالا که بابی چارلتون به آنها ملحق شده، همه به او افتخار میکنند.