به گزارش مجله خبری نگار/ایرانورزشی: مرحله بعد از جنون افول است.
شاید اگر بعد از آن برد دو بر یک میلان در فینال آتن در سال ۲۰۰۷ با بدبینترین هوادار میلان هم صحبت میکردیم تصورش را نمیکرد که بعد از هفتمین قهرمانی در اروپا و رسیدن به دوقدمی رئال مادرید، این تیم برای دیدن روی نیمهنهایی چمپیونزلیگ شانزده سال انتظار بکشد.
روسونری آن شاهزاده سوار بر تخت فوتبال اروپا بود که اگر آن فینال دیوانهوار استانبول و آن بازگشت رؤیایی لیورپول و درخشش دودک لهستانی نبود نفسهایش پشت سر رئال مادرید احساس میشد.
تیمی که با کارلتو، سرمربی متخصص فوتبال اروپا در حال تبدیل شدن به قطب اول فوتبال اروپا بود ناخودآگاه خود را در ورطهای مهلک دید که حتی سالهای زیادی دیدن خود لیگ قهرمانان برایش تبدیل به رؤیا شده بود.
کالچوپولی یا همان فساد مالی ایتالیا گرچه در همان سال قهرمانی میلان (سال ۲۰۰۶) رونمایی شد، اما بیشترین تأثیر مخربش را روی روسونری و عملکردش چه در سری آ و چه در فوتبال اروپا گذاشت چرا که اینترمیلان تیم رقیب و همشهری در همین مدت شانزده سال با مورینیو یک بار فاتح چمپیونزلیگ شد و یوونتوس متهم ردیف اول کالچوپولی به دو فینال لیگ قهرمانان رسید و بارها سری آ را به دست آورد.
پرافتخارترین تیم فوتبال ایتالیا در عرصه اروپایی، سالهای سختی را در مرداب بیکفایتی مدیریتی و فقدان ستارههای تأثیرگذاری، چون مالدینی و نستا سپری کرد و دستش نه تنها از جامهای اروپایی بلکه از اسکودتو هم کوتاه ماند.
وقتی دو فصل پیش شوالیه روزهای تاریک بخش قرمز شهر میلان یعنی استفانو پیولی هدایت این تیم را بر عهده گرفت کمتر کسی روزهای خوبی را برای روسونری تصور میکرد.
در روزهایی که دیگر خبری از آن قدرت ماورایی یوونتوس بانوی پیر فوتبال ایتالیا نبود این نراتزوری (اینترمیلان) بود که ظاهراً داشت تاجگذاری روزهای جدیدی را آغاز میکرد.
قهرمانی اینتر و بازیهای درخشان تیم کونته و ادامه آن با سیمونه اینزاگی همه را بر این داشت که روزهای سلطنت آنها فرا رسیده، اما پیولی کار دیگری برای میلان کرد که قابل توجه بود.
چیزی که پیولی به میلان تزریق کرد شاید نه تاکتیک عجیب و غریب بلکه شور و احساسی بود که جایی در سن سیرو مخفی شده بود.
قهرمانی ماورایی و دراماتیک میلانیها با شکست اینتر با اشتباه مرگبار رادو دروازهبان سابق اینتر در بازی با بولونیا فصل جدیدی از روزگار قرمزهای شهر میلان را آغاز کرد و آنها را فاتح اسکودتو کرد.
حالا میلان در سومین سال از بهار تازه خود با پیولی از سد ناپولی و تاتنهام گذشت و خود را به جمع چهار تیمی رساند که کمتر هوادار فوتبالی جایی را برای میلان بین آنها متصور میشد.
فتح لندن و ناپل با دستان چسبناک مایک ماینان و حرکات خارقالعاده براهیم دیاز در میانه میدان و ضربات و پرفورمنس رشکبرانگیز رافائل لیائو همان چیزی است که قند در دل هر هوادار فوتبال آب میکند.
حالا باید نشست و منتظر ماند و دید که آیا پیولی آن پیرمرد محبوب میلانیها قادر خواهد بود سنسیروی میلانیها یا همان جوزپه مهآتزای اینتریها را تبدیل به بهشت روسونری و جهنم نراتزوری کند و میلانیها را به روزهای خوب خودش با آن شور و شوق وصفناشدنی برگرداند.